< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1400/04/07

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت هفتم نهج البلاغه/فرجام و پی آمد رفتارهای انسان /فرجام خود پسندی و رضایت از نفس در جامعه، جلسه اول (کنترل حالات روانی)

 

جلسه چهل و دوم

 

حکمت هفتم: فرجام و پیآمد رفتارهای انسان

 

سه ضلع جامعه سالم:

    1. کنترل حالات روانی

    2. توجهات اقتصادی

    3. التزامات اعتقادی

بحث در حکمت هفتم نهج‌البلاغه است؛ حضرت در این حکمت نیز سه کلمه دارد. عنوان این حکمت را «فرجام و پی‌آمدهای رفتار انسان» قرار دادیم.

رفتار آدمی حتی غیر از رفتارها و حالات روانی انسان هم دارای پی‌آمدهایی است که اختصاص به‌قیامت و آخرت هم ندارد، بلکه گاهی از اوقات پی‌آمدهای آن در دنیا هم قابل‌مشاهده است. و در این حکمت به این عنوان می‌پردازد.

بخش اول: فرجام خود پسندی و رضایت از نفس در جامعه، جلسه اول (کنترل حالات روانی)

امیرمؤمنان علی× در کلمه‌ی اول از این حکمت می‌فرماید: «مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ»، هر کسی که از نفس خودش راضی باشد؛ یعنی خود راضی باشد؛ یا به تعبیری بهتر خودپسند باشد، ناراضیان از او زیاد خواهند شد.

مسأله‌ی رضایت انسان از نفس خودش حالتی اخلاقی در وجود انسان است که حالت روحی و روانی انسان می‌باشد. هرکدام از افراد دارای حالت‌های روحی و روانی هستند؛ یکی از آن حالت‌ها، حالت خودپسندی و رضایت از نفس است، و این حالت آسیب‌هایی هم به‌وجود می‌آورد.

امیرمؤمنان علی× در این بخش از حکمت هفتم به یکی از آسیب‌های مهم آن در جامعه اشاره می‌کند و می‌فرماید: اگر انسان خودپسند باشد به‌گونه‌ای که از خودش راضی باشد و دیگران را ناقص بداند و نادیده بگیرد و خود را از دیگران برتر بداند؛ توقعش از دیگران بالا خواهد رفت و چون توقعش برآورده نمی‌شود، در نتیجه سبب می‌شود که ناراضیان، دشمنان و بد خواهانش زیاد شوند. این تعبیر هشداری از امیرمؤمنان× نسبت ‌به افراد جامعه است که اگر این روحیه و این خصلت را در خودشان داشته باشند سبب می‌شود که بدخواهان و ساخِطان نسبت به افراد زیاد شوند.

در جمله دوم امیرمؤمنان× فرمود: «وَالصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ»، صدقه دادن دارویی ثمربخش است.

حضرت در بخش اول از این حکمت سخن از حالت روانی افراد در جامعه به میان می‌آورد و آسیب آن را بیان می‌کند، بلافاصله در بخش دوم منتقل به مسأله‌ای اقتصادی در جامعه شده و می‌فرماید: صدقه دادن و کمک به فقرای جامعه، دارویی ثمربخش است.

تعبیری که این حقیر در این‌جا از این جمله حضرت دارم این است که امیرمؤمنان علی× با این بیان می‌خواهد یک ایثار اقتصادی را در جامعه بیان کند؛ و نیز می‌خواهد ما را متنبّه سازد به این‌که یک بخش از ایثار، ایثارِ در جان دادن و گذشتن از جان است که عالی‌ترین ایثارها می‌باشد؛ و آن جهاد و شهادت است.

بخشی از ایثار هم مقدم داشتن دیگران بر امکانات و غذا و ... است؛ او خود گرسنه است، ولی دیگران را بر خودش مقدم می‌دارد و غذایی که دارد به افراد گرسنه می‌دهد. او خود تشنه است، ولی دیگران را بر خودش مقدم می‌داند و آبی که دارد به افراد تشنه می‌دهد. به این ایثار گفته می‌شود؛ بخشی هم بین این دو با نام ایثار اقتصادی وجود دارد. امیرمؤمنان صدقه دادن را ایثار اقتصادی معرفی کرده و از آن به‌داروی ثمربخش و شفابخش تعبیر می‌کند. این مطلب بیانگر آن است که صدقه اگر داروست، پس در مقابل آن فقر یک بیماری در جامعه است که این بیماری هم بیماریِ عامّی است به‌گونه‌ای که هر کسی ممکن است به این بیماری مبتلا شود؛ راه درمان آن هم توجه اقتصادی به عموم جامعه با صدقه دادن(چه صدقه‌ی واجب و چه صدقه‌ی مستحب) است.

در فرهنگ اسلام مالکیت، درآمد و منفعت‌های خصوصی هم داریم، اما این‌که انسان انحصارطلب باشد و همه منافع اقتصادی را برای خودش بخواهد مورد مذمت واقع‌شده است. در معارف اسلامی توصیه شده که در منافع اقتصادی سعی کنیم دیگران را هم شریک و سهیم قرار دهیم؛ صدقه دادن، یعنی دیگران را در منافع اقتصادی جامعه سهیم کردن که راه درمان آن فقری است که می‌تواند هر کسی را در جامعه مبتلا کند.

باید توجه اقتصادی به همه بخش‌ها در جامعه باشد، نه‌فقط خطاب به دولت! که خطاب به عموم افراد جامعه است؛ چون موضوع دولت‌ها و حاکمیت‌ها بحثش جداست، دولت نباید صدقه بدهد، بلکه باید امکانات رفاهی را فراهم کند. صدقه دادن، یعنی توجه به هم‌نوع و همه‌ی افراد جامعه، به این‌که هر کسی دیگران را در زندگی خودش سهیم بداند.

در همین‌باره امیرمؤمنان علی× فرمود: «إِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ عَيْشاً مَنْ‌ حَسُنَ‌ عَيْشُ‌ النَّاسِ فِي عَيْشِه‌»[1] ، بهترين زندگى را كسى دارد، كه مردم در زندگى او خوب زندگى كنند. یعنی توجه به دیگران هم داشته باشد.

حضرت در بخش سوم از این حکمت می‌فرماید: «وَأَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آَجِلِهِمْ»[2] ، و کردار بندگان در دنیا، فردا در پیش روی آنان جلوه‌گر خواهد بود.

بندگان خدا در این دنیای هر کاری که انجام می‌دهند، در آخرت مقابل چشمانشان قرار می‌گیرد.

امام× در این حکمت هفتم به سه موضوع اساسی از موضوعات مهم در زندگی اجتماعی انسان اشاره می‌نماید که هرکدام به یک بُعد از ابعاد زندگی مربوط می‌شود.

    1. در بُعد اول به جانب اخلاقی خود انسان و رفتارهای روانی وی اشاره می‌کند که اگر این رفتار هدایت شده نباشد، منجر به آسیب‌های اجتماعی خواهد شد.

توصیه امام× به پرهیز کردن از رضایت از نفس و خودپسندی است، چراکه وجود این‌گونه اخلاق روحی در انسان موجب زیاد شدن دشمنان وی در جامعه می‌شود. گویا امام× در مقام گوشزد کردن به‌افراد نسبت به تاثیرگذاری خُلقیّات روانی در واکنش‌های اجتماعی است.

    2. در بُعد دوم به‌موضوع ایثار در حوزه‌ی اقتصادی می‌پردازد، یعنی انسان را توصیه می‌کند به ‌این‌که ایثار فقط در مورد جهاد با جان نیست، بلکه قبل از آن ایثار در جهاد با مال است که می‌شود آن را به‌همان ایثار اقتصادی نام‌گذاری کرد.

بسیار جالب است که امام× در این کلام از صدقه دادن به دارویی ثمربخش تعبیر می‌کند، که می‌تواند بیان‌گر این مطلب باشد که فقر در جامعه یک نوع بیماری است؛ و امام× راه درمان مفید آن‌را توجّه‌کردن عموم افراد جامعه به‌مسأله‌ی اقتصادی می‌داند؛ و صدقه امری عمومی است که می‌تواند فقر را از جامعه ریشه‌کن کند و یا حدّاقل آن‌را کنترل کرده و از آسیب‌هایش پیش‌گیری کند.

    3. در بُعد سوم از این حکمت هفتم از سخنان امام× توجّه دادن به‌مسائل اعتقادی و یادآوری آن در ضمن رفتارها است.

این سخن امام× بیانگر این است که در قیامت و آخرت امکان انکار رفتارهای انسان نیست؛ هیچ‌کس نمی‌تواند کارهای خودش را منکر شود؛ چون هر کاری که انجام داده در مقابل خودش مشاهده می‌کند، این‌گونه توجه دادن به مسائل و باورهای اعتقادی در حقیقت اهرمی است که اگر انسان به باورهای اعتقادی خودش ملتزم باشد، می‌تواند رفتارهای خودش را کنترل کند؛ یعنی این‌که وقتی انسان باور دارد که فردای قیامت رفتارش مقابل چشمش قرار می‌گیرد، می‌بیند و نمی‌تواند منکر آن بشود، لذا این اهرم از همین الان او را از ارتکاب برخی از رفتارهای نامناسب بازمی‌دارد که این مسئله التزام به آن باورهای اعتقادی است. و اگر این التزام به باورهای عقیدتی در جامعه و افراد آن وجود داشته باشد، رفتارها نیز به طور طبیعی بر محور همان اعتقادات شکل می‌گیرد؛ چرا که انسان‌ها آن‌گونه عمل می‌کنند که می‌اندیشند.

هدف و مقصود امیرمؤمنان× در این‌جا از بیان این نکته که اعمال بندگان در این دنیا قیامت پیش رویشان قرار می‌گیرد، می‌خواهد به ما هشدار دهد و ما را متنبّه ساخته و بگوید که باورهای شما باید در رفتارهایتان تجلی پیدا کند؛ یعنی اگر اعتقاد به خدای عزّوجلّ دارید و موحّدید، رفتارهایتان هم باید توحیدی باشد.

متأسفانه در بحث ایمان همین‌گونه است؛ مشکلی که در جامعه داریم این است ‌که بین باورها، رفتارها و عملکردها فاصله وجود دارد به‌طوری که باورهای ما یک‌سو و رفتارهای ما سوی دیگر قرار دارد؛ لذا تعبیری که در خیلی از جاها به‌کار می‌بریم این است که در قول و گفتار مؤمن هستیم، اما در رفتار معلوم نیست که حتماً مؤمن باشیم؛ چون ایمان، از قول و باور قلبی و از عمل تشکیل شده‌است. در میان علما هم بحث است که آیا عمل به‌ارکان جزء ایمان است یا شرط ایمان؟ اگر جزء ایمان باشد، از ایمان است و اگر خارج از اجزاء ایمان باشد شرط ایمان است. ما اعتقاد داریم و در اعتقاد مؤمنین هستیم و خدا را قبول داریم. هر زمان‌که سخن از ایمان و اعتقاد بشود از همه مؤمن‌تریم، فقط در قول این‌گونه‌ایم اما در عمل این‌گونه نیستیم. در سخن و گفتار خداوند متعال را رازق می‌دانیم، اما در عمل این‌گونه نیست. امیرمؤمنان× می‌خواهد بگوید: به آن‌چه که اعتقاد دارید در عمل و رفتار هم باید بدان ملتزم باشید.

نگاه حضرت در حکمت‌های نهج‌البلاغه فقط به‌عنوان یک نصیحت اخلاقی نیست، بلکه ایشان به بُعد جامعه‌سازی و جامعه‌پردازی آن هم توجه دارد که در حکمت ششم هم این‌گونه نگاه کردیم و گفتیم که امام× جامعه را به عنوان یک مثلثی فرض می‌کند که یک ضلع آن رازداری است و یک ضلع آن جذب حداکثری و ضلع دیگر آن هم عیب‌پوشی و راز نگهداری است.

در این حکمت هم این‌گونه است؛ با نگاه اجمالی به این حکمت از سخنان امام× می‌توان این‌گونه گفت که حضرت در این حکمت نیز جامعه‌ی انسانی و اسلامی را مثلثی دیگر فرض می‌کند که دارای سه ضلع است:

    1. ضلع اوّل: کنترل حالات روانی(پرهیز از خودپسندی). عجب، خود برتر بینی، رضایت از نفس، خودپسندی و ... حالات روحی و روانی انسان است؛ این حالت‌ها در همه‌ی انسان‌ها وجود دارد و باید کنترل شود که اگر کنترل نشود آسیب ایجاد می‌کند و اگر کنترل شود باعث اعتمادبه‌نفس در انسان می‌شود؛ انسان باید اعتمادبه‌نفس داشته باشد که اگر نداشته باشد می‌شود ضعف‌النّفس و آسیب‌پذیر می‌شود. پس این اولین ضلع مثلث جامعه‌ای است که مردم بتوانند جامعه حالات روحی و روانی خودشان را کنترل کنند.

    2. ضلع دوم: توجهات اقتصادی عمومی و درمان‌گر (صدقه دادن). جامعه نیازمند توجهات اقتصادی به همدیگر است، این‌که غنی به فقیر، همسایه به همسایه توجه داشته باشد حال چه می خواهد با صدقه واجب باشد و چه با صدقه مستحب.

اسلام برای فقرزدایی برنامه دارد و از جمله‌ی آن‌ها برنامه‌های اقتصادی است که در جامعه تدوین‌شده است.

    3. ضلع سوم: التزام‌های اعتقادی در رفتارها و عمل‌کردها (تجسم و نمایش اعمال انسان در پیش چشم او در قیامت). انسان مؤمنی که معتقد است باید در عمل و رفتارش هم ملتزم باشد.

پس جامعه دارای سه ضلع است که اگر درست تامین شود؛ جامعه، جامعه‌ای سالم خواهد بود. بنابراین حضرت با این سه ضلع به‌دنبال این است که برای ما جامعه‌ی سالمی را تامین کند.

و فراهم شدن این سه بخش در هر جامعه‌ای منجر به سلامت آن جامعه خواهد شد.

کیفیت شکلگیری حکمت هفتم:

در بیشتر نسخ نهج‌البلاغه که از سوی بزرگان جمع‌آوری شده اولین بخش از این سخن را که در این‌جا آورده‌ایم در ذیل حکمت ششم ذکر کرده‌اند به‌عنوان آنچه که سید رضی به عنوان نسخه بدل جمله امام علی× در «وَالِاحْتِمَالُ‌ قَبْرُ الْعُيُوب»، که سیدرضی& فرمود: در بعضی عبارات به‌جای این تعبیر از عبارت دیگری همچون «الْمُسَالَمَةُ خَبْ‌ءُ الْعُيُوب»‌ استفاده شده است و سپس در همان نقل‌ها آمده است که «مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ».

یعنی این جمله نیز در پی همان نسخه بدل آمده است. لذا تنظیم‌کنندگان نهج‌البلاغه نیز این جمله‌ی حضرت را در ذیل حکمت ششم آورده‌اند.

اما برخی دیگر همانند ابن ابی‌الحدید و صبحی‌صالح و دیگران این بخش را جدا کرده و در ابتدای حکمت هفتم ذکر کرده‌اند.

اگر چه این خلاف مشهور است، ولی موافق تنظیم عقلایی سخنان آن حضرت می‌باشد. چراکه موضوع رضایت از نفس و یا خودپسندی هیچ ارتباطی با موضوع عیب‌پوشی که جزئی از آن عبارت است، ندارد، بلکه با جملات بعدی امام× در حکمت هفتم سازگاری دارد؛ چنان‌که در مطالب فوق بدان اشاره کردیم و عنوان‌گذاری نمودیم و ارتباط بسیار دقیق آن‌را با دو جمله بعدی در حکمت هفتم نیز روشن نمودیم.

از این‌رو بر آن شدیم که این عبارت را از حکمت ششم جدا کرده و در مجموعه‌ی حکمت هفتم نقل کنیم.

سند حکمت هفتم:

در سند حکمت هفتم بایستی به دو نکته اشاره کنیم:

نکتهی اوّل: جداسازی هر یک از سخنان از همدیگر. یعنی هرکدام از سه سخن امام× در حکمت هفتم را جداگانه مورد بررسی سندی قرار دهیم و مدارک آن را نیز ذکر نمایم.

در این بخش می‌گوییم که جمله‌ی اول امام× در چندین مورد از آن حضرت نقل شده است[3] .

اما همین سخن در منابع متعددی از امام علی بن محمد الهادی× روایت شده است. که البته در نقل روایت از امام هادی× اندک تفاوتی وجود دارد که در مفهوم و معنای آن تاثیری نخواهد داشت؛ در نقل روایت از امام هادی× به جای «كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ» به صورت مفرد، از صیغه جمع استفاده شده و عبارت «كَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَيْهِ» آمده است.

منابعی که این حدیث را از امام هادی× نقل کرده‌اند در کتاب موسوعة الامام الهادی× به طور مفصّل از آن منابع بحث شده است.

نکتهی دوم: این‌که به طور کلی حکمت هفتم نیز همانند حکمت‌های قبلی در مجموعه‌ی وصیّت امام× به مالک اشتر آمده که تحف العقول، بحار الانوار و ... آن‌را نقل کرده‌اند.

شبیه سخن امام× در سایر منابع:

از نکات جالب درباره‌ی بخش اول از حکمت هفتم امام× این است که این مضمون با تعابیری گوناگون که با تعبیر مورد بحث هم شباهت فراوان دارد در منابع گوناگون از جمله نهج‌البلاغه آمده است.

در غرر الحکم نقل شده که امام× فرمود: «إِيَّاكَ أَنْ تَرْضَى عَنْ نَفْسِكَ فَيَكْثُرَ اَلسَّاخِطُ عَلَيْكَ»[4] ، فرمود: مبادا از خود راضى باشى كه در اين صورت ناراضيانِ از تو زياد مى‌شوند.

فرجام خودپسندی و رضایت از نفس در جامعه

با تأملی که در کلام حضرت می‌کنیم کما اینکه روشن هم هست، آنچه که در سخن آغازین این حکمت بیان شده یکی از دستورات اخلاقی در مسیر خودسازی برای کنترل حالات روانی انسان است که در روایات فراوانی مورد توصیه قرار گرفته است.

البته امام× در بیان این سخن به دنبال تشریح یکی از پی‌آمدها و آثار این حالت روانی در صورت عدم کنترل بودند که فرمودند: «مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ». کسی‌که از خودش راضى باشد، دشمنانش فراوانند.

چرا که این حالت روانی انسان از بدترين حالات روحی و روانی است که می‌تواند برای انسان پیش بیاید!

در روایتی از امام× آمده است که حضرت فرمود: «شَرُّ الْأُمُورِ الرِّضَا عَنِ النَّفْسِ»[5] ، رضایت داشتن از نفس بدترین حالتی در زندگی انسان است که می‌تواند برای انسان رخ بدهد و از انسان سر بزند.

آری! یکی از حالاتی که برای انسان پیدا می‌شود حالت از خود راضی بودن است، و این حالت در اثر حبّ ذات، در اثر وسوسه‌های شیطان، در اثر هواپرستی، در اثر چاپلوسی افراد متملّقی که تعریف‌های بی‌مورد از انسان می‌کنند، و یا در اثر نداشتن ظرفیت کامل و جهل به نقایص خویش و عوامل دیگر، برای انسان ایجاد می‌شود.

لذا این انسان در اثر این‌که ضعیف‌النّفس است و ظرفیتش کم می‌باشد و خودش را کامل‌تر و برتر از بقیه تصور می‌کند و می‌بیند، لذا از دیگران توقع نابجا دارد. همه‌ی این‌ها سبب می‌شود که خلقِ ناپسند راضی بودن انسان از خودش در وی به‌وجود آید.


[3] - ينابيع المودة لذو القربى القندوزی، ج2، ص233، و عيون الحكم و المواعظ، ص449، ح7977، و غرر الحكم و درر الكلم، ص619، ح839، و بحار الأنوار، ج75، ص13، ح71، و.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo