درس خارج فقه استاد سید محمد واعظموسوی
99/09/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الحج/الطواف /وجوب ابتدا به حجرالاسود
القسم الثاني- ما عد جزءا لحقيقته، و لكن بعضها من قبيل الشرط، و الأمر سهل.و هي أمور:الأول- الابتداء بالحجر الأسود، و هو يحصل بالشروع من الحجر الأسود من أوله أو وسطه أو آخره.[1]
پس از اینکه بحث از قسم اول از واجبات طواف که عبارت از شرائط ششگانه بود به پایان رسید بحث از قسم دوم واجبات که جزء طوافاند آغاز میکنیم.
البته برخی از این واجبات، از قبیل شرط هستند ولی جای این دقتها و ظرافتها نیست و در اصل بحث، تأثیری ندارد.
شش امر به عنوان جزء طواف مورد بررسی قرار خواهند گرفت که اولی از آنها، آغاز طواف از حجرالاسود است (از اول یا وسط یا آخر آن)
آغاز نمودن طواف از حجرالاسود مورد اتفاق کلمه فقهاست، لذا برای روشن شدن مطلب به برخی از عبارات فقهاء اشاره میکنیم:
محقق در شرائع فرموده است: فالواجب سبعة: النیة و البداءة بالحجر و الختم به[2] ـــ و صاحب حدائق به دنبال نقل فرمایش محقق ره فرموده است: و هو موضع اتفاق بین العلماء.[3]
بلکه صاحب ریاض ره به اجماعی بودن این مطلب تصریح نموده و فرموده است: بالاجماع کما فی کلام جماعة.[4]
شهید اول ره در کتاب الدروس فرموده است: و ثالثها: البدأة بالحجر،فلو ابتدأ بغيره فلغوٌ، حتّى يأتيه فيجدّد عنده النيّة.و رابعها: الختم به،فلو نقص خطوة أو أقلّ من ذلك لم يجزئ، و لو زاد عليه متعمّدا بطل و لو خطوة .[5]
بنابراین وجوب ابتداء به حجرالاسود نه تنها بین فقهاء اجماعی است بلکه سیره عملی بین همه مسلمین نیز بر آن است، لذا کسی را که طواف را از غیر حجرالاسود آغاز کند سراغ نداریم و این مطلب از چنان وضوحی برخوردار است که مورد سوال واقع نشده و فقط در لابلای جواب از موضوعات دیگر، امر به ابتداء از حجرالاسود وارد شده است؛ مثل: صحیح معاویة بن عمار:
ح3: وعنه، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن معاوية بن عمار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: من اختصر في الحجر الطواف فليعد طوافه من الحجر الأسود إلى الحجر الأسود. محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن معاوية بن عمار مثله.[6]
و صحیح الحسن بن عطیة:
ح1: محمد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن ابن أبي عمير، عن الحسن بن عطية قال: سأله سليمان بن خالد و أنا معه عن رجل طاف بالبيت ستة أشواط، قال أبو عبد الله عليه السلام: و كيف طاف ستة أشواط، قال: استقبل الحجر، و قال: الله أكبر و عقد واحدا، فقال أبو عبد الله عليه السلام: يطوف شوطا، فقال سليمان: فإنه فاته ذلك حتى أتى أهله، قال: يأمر من يطوف عنه. و رواه الصدوق باسناده عن الحسن بن عطية مثله. محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير مثله.[7]