درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1400/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/مفهوم اللقب و العدد /مفهوم لقب/مفهوم عدد

مفهوم لقب

یکی دیگر از جملاتی که مفهوم آن در علم اصول مورد بحث واقع شده، جمله " لقبیه " است. باید توجه داشت که مراد از لفظ " لقب " در این بحث، غیر از " لقب " در اصطلاح نحوی است، که در مقابل " اسم و کنیه " است، در علم ادبی، " لقب " را قسمی از عَلَم می‌دانند که مُشعِر به مدح یا ذم باشد، ولی مراد در این بحث، عنوانی است که متعلق حکم واقع شود، خواه از أسماء اجناس باشد، مثل " رجل " ، " مرئه " و ... و یا از اعلام شخصیه باشد، مثل " زید و بکر و..." و یا از مشتقّاتی باشد که از معنای وصفی مجرد شده و اسم شخص واقع شده‌اند، مثل " صابر، کاظم و..." .

لذا بحث این است که در جملات لقبیه ( اکرم رجل - اکرم زید – اکرم الصابر و ...) سنخ حکم (وجوب إکرام) از غیر رجل، از غیر زید، غیر صابر و ... منتفی است واختصاص به لقب دارد تا قائل به مفهوم لقب شویم و یا بر إنتفاء سنخ حکم دلالتی ندارد و مفهومی ندارد.

(البته یادآور می‌شویم که با إنتفاء عنوان رجل یا زید یا صابر، این فرد از وجوب إکرام که مخصوص این موضوع بود، نابود می‌شود، ولی إنتفاء شخص حکم به حکم عقل است و ربطی به ظهور در مفهوم ندارد و در مفهوم إنتفاء سنخ حکم مورد ملاحظه است).

با توجّه به اینکه "إثبات شیء نفی ماعدا" نمی‌کند، لذا نمی‌توان لقب را دارای مفهوم دانست و ثبوت حکمی برای یک موضوع، إرتباطی به ثبوت یا نفی حکم از موضوع دیگر ندارد، مثلاً وقتی خطاب مانند: " الخمرُ خرامٌ " وارد شود، مفهومش این نیست که چیزهای دیگر حرام نباشند و یا اگر مولا بفرماید: " الصلاةُ واجبةُ "، مفهومش این نیست که چیزهای دیگر واجب نباشد.

مفهوم عدد

آخرین جمله‌ای که در بحث مفاهیم مورد بررسی قرار می‌دهیم، " جمله عددیه " است که مشتمل بر عددی باشد، مثل اینکه مولا می‌فرماید: « یک میلیارد صدقه بده »، « در هر ماه سه روز روزه گرفتن مستحب است »، آیا مفهوم چنین جملاتی این است که کمتر یا بیشتر نباشد و فقط همین عدد باشد؟

در مورد جمله عددیه 4 صورت می‌توان تصوّر نمود:

صورت اوّل: عددی که در جمله أخذ شده، هم از ناحیه قلّت و هم از ناحیه کِثرت، "لابشرط" باشد، مثل اینکه به کسی إصرار می‌شود که فلان کار را انجام بدهد، ولی او می‌گوید: اگر صدبار هم گفته شود، و چنین إقدامی نمی‌کند، مفهوم این جمله این نیست که اگر کمتر یا بیشتر گفته شود، انجام می‌دهم، چنین صورتی آوردن عدد از باب مثال یا برای تأکید و أمثال آن است، و روشن است که جمله عددیه در این صورت مفهومی نخواهد داشت.

صورت دوّم: عددی که در جمله أخذ شده، از هر دو ناحیه "بشرط لا" باشد، یعنی نه کمتر باشد و نه بیشتر، مثل تعداد رکعات نمازهای فریضه، مثلاً وقتی گفته می‌شود، تعداد رکعات نماز ظهر 4 است، به این معناست که نماز ظهری که 3 رکعت یا 5 رکعت خوانده شود پذیرفته نیست، هرچند معنای خطاب مذکور این است که، نماز ظهر کمتر یا بیشتر از 4 رکعت نباشد، ولی چنین معنائی ربطی به مفهوم خطاب ندارد، بلکه به جهت این است که، چون عدد خاصّی در منطوق خطاب أخذ شده، لازم است استقلالاً همان عنوان تحصیل شود، و با کم یا زیاد شدن عدد، چنین عنوانی حاصل نمی‌شود.

صورت سوم: عددی که در جمله أخذ شده از ناحیه قلّت به نحو "لابشرط" و از ناحیه کثرت، به نحو "بشرط لا" باشد، مثل اینکه مولا یکی از بندگان خود را وکیل در خرید منزل قرار داده و می‌گوید: فلان منزل را به مبلغ 10 میلیارد برای من خریداری می‌کنی؟ یعنی بالاتر از این قیمت در توانم نیست، ولی معنایش این نیست که کمتر هم نباشد، بلکه اگر کمتر باشد مطلوب‌تر است. در اینجا نیز که نسبت به کثرت، "بشرط لا" است، مثل صورت دوّم از منطوق فهمیده می‌شود نه از مفهوم.

صورت چهارم: عددی که در جمله اخذ شده از ناحیه کثرت به نحو "لابشرط" و از ناحیه قلّت به نحو "بشرط لا" باشد، مثل اینکه مولا یکی از بندگان خود را وکیل در فروش منزل قرار داده و می‌گوید: این منزل را 10 میلیارد تومان بفروش، یعنی به کمتر از این قیمت حاضر به فروش نیستم، ولی اگر به قیمت بالاتر فروخته شود مانعی ندارد. در اینجا نیز کمتر نبودن که در ناحیه قلّت فهمیده می‌شود و از منطوق کلام استفاده می‌شود و ربطی به مفهوم ندارد.

نتیجه: باید عدد مذکور در کلام تحصیل شود، و نمی‌شود به غیر آن إکتفا نمود (خواه در ناحیه قلّت و خواه در ناحیه کثرت) امّا چنین معنائی ار باب دلالت مفهومی نیست، بلکه از این جهت است که، اگر به غیر عدد مأخوذ در کلام إکتفا شود، إمتثال امر حاصل نمی‌شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo