< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

99/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /تتمه بحث از مفهوم شرط (در رابطه با عام استغراقی بودن جزاء)

 

تتمه بحث از مفهوم شرط (در رابطه با عام استغراقی بودن جزاء)

به پیروی از امام خمینی ره و جمعی از علمای متأخر نکته‌ای را که آخوند ره متعرض نشده است شایسته است مطرح کرده و مورد بررسی قرار دهیم و آن به صورت موجبه جزئیه یا به صورت سالبه کلیه بودن مفهوم در صورت عام استغراقی بودن جزاست.

برای روشن‌تر شدن مطلب لازم است مقدمه‌ای چیده شود و آن اینکه: مفهوم قضیه شرطیه‌ای که بر ثبوت جزاء هنگام ثبوت شرط دلالت می‌کند عبارت از انتفاء جزاء به هنگام انتفاء شرط است و نفس این مطلب، دارای لوازمی است:

    1. خصوصیاتی که در منطوق یک قضیه اخذ شده است در مفهوم نیز باید اخذ شود مثلا اگر مولا بفرماید: "إن جاءک زید فأکرمه یوم الجمعة" باید ظرف زمان مأخوذ در منطوق عیناً در مفهوم نیز مورد توجه باشد یعنی مفهوم چنین قضیه‌ای این است که: "إن لم یجئک زیدٌ فلا یجب اکرامه یوم الجمعة".

    2. اگر شرط، در قضیه شرطیه، مرکب از دو جزء باشد مثل: "إن جاءک زید و سلّم علیک یجب اکرامه" انتفاء شرط در مفهوم قضیه نیز دارای دو مصداق است:

الف) انتفاء هر دو جزء مرکب (إن لم یجئ زید و لم یسلّم علیک فلا یجب اکرامه)

ب) انتفاء یکی از دو جزء (إن لم یجئک زید او لم یسلّم علیک فلا یجب اکرامه ) و وقتی در منطوق که جنبه اثباتی (که جنبه انضمام است) در کار است از "واو" عاطفه استفاده می‌شود لذا در مفهوم که جنبه نفی در کار است از حرف عطف "أو" استفاده می‌شود همانطور که اگر در قضیه منطوقیه از حرف عطف "أو" استفاده شود در قضیه مفهومیه از حرف عطف "واو" بهره گرفته می‌شود لذا اگر در منطوق قضیه شرطیه احد الامرین به صورت مانعة الخلو به عنوان شرط وجوب اکرام قرار داده شود (إن جاءک زید أو کتب الیک رسالة فاکرمه) مفهومش عبارت خواهد بود از اینکه "إن لم یجئک زید و لم یکتب الیک رسالة فلا یجب اکرامه" یعنی انتفاء شرط در صورتی است که هیچ یک از دو شرط تحقق پیدا نکند مثل واجب تخییری که مخالفتش به انتفاء همه اطراف است.

3. اگر یک عام مجموعی به عنوان جزاء در قضیه شرطیه‌ای أخذ شود و مفهوم آن عبارت از انتفاء حکم . مربوط به مجموع هنگام انتفاء شرط است.

روشن شدن این فراز نیازمند توضیح مختصری در این رابطه است، لذا می‌گوئیم: در عام مجموعی، عنوان عام، یک مطلوب برای مولا است مثلا عنوان عالم در خطاب "أکرم جمیع العلماء" اگر مشتمل بر بیست عالم باشد موافقت با چنین دستوری فقط در صورتی است که همه آن بیست نفر مورد اکرام قرار گیرند و اگر نوزده نفر مورد اکرام واقع شوند و فقط یک نفر اکرام نشود موافقت امر مولا حاصل نشده است، در مقابل عام استغراقی که هر یک از افراد عام دارای حکم مستقل و موافقت و مخالفت مستقل هستند مثل اکرم کل عالم که به تعداد افراد عالم، موافقت و مخالفت وجود دارد.

جال اگر عام مجموعی در جزاء جمله شرطیه قرار گیرد مثل "إذا تحقق الشرط الفلانی یجب علیک اکرام جمیع العلماء" در این صورت اکرام همه علماء به صورت یک تکلیف است یعنی مکلفٌ‌به در این قضیه، یک مرکب است و مفهومش این است که: "إذالم یتحقق الشرط الفلانی لا یجب علیک اکرام جمیع العلماء" واین معنا، با وجوب اکرام بعضی از آنان منافاتی ندارد؛ زیرا عدم وجوب اکرام مجموع علماء، هم با واجب نبودن اکرام هیچکدام از آنها سازگار است و هم با واجب بودن اکرام بعضی از آنها.

حال پس از روشن شدن این مقدمه به سراغ اصل بحث که عام استغراقی بودن جزاء در جمله شرطیه است رفته و مفهوم آن را مورد کنکاش قرار می‌دهیم و می‌گوئیم:

با توجه به خصوصیتی که در عام استغراقی وجود دارد و هر یک از افراد عام دارای حکم مستقل و موافقت و مخالفت مستقلی است، اگر مولا بفرماید: "إذا تحقق الشرط الفلانی یجب علیک اکرام کل عالم" آیا مفهوم آن به صورت عام استغراقی منفی خواهد بود؟ به این معنا که اکرام هیچ فردی از افراد عالم واجب نباشد، یا اینکه مفهوم آن عبارت از "عدم ثبوت وجوب اکرام کل عالم" است؟ و ثابت نبودن وجوب اکرام کل عالم، هم با وجوب اکرام بعض و هم با عدم وجوب اکرام بعض سازگار است.

وجه اینکه چنین بحثی را مطرح کردیم این است که در فقه مواردی به چشم می‌خورد که جزاء در قضیه شرطیه، عام استغراقی است لذا لازم است تکلیف را در مباحث اصولی روشن کنیم تا بتوانیم در فقه بر اساس مبنای اصولی فتوا دهیم مثل اینکه قضیه شرطیه‌ای به صورت "إذا کان الماء قدر کر لم ینجّسه شئ" در روایات وارد شده است که مفهوم آن در استنباط حکم فرعی کاربرد دارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo