< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

99/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /طریق دوم قائلین به مفهوم شرط (طریق متأخرین)

 

طریق دوم قائلین به مفهوم شرط (طریق متأخرین)

دسته‌ای از متأخرین که قائل به مفهوم داشتن قضیه شرطیه شده‌اند برای اثبات مدعای خود می‌گویند:

ارتباطی که بین شرط و جزاء در جمله شرطیه وجود دارد ارتباط به نحو علیت انحصاریه است یعنی وقتی مولا می‌گوید: "إن جاءک زید فاکرمه" درصدد این است که بگوید تنها علت برای وجوب اکرام زید، مجیئ اوست و می‌دانیم که خاصیت علت منحصره این است که با فقدان آن، معلول، امکان تحقق پیدا نخواهد کرد و این همان "الانتفاء عند الانتفاء" و دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم است.

شش طریق برای استفاده علیت منحصره در قضیه شرطیه گفته شده که لازم است به بررسی هر کدام از آنها بپردازیم:

1ــــ راه اول استفاده علیت منحصره در قضیه شرطیه (تبادر) که در ارتباط با وضع ادوات شرط است:

آنچه از ادوات شرط به ذهن تبادر می‌کند علیت منحصره است (علیت انحصاریه شرط برای جعل حکم مذکور در جزاست) و چون تبادر علامت حقیقت است پس کشف می‌شود که واضع هم ادوات شرط را برای افاده علیت منحصره وضع کرده است یعنی قضیه شرطیه "إن جاءک زید فاکرمه" به معنای قضیه حملیه "العلیة المنحصرة لوجوب اکرام زید هو مجیئه" است و تنها تفاوت بین این دو قضیه این است که علیت منحصره در جمله اول با حرف و در جمله دوم با اسم افاده شده است.

بررسی طریق اول استفاده علیت منحصره: در بررسی و اظهار نظر نسبت به این طریق لازم است دو مطلب را به هم ضمیمه نمائیم:

مطلب اول: برای تحقق علت منحصره، شش خصوصیت که در طول هم هستند باید تحقق داشته باشند و اگر یکی از آنها موجود نباشد علیت منحصره تحقق نخواهد داشت:

خصوصیت یکم: وجود ارتباط و سنخیت بین علت و معلول (که در قضیه شرطیه از آنها به شرط و جزاء تعبیر می‌شود) لذا اگر سنخیتی بین دو چیز وجود نداشته باشد (مثل ماست و دروازه) معنا ندارد که علیت آن هم به نحو علیت منحصره تحقق پیدا نماید.

خصوصیت دوم: لزوم، یعنی ارتباط بین شرط و جزاء به نحو لزومی باشد به طوری که جمله شرطیه، یک شرطیه لزومیه باشد و میان شرط و جزاء، ملازمه وجود داشته باشد (عقلی یا عرفی یا شرعی یا عادی) و اگر قضیه شرطیه، یک شرطیه اتفاقیه باشد که شرط و جزاء به طور تصادفی مقارنت پیدا کرده باشند هیچ دلیلی وجود نخواهد داشت که با انتفاء شرط، جزاء هم منتفی شود؛ زیرا آن دو ربطی به هم ندارند و با نبود شرط هم ممکن است جزاء باشد.

خصوصیت سوم: ارتباط لزومی باید به نحو ترتب باشد یعنی جزاء در طول شرط بوده و بین شرط و جزاء ترتب و طولیت باشد نه تلازم و عرضیت؛ زیرا اگر شرط و جزاء متلازمان و معلولان لعلة ثالثة باشند در عرض هم خواهند بود و فقدان شرط موجب فقدان مشروط و جزاء نخواهد شد برای اینکه وقتی جزاء فرع بر شرط نیست، با رفتن شرط، جزاء منتفی نمی‌شود.

خصوصیت چهارم: علیت: ترتب جزاء بر شرط از نوع ترتب معلول بر علت باشد نه از انواع دیگر؛ زیرا اگر شرط، علت برای جزاء نباشد بلکه شرطِ دیگری علت جزاء باشد و یا جزاء مقدم بر شرط باشد برای منحصره بودن علت، کفایت نخواهد کرد.

خصوصیت پنجم: تمامیت و استقلال، قبل از اینکه یک علت، علت منحصره باشد باید از تمامیت و استقلال برخوردار باشد یعنی ابتدا باید علت تامه باشد تا نوبت به انحصار برسد وگرنه اگر صرفا جزء العلة باشد و بدون ضمیمه شدن اجزاء دیگر، تام نباشد انحصار معنا نخواهد داشت.

خصوصیت ششم: به دنبال ثبوت مراحل پنجگانه پیشین، لازم است علیت شرط برای جزاء از نوع علت منحصره باشد یعنی یگانه علتِ جزاء، همین شرط باشد و علت دیگری به عنوان علت تامه تحقق جزاء وجود نداشته باشد و تنها در این صورت است که با وجود شرط (علت منحصره) معلول (جزاء) هم خواهد بود و با فقدان چنین شرطی (علت منحصره) معلول نیز نابود خواهد شد؛ زیرا اگر علت، منحصر در شرط مذکور نباشد بلکه شرط دیگری هم بتواند جای آن را بگیرد و به نحو " أو" عطف صورت گیرد مثل: "إن جاءک زید أو سلّم علیک زید أو احسن الیک زید فاکرمه" در اینجا با نبود شرط اول (مجیئ) وجوب اکرام نابود نمی‌شود؛ زیرا وجوب ممکن است (وجوب اکرام) در ضمن شرط "سلام کردن" و یا شرط "احسان نمودن" باقی باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo