< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1400/03/31

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت ششم نهج‌البلاغه/انسان و ارزش‌های اجتماعی/تحمل رفتارهای جاهلانه سبب عیب‌پوشی در جامعه، جلسه دوم

 

جلسه چهل و یکم

 

حکمت ششم: انسان و ارزشهای اجتماعی

بخش سوم: تحمل رفتارهای جاهلانه سبب عیبپوشی در جامعه، جلسه دوم

 

بحث در حکمت ششم نهج‌البلاغه بود، حضرت در این حکمت سه کلمه دارد.

حضرت در کلمه‌ی اول فرمود: «صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ»، سینه‌ی شخص عاقل، صندوق اسرار اوست. موضوع این بخش رازداری است. دو جلسه درباره آن صحبت کردیم.

در کلمه‌ی دوم فرمود: «وَالْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ»، بَشاشت و خوش‌رویی در مواجهه و در برخورد با افراد جامعه به‌منزله‌ی طناب مودّت و دوستی است که عامل جذب حداکثری می شود. مردم دنبال خوش‌رویی و برخورد خوب هستند. ارتباط خوب و به‌موقع برقرار کردن با مردم عامل جذب حداکثری و وسیله و ابزار جذب دل‌های مردم است

امیرمؤمنان× در کلمه سوم از این حکمت می‌فرماید: «وَالِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ»، تحمّل ناراحتى‌ها، بردباری و حوصله کردن نسبت ‌به‌رفتارهای جاهلانه و آزاردهنده‌ی دیگران سبب می‌شود که قبری حفر بشود که عیوب آدمی در آن مدفون باشد؛ به تعبیری دیگر، تحمل قبری است که عیوب را در خودش دفن می‌کند تا کسی نسبت‌به آن عیوب مطلع نشود.

در مبحث قبل در شرح بخش سوم از حکمت ششم درباره‌ی این جمله‌ی امام× که فرمود: «وَالِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ»، مطالبی را مطرح کردیم، ازجمله نکاتی که مطرح شد و در این جلسه نیز آن را تکمیل می‌کنیم پاسخ به این سؤال است که آیا ملاک و معیاری برای تشخیص حد و مرز تحمل وجود دارد؟ و تا کجا و در برابر چه نوع رفتاری باید تحمل کرد؟

آیا همه‌جا انسان باید صبور و بردبار باشد و آزار و اذیت همگان را به‌جان بخرد و آن را تحمل کند، یا این که بعضی از جاها باید ایستادگی کرد، مقاومت نمود و موضع گرفت؟

برای پاسخ به این پرسش اشاره کردیم و گفتیم که در معارف اسلامی دو‌گونه رفتار به‌تصویر کشیده شده و از افراد سر می‌زند:

    1. رفتارها و گفتارهای جاهلانه و سفیهانه.

    2. رفتارها و گفتارهای دشمنانه و همراه با عداوت؛ طرف مقابل تصمیم دارد تا با این کارش ضربه‌ای به اسلام، یا جامعه و یا به افراد آن وارد کند.

خدای عزّوجلّ در مجموع معارف اسلامی دو راه‌کار را برای مواجهه با این‌گونه رفتارها بیان کرده‌است:

    1. راه‌کاری نسبت به‌رفتارهایی که از روی نادانی و جهالت باشد.

    2. راه‌کاری هم نسبت ‌به‌رفتارهایی که از روی عداوت و دشمنی باشد.

آن‌چه که در این‌جا می‌تواند مورد نظر امام× باشد همان بخش اول است؛ یعنی رفتارهایی که جاهلانه و از روی جهل و نادانی باشد؛ در برابر لغویّات (لغو گویی‌ها) و در برابر سخنان بی‌هدفی که از برخی افراد سر می‌زند باید برخورد کریمانه داشت. آن‌چه حضرت در این حکمت می‌فرماید مربوط به این بخش است. و بخش دوم خارج از بحث خواهد بود.

قرآن کریم درباره‌ی رفتار جاهلانه و طریقه‌ی برخورد با افراد نادان می‌فرماید: {خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}[1] ، (به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکی‌ها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن!)

این‌گونه رفتار و مواجه‌شدن با افراد جاهل و نادان، در حقیقت تمسک به مهم‌ترین راهبرد اخلاقی قرآن در جامعه است.

درباره‌ی ویژگی‌های عبادالرحمن نیز در آیات پایانی سوره فرقان قرآن می‌فرماید: {وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا}[2] ، و کسانی که شهادت به باطل نمى‌دهند (و در مجالس باطل شرکت نمی‌کنند)؛ و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند.

یعنی در برابر کارها و گفتارهای جاهلانه که لغو هم مصداق روشنی از آن است می‌بایست برخورد کریمانه داشت که امام علی× در این‌جا از آن تعبیر به تحمل می‌کند.

پس سخن امام× در این حکمت ناظر به تحمل رفتار و مواجه‌شدن با ‌رفتارهایی است که از روی نادانی و جهالت باشد، نه در برابر رفتارهایی که همراه با عداوت و دشمنی است، زیرا درباره‌ی دشمن و دشمنی‌ها که هجوم در آن‌ها وجود دارد و مهاجم هست، حال چه مهاجم بودن نسبت به جامعه باشد و چه نسبت به دین و شریعت جامعه و یا آبروی آنها؛ این موارد در حد و اندازه‌ی تحمل نیست، بلکه در این‌گونه موارد باید مقابله به‌مثل کرد.

همان‌گونه که امام× در جایی دیگر از نهج‌البلاغه فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ‌ حَيْثُ‌ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّر»[3] ، یعنی سنگ را از همان جايى كه دشمن پرت كرده، باز گردانید، كه شر را جز شر پاسخی نيست.

نکته مهمی که در این جلسه آن را تکمیل می‌کنیم این است که حضرت فرمود: تحمل، محل دفن عیوب است؛ گاهی مصداق عینی و عملی تحمل در مقابل رفتارهای جاهلانه سکوت کردن و جواب ندادن است؛ گاهی با اعراض {عَنِ الْجَاهِلِينَ} روی برگردان از جاهلان است.

اما درباره‌ی مصداق‌های عملی تحمل و این‌که مقصود امام× از واژه‌ی تحمّل در این حکمت، برخی از شارحان نهج‌البلاغه سخنانی دارند که مفید است.

ابن میثم بحرانی می‌نویسد:

«أراد احتمال المكروه و الأذى من الاخوان و سائر الناس و هو فضيلة عظيمة تحت الشجاعة»[4] .

مقصود امام× تحمّل سختى و اذیّت از طرف دوستان و ساير مردم است كه خود فضیلتی بزرگ از شاخه‌هاى شجاعت مى‌باشد.

مرحوم مغنیه نیز می‌نویسد:

«المراد بالاحتمال، هنا الصبر على كلمة تافهة، أو حركة نابية من زوجة أو ولد أو جار أو أي سفيه»[5] .

مقصود امام× از تحمل در این سخن، صبر و بردباری در برابر سخنان رکیک و پست؛ و یا حرکتی بی‌هدف است که از سوی همسر، یا فرزند، یا همسایه و یا هر انسان سفیهی انجام شود.

نمونهای از سخن جاهلانه و پاسخ کریمانه در قرآن کریم:

قرآن کریم درباره‌ی حضرت موسی که مأموریت یافت از سوی خداوند به مردم و امّتش بگوید تا گاوی را قربانی کنند، این‌چنین می‌فرماید: {وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً ۖ قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ۖ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}[6] ، و (به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور می‌دهد مادّه‌گاوی را ذبح کنید (و قطعه‌ای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند؛ و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آیا ما را مسخره می‌کنی؟» (موسی) گفت: «به خدا پناه می‌برم از این‌که از جاهلان باشم!».

ذبح بقره( گاو) امری الهی بود که حضرت موسی آن را برای مردم بیان کرد، امری واضح و روشن هم بود و نیاز به سوال و بهانه نبود، اما سخن و موضع مردم جاهلانه و سفیهانه بود، زیرا قرآن می فرماید: در مقابل سؤال کردند که {أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا}، آیا ما را به تمسخر گرفته‌ای؟

حضرت موسی هم در مقابل این پاسخ جاهلانه، نه عصبانی شد و نه مقابله به مثل کرد، بلکه تحمل نموده و با برخورد کریمانه‌ای که داشت، فرمود: {أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}، یعنی پناه می‌برم به‌خدا که شما را در موضع مسخره کردن قرار داده باشم و بخواهم شما را سبک بشمارم و یا با استهزاء بگیرم!

کنایه از این‌که تمسخر دیگران کاری جهالت آمیز است. جوابی که حضرت داد جا برای هیچ سوالی باقی نماند، اما آن‌ها ادامه دادند و بهانه‌هایی گرفتند، در حالی‌که برخورد حضرت موسی× برخوردی بسیار کریمانه بود.

چنان‌چه مشاهده شد این مورد در قرآن به صراحت سخن جاهلانه برخی مردم را نقل می‌کند که در برابر پیامبر| این‌چنین سخن می‌گویند و نشان از سفاهت آنان داشت.

اما حضرت موسی× پاسخ را آن چنان کرمیانه بیان می‌کند که جای هیچ عکس‌العملی را باقی نمی‌گذارد. اگرچه آنان دوباره سؤالات و بهانه‌های دیگری را نیز بیان کردند.

لذا آنچه که در شرح کلام امام× در این حکمت روشن می‌شود این است که سخن امام× ناظر به رفتارهایی است که از روی جهالت و نادانی و سفاهت باشد که باید از کنار آن‌ها گذشت.

سکوت در برابر سخنان جاهلانه بهترین مصداق تحمل و برخورد کریمانه است

در بیان مصداق‌های عینی و عملی تحمل رفتارهای جاهلانه با الهام‌گیری از سخن امام× این است که انسان در برابر گفتار و یا رفتار شخص جاهل سکوت اختیار کند و پاسخی ندهد.

اشتباهی که متأسفانه در جامعه رخ می‌دهد و شاید در برخی موارد نیز به یک باور غلط عمومی تبدیل شده، این است که خیلی از افراد جامعه احساس می‌کنند که هر حرف و سخنی را باید جواب داد، و هر اشکالی را باید پاسخ گفت به‌گونه‌ای که هیچ سخنی نباید بدون پاسخ بماند. در حالی‌که این باوری بسیار نادرست است.

در موضوعات مختلف، در روایات وارد شده ‌است که «إِنَّ مَنْ‌ أَجَابَ‌ فِي‌ كُلِ‌ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ فَهُوَ الْمَجْنُونُ»[7] ، همانا کسی که هر چه را از او پرسیدند جواب دهد دیوانه است، اما انسان عاقل در جواب برخی چیزها(سؤالات) می‌گوید: نمی‌دانم! یا می‌گوید: مصلحت نیست جواب آن را بدهم.

در مقابل رفتارهای دیگران نیز همین‌گونه است، سکوت و پاسخ ندادن یکی از ابواب حکمت بر شمرده شده، و می‌تواند راه‌کاری مناسب و مصداقی عینی و موثر در تحمل رفتارهای جاهلانه در این‌گونه موارد باشد.

این‌که در روایات تاکید شده‌ «إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ‌ مِنْ‌ أَبْوَابِ‌ الْحِكْمَة»[8] ، سکوت دری از درهای حکمت است، سرّ حکمت بودنش هم آنست که وقتی جواب نمی‌دهی او آرام می‌شود و درنتیجه عیوب برملا نخواهد شد، باب افتراء، غیبت و تهمت باز نمی‌شود و افشاگری صورت نمی‌گیرد لذا سکوت این‌چنین است.

از جناب امام شافعی که امام مذهب شافعیّه است و طبع شعری زیادی دارد و اشعار پرمغزی هم سروده‌است که بخشی از آنها مضمون آیات و روایاتی است که سکوت در برابر رفتارهای جاهلانه و سفیهانه است.

به‌عنوان مثال: وی درباره‌ی برخورد و مواجه‌شدن با سفیه و جاهل و رفتارهای آن‌ها چنین سروده است:

يُخاطِبُنِي السَّفِيْهُ بِكُلِّ قُبْحٍ      فَأَكْرَه أَنْ أَكُونَ لَهُ مُجِيْبَا

يَزِيْدُ سَفَاهَةً فَأَزِيْدُ حُلْمَاً      كَعُودٍ زَادَهُ الإِحْرَاُق طِيْبَا[9]

یعنی، می‌گوید: سفیه با تمام قباحت و زشتی خود مرا مخاطب قرار می‌دهد، اما من از این که جواب او را بدهم کراهت دارم. او با تکرار حرف و سخنش سفاهت و نادانی خود را زیاد می‌کند و من حلمم را بیشتر می‌کنم کأنَّ در این آتش مثل عود می‌سوزم، اما خوش‌بوتر می‌شوم.

همچنین ایشان درباره‌ی رفتار انسان لئیم و پست که او نیز از جاهل بدتر است (چرا که زبان به دشنام و نسبت‌های ناروا نیز می‌گشاید،) این‌گونه شعر می‌سراید:

قل بما شئت في مسبة عرضي      فسكوتي عن اللئيم جواب

ما أنا عادم الجواب ولكن      ما من الأسد أن تجيب الكلاب[10]

در جای دیگر نیز این‌گونه می‌سراید:

إذا نطق السفيه فلا تجبه      فخير من إجابته السكوت

فإن كلمته فرجت عنه      و إن خليته كمدا يموت[11]

می‌گوید: اگر انسان سفیه سخنی بگوید جوابش را نده! بهترین جواب به او سکوت در مقابل اوست؛ زیرا اگر سکوت کنی، آرام می‌شود، اما اگر حرفی بزنی راه را برایش باز کرده‌ای و اگر رهایش کنی خاموش شده و می‌میرد.

و همچنین می‌سراید:

أَعْرِضْ عَنِ الجَاهِلِ السَّفِيْهِ      فكُلُّ مَا قالَ فَهُوَ فِيْهِ

فَما ضَرَّ نهرَ الفُراتِ يومًا      أنْ خاضَ بعضُ الكِلابِ فِيْهِ! [12]

می‌گوید: از جاهل سفیه اعراض کن و روی برگردان! هرچه می‌گوید در خودش هست. اگر سگی مرده در نهر فرات بیفتد! سگ مرده در این نهر عظیم و بزرگ خرابی و آلودگی به بار نمی‌آورد. اگر متعفّنی در نهر فرات افتاد ضرری به نهر فرات نمی‌رساند.

به تعبیری می‌گوید: شما همچون نهر فرات باش و جواب او را نده و راه خود را ادامه بده.

و در بیت دیگری نیز این‌گونه سروده است:

لَوْ كُلُّ كَلْبٍ عَوَى أَلْقَمْتَهُ حَجَرًا      لأَصْبَحَ الصَّخْرُ مِثْقَالاً بِدِينَارِ[13]

ولقد أمر علي اللئيم يسبني      فمضيت ثمة قلت لا يعنيني[14]

می‌گوید: اگر سگی را دیدی که مدام عوعو می‌کند و بنا باشد هر جا که عوعو کرد سنگی برداری و بر دهانش بزنی، باید همه‌ی این کوه‌ها و سنگ‌ها هر مثقالش را به یک دینار خریداری کنی.

از انسان پستی که به من بد بگوید گذشتم و گفتم که منظور او من نبودم.

با دقت در عمق کلام امیرمؤمنان× که فرمود: «الِاحْتِمَال»، راه‌کارهای زیادی دارد که یکی از آن راه‌کارها سکوت است.

بدین جهت است که امام علی× نیز می‌فرماید: «غِطَاءُ الْمَسَاوِئِ‌ الصَّمْت»[15] ،‌ یعنی پرده‌ی بدی‌ها و زشتی‌ها، سکوت و خاموشی است.

سؤال: چگونه تحمل و بردباری موجب عیب‌پوشی می‌شود؟

دو پاسخ در اینجا بیان شده است:

پاسخ اوّل: میرزا حبیب الله خویی در منهاج البراعة و به تعبیر دقیق‌تر در تکملة المنهاج در شرح این جمله‌ی امام× این‌چنین می‌گوید:

«وَالِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ الاحتمال نوع من الحلم تجاه ما يكره من قول أو فعل يصدر عن المعاشر من صديق أو عدوّ، فاذا تحمّله الانسان و لم يظهر الضّجر يصير سببا لدفن العيوب من وجهين:

     أنّ كثيرا من العيوب يتولّد من عدم الاحتمال نفسه، فكم من شخص غاظ من قول مكروه أو فعل غير ملائم فارتكب الجرائم والمعاصي والذّمائم والماثم.

     أنّه إذا لم يتحمّل تلك المكاره وقام في وجه المرتكب بالانتقام والسّفه يبدون معايبه المكنونة ويفضحونه بما يعلمون من سرائر حاله، فتحمّل المكاره موجب لستر العيوب»[16] .

می‌نویسد: عبارت احتمال در این سخن امام× نوعی از حلم و بردباری در برابر هر چیزی است که مورد کراهت باشد، همانند بردباری در برابر سخن ناپسند، و یا کار ناپسند که از فردی که با او معاشرت داشتی سر می‌زند، مانند سخن و یا کار ناشایست دوست و یا دشمن.

پس هرگاه تحمل و بردباری نمودی و اظهار ضجر نکردی موجب دفن عیوب می‌شود.

و این نتیجه به یکی از دو جهت خواهد بود:

جهت اول: این‌که بسیاری از عیوب به‌خاطر تحمل نداشتن خود انسان به وجود می‌آید، چه بسا شخصی که در مواجه شدن با سخن ناشایستی و یا کار ناپسندی، عصبانی شده و مرتکب جرم و گناه و رفتارهای نا پسند و مذموم می‌شود.

جهت دوم: این‌که هرگاه او تحمل و بردباری نداشت و نتوانست تاب بیاورد، بی‌تاب شده و عکس‌العمل نشان داد به‌گونه‌ای که برخاست و در مقابل آن فرد به انتقام برخواست، این‌جا است که سفیهان اقدام به اظهار و افشاگری عیوب پنهان او می‌کنند و هرآنچه که از درون و پنهان او می‌دانند برملا می‌سازند.

آری! این‌جا است که تحمل بدی‌ها موجب سِتر و پوشاندن عیوب و زمینه‌ساز پیشگیری از افشاگری نسبت به عیوب خواهد شد. چراکه در فضای تحمل و بردباری هیچ‌گونه برخوردی میان اشخاص ایجاد نمی‌شود تا بخواهد عیوب و افشاگری‌ها تولد یابد.

پاسخ دوم: در پاسخ دوم به این پرسش می‌توان گفت که همه‌ی افراد به طور طبیعی دارای عیوبی هستند که بسیاری از آن عیوب را کسی نمی‌داند، ولی عیوبی هم هستند که دیگران نیز از آن اطلاع دارند.

اما هرگاه فرد در جامعه با تحمل و بردبار باشد، و پرخاش نکند، همه‌ی مردم او را دوست خواهند داشت، و به دنبال عیب‌یابی از او نخواهند رفت، و افرادی که از عیوب وی مطلع هستند نیز به جهت این‌که او را دوست دارند اقدام به افشاگری نخواهند کرد.

در نتیجه عیب‌پوشی و پیشگیری از افشاگری حاصل می‌شود.

مرحوم فیض‌الاسلام در ترجمه‌ی خود بر نهج‌البلاغه که اندک توضیحی نیز دارد در تایید برداشت فوق می‌نویسد:

«و تحمّل و بردبارى از سختی‌ها پوشنده بدي‌ها است (چون شخص در برابر سختی‌ها بردبار بود مردم از او خشنود بوده از عیوب و بدي‌هايش چشم مى‌پوشند، يا آن‌كه به‌واسطه‌ی خوددارى، عیوب او آشكار نگشته و نادانى‌هايش فاش نشود)»[17] .

سؤال: چرا امام× از لفظ قبر در این بیان استفاده نموده است؟ تشبیه تحمل برای عیب‌پوشی به قبر چه تشبیهی است و دارای چه پیامی می‌باشد؟

یکی از نکات مهم در بیان مولا علی× همین جهت است که چرا امام× از لفظ قبر استفاده کرده است؟

در پاسخ می‌توان این‌چنین گفت که:

اوّلاً: مقصود از عیوب در این حدیث، بلکه در مجموعه‌ی روایات اسلامی، عیوب روحی و معنوی است، نه عیوب جسمانی و ظاهری مانند: کوتاه قد بودن، یا بلند قد بودن، و یا سیاه بودن و سفید بودن و ...

ثانیاً: این عیوب معنوی و روحی که بخش زیادی از آنها گناهانی هستند که انسان مرتکب شده و یا می‌شود؛ این گناهان حقیقتی دارند که بسیار متعفن و بد بو است، و به مشام هر کسی برسد او را اذیت می‌کند؛ حتی خود انسان هم چنان‌چه بتواند بوی آن را استشمام کند آزار خواهد دید.

ثالثاً: مقصود از قبر بودن برای عیوب خود انسان است نه برای عیوب دیگران.

یعنی شما با تحمل و بردباری در برابر رفتارهای آزاردهنده‌ی دیگران در حقیقت قبری را حفر می‌کنی که بتوانی عیوب و بدی‌های آزاردهنده‌ی خودت را در آن دفن کنی تا هیچ کسی از آن مطلع نشود و یا بوی بد آنها کسی را آزار ندهد، چراکه اگر قبری نباشد و عیوب دفن نشود، همه آزار خواهد دید و درباره‌ی آن سخن خواهند گفت؛ در نتیجه همه از صاحب عیب متنفّر خواهند شد.

همان‌گونه که اگر جسد میّتی روی زمین بماند و دفن نشود، همه از او متنفّر خواهند شد، و از همین جهت است که به تسریع در تجهیز و دفن میّت توصیه شده است، چرا که هرچه زودتر دفن شود احترام او بیشتر حفظ خواهد شد.

علاوه براین قبر دارای خصوصیاتی است که قبرالعیوب هم باید همان خصوصیات را داشته باشد، از جمله‌ی آن خصوصیات این است که کسی بدون داشتن دلیلی محکم حق نبش قبر را ندارد و دیگر این‌که قبر باید به‌گونه‌ای باشد که از معرض دشمنان و بد خواهان در امان باشد و کسی نتواند به آن تعرض کند.

همه‌ی این خصوصیات باید در قبرالعیوب هم باشد تا عیوب انسان در مخفی‌گاهی امن بماند تا این‌که اصلاح شود.

بنابر این در مسائل اخلاقی و ضلع‌های تشکیل دهنده‌ی یک جامعه‌ی اخلاقی، هر فردی نیازمند کندن و حفر قبری است که عیوب خود را در آن مخفی کرده و از نظر دیگران پنهان نماید.

این عمل حکایت از این می‌کند که پنهان‌کاری در مورد عیوب خود و دیگران نه تنها کاری ناشایست نیست، بلکه کاری شایسته و پسندیده است.

یعنی انسان باید تلاش کند تا عیوبش را اصلاح کند؛ نه این‌که زمینه‌ی اطلاع یافتن دیگران نسبت به عیوب خود را فراهم کند.

زیباییها، پوشاننده عیبهاست

در یک قالب کلی، تحقق کلام امیرمؤمنان× بیشتر کردن زیبایی‌ها است.

سؤال: چرا در این‌جا تا این اندازه بر موضوع تحمل تاکید شده و در سایر روایات نیز این‌چنین است؟

در مقام پاسخ باید گفت که تحمل و بردباری یکی از ابزار جمال و زیبایی انسان است، و بسیار واضح و روشن است که هرچه که بر کمالات معنوی و بر زیبایی‌های انسان افزوده شود عیوب و نواقصش از نگاه دیگران پنهان خواهد ماند و کسی به این فکر نمی‌کند که وی حتی عیبی داشته باشد؛ یعنی انسان به‌گونه‌ای محو جمال و زیبایی‌های او می‌شود که دیگر عیوبش را نخواهد دید.

و مسلم است که مقصود از نواقص، نواقصِ ظاهری نیست، بلکه مقصود از این نواقص، نواقص و عیوب روحی و روانی و اخلاق انسان است. در واقع خسارت‌های معنوی که بر انسان بار می‌شود این‌که اهل دروغ است، اهل این تهمت است. فرموده‌اند: هر کسی به‌طور طبیعی این نواقص را دارد.

از این رو امیرمؤمنان علی× به تحمل و بردباری در برابر آزارهای جاهلانه‌ی دیگران تاکید کرده است.

البته همان‌طور که قبلا هم بیان کردیم اختصاص به این مورد ندارد؛ یعنی تنها تحمل، قبر العیوب نیست، بلکه قبرهای دیگری هم می‌توان حفر کرد که محل دفن عیوب باشد، همانند عقل که یکی از زیبایی‌هاست و در چند سطر پیش بدان اشاره شد.

روایات چندین مورد را بیان می‌کند که باعث عیب‌پوشی می‌شود.

    1. از جمله چیزهایی که سبب عیب‌پوشی می‌شود عقل و خرد است؛ در همین راستا از امیرمؤمنان علی× روایت شده که فرمود: «غِطَاءُ الْعُيُوبِ‌ الْعَقْل‌»[18] ، یعنی پرده پوش عیب‌ها، عقل و خرد است.

    2. از جمله چیزهایی که سبب عیب‌پوشی می‌شود علم و دانش است؛ به‌گونه‌ای که هرچه علم انسان بیشتر شود عیوبش پوشیده‌تر می‌شود، امیرمؤمنان علی× فرمود: «مَنْ‌ كَسَاهُ‌ الْعِلْمُ‌ ثَوْبَهُ‌ اخْتَفَى‌ عَنِ‌ النَّاسِ‌ عَيْبُهُ»[19] ، یعنی كسى كه علم و دانش، جامه و لباس خود را بر قامت او بپوشاند، عيبش از چشم مردم پنهان ماند.

چون محو علمش وی می‌شوند، یادشان می‌رود که او عیبی هم دارد.

مقصود این است که علم نیز یکی از زیبایی‌هاست.

    3. یکی دیگر از چیزهایی که سبب عیب‌پوشی می‌شود شرم و حیاء است؛ امام× فرمود: «مَنْ‌ كَسَاهُ‌ الْحَيَاءُ ثَوْبَهُ‌ لَمْ‌ يَرَ النَّاسُ‌ عَيْبَهُ»[20] ، هر کسی که شرم و حیاء، لباس خود را بر قامت او بپوشاند مردم عیبش را نخواهند دید.

اگر انسان اهل حیا باشد مردم عیبش را نمی‌بینند، چون محو حیا و خصلت‌های خوب او می‌شوند.

    4. یکی دیگر از چیزهایی که گفته‌اند سبب عیب‌پوشی می‌شود مال و ثروت است، از رسول خدا| نقل شده که فرمود: «العِلمُ وَالمالُ يَستُرانِ كُلَّ عَيبٍ، وَالجَهلُ وَالفَقرُ يَكشِفانِ كُلَّ عَيبٍ»[21] ، یعنی دانش و دارایی هر عیبی را می‌پوشاند و نادانی و ناداری هر عیبی را آشکار می‌کند.

البته روشن است که مقصود از مال، هر مال و ثروتی نیست، بلکه آن مال و ثروتی است که در معارف اسلامی از آن تعبیر به خیر شده است؛ یعنی ثروتی مفید برای افراد و جامعه، که همان ثروتی است که در مسیر خیر و خیرخواهی و تولید و اشتغال باشد.

به طور مثال فرد خیّر و ثروت‌مندی که خیرش به همگان می‌رسد، این خیّر بودن و ثروتش‌ در قضاوت‌های مردم نیز تاثیر مثبت می‌گذارد، به عنوان مثال: اگر فرد ثروت‌مندی که اهل خیر است و معروف می‌باشد کنار خیابان و جلوی در خانه کسی بنشیند، هر کس که او را می‌شناسد، با خود می‌گوید: ببینید چه آدم متواضعی است که می‌تواند ماشین سوار شود و راننده داشته باشد، ولی پیاده آمده و خسته شده و دقایقی برای استراحت نشسته است.

اما همین منظره اگر از فقیری مشاهده شود، با خود می‌گویند: ببینید چقدر انسان بد سلیقه‌ای است که علاوه بر فقیر بودن، نادان هم هست، جلوی در خانه مردم نشسته است و تصور نمی‌کند که شاید برای مردم ایجاد مزاحمت داشته باشد!!

این همان توجه نمودن جامعه به زیبایی‌ها و ندیدن عیوب است.

امیرمؤمنان علی× در این حکمت لفظ قبر را به کار برده و می‌فرماید: وجه تشبیه قبر چیست و چه خصوصیاتی دارد؟

می‌گوییم: قبر دارای خصوصیاتی است، اولاً: احتمال قبر العیوب برای عیب دیگران نیست، بلکه برای عیب خود آدمی‌است، می‌گوید: باید عیب خودت را در قبر پنهان کنی تا کسی به آن دسترسی نداشته باشد؛ قبولی برای پوشاندن عیوب است.

مثلاً کسی که از دنیا می‌رود، می‌گویند سریع او را دفن کنید تا احترامش حفظ شود، چون اگر بماند گندیده و متعفّن می‌شود.

عیب روحی و معنوی هم نمونه‌ی آن گناه است که حقیقتی متعفّن دارد؛ هر کس باید قبری بکند و عیوب خودش را در آن مخفی کند تا کسی نتواند به آن دست پیدا کرده و آن را برملا کند؛ به‌گونه‌ای مخفی کن که کسی به آن دست پیدا نکند تا آن را بر ملا کند و بوی متعفّنش تو را اذیت نکند و کسی متوجه آن نشود.

در مقابل روایاتی هم وجود دارد که انسان را تشویق به شناخت عیوب خود می‌کند، همانند روایتی از امیرمؤمنان علی× که فرمود: «مَعْرِفَةُ الْمَرْءِ بِعُيُوبِهِ‌ أَنْفَعُ‌ الْمَعَارِف»[22] ،‌ یعنی شناخت آدمی از عیب‌هایش، سودمندترین شناخت‌ها است.

و روایات دیگری که تاکید بر بیان عیب برای صاحب عیب جهت اصلاح نمودن آن می‌نماید که از آن تعبیر به اهداء‌العیوب شده است، همانند این روایت که امام علی× فرمود: «مَنْ‌ بَصَّرَكَ‌ عَيْبَكَ‌ فَقَدْ نَصَحَك‌»[23] ، كسى كه اشكال‌هاى كار تو و عيوب تو را تذکّر دهد خير ترا خواسته است.

و یا این روایتی دیگر از امیرمؤمنان علی× که آشکار کننده‌ی عیب انسان را دوست وی و پنهان کننده‌ی عیب انسان را دشمن وی معرفی می‌کند، آن‌جا که می‌فرماید: «مَنْ‌ أَبَانَ‌ لَكَ‌ عَيْبَكَ‌ فَهُوَ وَدُودُكَ‌، مَنْ سَاتَرَكَ عَيْبَكَ فَهُوَ عَدُوُّك‌»[24] ، هر كس عيب تو را برايت آشكار كند، دوست‌دار توست. و آن‌که عيب تو را [از تو] پنهان می‌دارد، دشمن توست.

سؤال: آیا حدیث امام× که فرمود: «الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ»، با این دسته از روایات که به سه مورد از آن در بالا اشاره کردیم در تضاد و دوگانگی نیست؟

در پاسخ بایستی گفت: که دو مطلب در این‌جا وجود دارد:

    1. اطلاع داشتن انسان از عیوب و نواقص

    2. مخفی کردن عیوب و اظهار نکردن آنها.

آنچه که در این‌گونه از روایات آمده مربوط به موضوع اول است؛ یعنی تاکید می‌کند بر این‌که انسان باید خودش بر عیوبش واقف باشد و بداند که چه عیبی دارد و دیگران نیز در حالات خصوصی و سِرّی و به‌صورت دوستانه عیوب افراد را به آنها - البته به‌گونه‌ای که موجب ناراحتی آنان نشود - بیان نموده و هدیه کنند، تا این‌که صاحب‌العیب برای اصلاح عیب خویش اقدام نماید و بر عیوب خود جاهل نماند.

اما این روایات و توصیه‌ها هیچ منافاتی ندارد با این‌که انسان پس از مطلع شدن و واقف بودن بر عیوب و نواقص روحی و اخلاقی خود در خفا و پنهانی بدون این‌که کسی را از آن مطلع سازد، به‌اصلاح آن‌ها بپردازد.

از طرفی می‌گوید عیبت را مخفی کن و بپوشان! طوری رفتار کن که عیوبت پنهان بماند، زیبایی‌هایت را زیاد کن تا دیگران عیب تو را متوجه نشوند. و از طرفی هم می‌گوید: اگر عیب کسی را دیدی به او بگو تا عیبش را بشناسد.

با اندک تأملی می‌فهمیم که این‌ها در تضاد نیستند؛ شناخت عیوب و اطلاع پیدا کردن هر کسی نسبت ‌به‌عیوب خودش مطلبی است؛ و مخفی کردن عیب مطلبی دیگر است. می‌گوید: زمانی‌که عیب خودت را فهمیدی و مطلع شدی، مراقب باش تا دیگران عیب تو را نبینند، مخفیانه آن را اصلاح کن؛ یعنی اصلاح العیوب در حالت خفا و پنهانی امری شایسته‌است، بلکه گفته‌اند: اگر کسی عیب خودش را نداند بد است، چون در جهل خودش می‌ماند، پس هیچ منافاتی با این مسئله ندارد، و مسأله‌ی اهداء العیوب هم در حالت سری و خفا و در عالم دوستانه بوده و مصداق امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است.

پس عیب‌پوشی از خود انسان یک نکته است و اهداء‌العیوب نیز نکته‌ای دیگر، و اصلاح‌العیوب هم مطلب جداگانه‌ای است.

علی‌ای‌حال، امیرمؤمنان علی× در این حکمت فرمود: تحمل قبر عیوب است تا این که کسی متوجه عیوب انسان نشود و آبرویش محفوظ بماند.


[5] - فی ضلال نهج البلاغه، ج4، ص220.
[9] - ديوان الإمام الشافعي، ص20.
[10] - ديوان الإمام الشافعي، ص30.
[11] - ديوان الإمام الشافعي، ص38.
[12] - ديوان الإمام الشافعي، ص156.
[16] - منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه(للخوئی)، ج21، ص18.
[17] - ترجمه و شرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج6، ص1090.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo