< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1400/03/24

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت ششم نهج البلاغه/ انسان و ارزش های اجتماعی /تحمل رفتارهای جاهلانه سبب عیب پوشی در جامعه، جلسه اول

 

جلسه چهلم

 

حکمت ششم: انسان و ارزشهای اجتماعی

 

بخش سوم: تحمل رفتارهای جاهلانه سبب عیبپوشی در جامعه، جلسه اول

 

بحث در حکمت ششم نهج‌البلاغه بود. امیرمؤمنان× در این حکمت فرمود: «وَالِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ»، و تحمّل ناراحتى‌ها قبر عیوب است.

مرحوم سید رضی& در ذیل این حکمت به‌تعبیری دیگر که مطابق نقل ایشان از امام× وارد شده اشاره می‌کند. وَرُوِيَ أَنَّهُ× قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً: «الْمُسَالَمَةُ خَبْءُ الْعُيُوبِ، وَمَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ»[1] ، و نیز روایت شده که آن حضرت در بیان این معنا فرموده است که مسالمت، صلح و سازش و آشتی‌جویى، سبب می‌شود که خیمه‌ای برای پوشش عیب‌ها ایجاد شود، هر که از خود خشنود بود، خشم گیرندگانش بسیارند.

در این جلسه درباره‌ی کلمه سوم این حکمت به‌بحث و گفتگو می‌پردازیم.

امام× فرمود: تحمل سخنان ناشایست و ناگوار، تحمل رفتارهای جاهلانه و این‌چنینی اعمال و رفتارهایی قبر العیوب است؛ یعنی قبری است، یا سبب آماده شدن قبری می‌شود که انسان در آن نمی‌خوابد، بلکه عیوب انسان در آن قبر دفن می‌شود. تحمل و حوصله کردن ابزاری برای عیب‌پوشی است.

این بحث را با نام «تحمل رفتارهای جاهلانه سبب عیب‌پوشی در جامعه» عنوان داده‌ایم.

البته چنان‌چه استحضار دارید در آغاز حکمت ششم به این نکته پرداختیم که این جمله‌ی آخر در برخی از منابع و نسخه‌های نهج‌البلاغه به گونه‌ای دیگر از سیدرضی& نقل‌شده، این‌چنین روایت شده که امام× فرمود: وَ رُوِيَ أَنَّهُ× قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً: «الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ، وَمَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ»[2] .

یعنی امام× در تعبیری دیگر فرمود:

سؤال و پرسش‌کردن وسیله‌ای برای پوشاندن عیب‌ها است. و اضافه فرمود: و آن كس كه از خود راضى باشد خشمگین بر او زياد خواهد بود.

که آن روز توضیح دادیم و عرض کردیم کلمه المثل یعنی سؤال و پرسش کردن سازگار با کلام امام نیست لذا بعید به‌نظر می‌رسد که این واژه درست باشد ازاین‌جهت به‌نظر می‌رسد که هم مرحوم آقای دشتی و هم حضرت آیت‌الله مکارم التفاتی به این مسئله پیدا نکرده‌اند ۹ این‌که عمدا این اتفاق‌افتاده باشد

و همچنین اشاره کردیم که برخی از مترجمین و شارحان نهج‌البلاغه همچون مرحوم آقای دشتی و شيخنا الاستاذ حضرت آية‌الله مکارم در شرح خود بر نهج‌البلاغه عبارت «الْمَسْأَلَة» را به‌جای «الْمُسَالَمَة» به‌کار برده‌اند[3] .

و نیز گفتیم که به‌نظر می‌رسد این نقل نباید درست و صحیح باشد، چرا که با مقصود امام× سازگاری ندارد. و با وجود واژه‌ی «الْمَسْأَلَة» نمی‌توان خبر را بر مبتدا حمل نمود، زیرا تطبیق نخواهد کرد و قابل تصور هم نخواهد بود تا چه رسد به این‌که بخواهیم آن را به‌امام× نسبت دهیم.

زیرا بسیار روشن است که سؤال و جواب کردن از یک نفر نوعی کنکاش و جستجو به‌شمار می‌آید؛ و به‌خودی خود سبب کشف عیوب و نواقص طرف خواهد شد، نه این‌که وسیله‌ای برای پوشانده عیوب آن شخص باشد.

چنان‌چه مورد ملاحظه قرار گرفت امام× در این حکمت بر سه نقطه محوری در بُعد ارزش‌های اجتماعی انسان تاکید ورزیده و آن‌ها را یادآوری می‌کند.

به تعبیری دیگر حضرت در این حکمت مثلثی را برای ما ترسیم می‌کند که دارای سه ضلع است که عبارتند از:

    1. رازداری و سر نگه‌داشتن

    2. خوش‌رویی و بَشاشت؛ در برخوردها و معاشرت‌های اجتماعی خوش‌رو بودن.

    3. عیب‌پوشی و پرهیز از افشاگری، ستّارالعیوب و یا به تعبیری دفن العیوب بودن به‌گونه‌ای که (لَمْ يَطَّلِعْ عَليها احَدٌ غَيرَ اللَّهِ تَعالی)، یعنی غیر از خداوند کسی بر آن مطلع نباشد.

این سه نقطه محوری در حقیقت سه ضلع ارزش‌های موثر در رشد و ارتقاء فرهنگی جامعه و دوام ماندگاری آن را تشکیل می‌دهند.

این مثلث سه ضلعی برای ما دارای پیام است، پیام آن هم این است که امیرمؤمنان× با این سه جمله نمی‌خواهد من و شما را نصیحت و موعظه کند، اگرچه موعظه هم می‌تواند باشد، اما مقصود امام× فقط گفتن یک موعظه اخلاقی نیست که بگوید رازدار باشید، خوش‌رو باشید و عیوب یکدیگر را بپوشانید و تمام، نه! این‌گونه نیست؛ بلکه نه تنها این سه جمله که همه‌ی سخنان ایشان در نهج‌البلاغه دستورالعمل رفتارهای اجتماعی برای انسان است؛ این بیانات تجربه‌ای از یک حاکم جامعه اسلامی است که از عراق تا مصر حکومت کرده و بخش‌های گوناگون از دنیای اسلام تحت حکومت ایشان بوده‌است؛ لذا نگاه امام× در نهج‌البلاغه چه در خطبه‌ها، چه در نامه‌ها و چه در حکمت‌ها به بُعد اجتماعی جامعه است.

بنابراین امام× در این حکمت با ترسیم این مثلث سه ضلعی می‌خواهد بفرماید که اگر می‌خواهید جامعه‌ی شما، اوّلاً: سالم داشته باشد. ثانیاً: دینی باشد. ثالثاً: امن هم باشد، نیازمند به این مثلث ۳ ضلعی هستید.

نگاه امیرمؤمنان علی× به شکل‌گیری جامعه، چه در ضمن افراد و چه در قالب کلی خود جامعه این‌گونه است که با وجود این مثلث سبب می‌شود که جامعه دارای سه خصوصیت باشد: 1- سالم باشد. ۲- دینی باشد، یعنی بر مبنای دین باشد. 3- امن باشد، از امنیت برخوردار باشد.

این جامعه نیازمند این سه مطلب است:

    1. رازداری، اسرار جامعه نباید به بیرون درز پیدا کند؛ اگر اسرار جامعه‌ای به‌بیرون درز پیدا کند امنیت آن جامعه به خطر خواهد افتاد.

    2. خوش‌رویی و بَشاشت که سبب پیوند افراد جامعه می‌شود، اگر این پیوند و اتحاد و یکپارچگی در جامعه نباشد به‌سمت‌وسوی سقوط حرکت خواهد کرد؛ جامعه‌ای که هر کس برای خودش زندگی کند، بیمار است؛ پس افراد جامعه باید به‌یکدیگر پیوند بخورند.

    3. عیب‌پوشی و پرهیز از افشاگری. اگر مردم جامعه خودشان به یکدیگر احترام نگذارند و آبروی یکدیگر را نگه ندارند، و بخواهند عیوب یکدیگر را بر ملا کنند این جامعه ماندگاری نخواهد داشت.

در بخش سوم که مورد بحث است، امام× به‌یکی از خصلت‌های خدای عزّوجلّ که عیب‌پوشی و ستّارالعیوب بودن است اشاره می‌نماید و گوشزد می‌کند که انسان مؤمن نیز باید این‌چنین باشد؛ چرا که اگر افراد یک جامعه به‌آبروی یکدیگر احترام نگذارند و حاضر باشند به‌آسانی عیوب یکدیگر را بر ملا کنند، این جامعه هرگز به‌سوی کمال و رشد حرکت نمی‌کند، بلکه حرکتش رو به‌افول بوده و در معرض سقوط خواهد بود.

سند حکمت

چنان‌چه در قبل گذشت تعداد زیادی از منابع و مصادر این حکمت را البته با اندک تفاوت‌های مختصری که مضر به‌مفهوم و محتوای سخن نیست، نقل کرده‌اند.

مرحوم دشتی در اسناد و مدارک نهج‌البلاغه به 24 مصدر که این حکمت را نقل کرده‌اند تصریح می‌کند.

واژه شناسی حکمت

واژگان این بخش نیز واضح و روشن بوده و نیازی به‌توضیح ندارد.

مثلث شکل دهنده جامعهی سالم، دینی و امن

همان‌گونه که قبلا هم گفته‌ایم، بیشتر حکمت‌ها و کلمات قصار امیرمؤمنان علی× در نهج‌البلاغه با دیدگاه جامعه‌سازی و اصلاح ابعاد نادرست جامعه انسانی و اسلامی تنظیم شده است.

امام× در این حکمت مثلثی را تعریف کرده که سه ضلع آن شکل‌دهنده‌ی جامعه سالم، دینی و امن می‌باشد؛ و آن سه عبارتند از: 1- رازداری، 2- خوش‌رویی، 3- عیب‌پوشی.

ضلعی که در این بخش بیان شده، عیب‌پوشی است و یا بهتر است بگوییم: پیشگیری از بر ملا شدن عیوب و زشتی‌های افراد در جامعه.

بسیار واضح و روشن است که انضمام و پیوند میان این سه ضلع می‌تواند نشان دهنده‌ی مثلث شکل‌دهنده‌ی جامعه سالم و دینی باشد.

اما نکته مهم در این‌جا این است که با تامل در سخن امام× که فرمود: «الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ»، تحمل، بردباری و صبوری کردن قبر و محل دفن عیوب است؛ به‌مقصود و مراد حضرت از بیان این سخن پی بریم.

سؤال: محور کلام امام× چیست؟ آیا مقصود امام× تنها توصیه و سفارش به‌عیب‌پوشی است؟ یعنی آیا محور سخن امام× عیب‌پوشی است و یا چیز دیگر؟

در پاسخ بایستی این‌گونه بگوییم که سخن امام× دارای دو بخش اساسی صدر سخن و ذیل آن می‌باشد.

صدر سخن امام× «احتمال» است که به‌معنای تحمل و بردباری می‌باشد؛ و ذیل سخن ایشان هم «قَبْرُالعُيُوب» است.

آن‌چه که با اندک تاملی در سخن امام× برای انسان روشن می‌شود این است که آن حضرت در این‌جا به‌دنبال بیان راه‌کاری اساسی جهت عیب‌پوشی و یا بهتر است بگوییم که پیشگیری از افشای عیوب است.

یعنی در حقیقت امام× مساله‌ی عیب‌پوشی را فرض مسلم گرفته است که کاری ضروری در جامعه می‌باشد، ولی سؤالی که مطرح است این‌ است که چگونه عیب‌پوشی کنیم؟ و از چه راه‌کاری بهره بجوییم تا رفتار ما به‌افشای عیوب افراد جامعه منجر نشود؟

به عبارت دیگر، امام× جامعه را این‌چنین به‌تصویر می‌کشد و اکثر افراد جامعه هم می‌دانند که افشای عیوب مردم و به‌خصوص عیوب پنهان آن‌ها، کاری بد و ناشایست است و باید عیب‌پوشی کرد؛ این حقیقت را کمتر کسی منکر می‌شود! اما همین افراد در مواقع و زمان‌هایی واقع می‌شوند که ناخودآگاه دست از عیب‌پوشی بر داشته و به‌افشای عیوب دیگران می‌پردازند!

چرا که در برابر رفتارهای جاهلانه و سفیهانه برخی افراد قرار می‌گیرند، و از آن جهت که نمی‌توانند در مقابل آن رفتارها تاب بیاورند و آن‌را تحمل کنند، متاسفانه به‌افشاگری عیوب همدیگر می‌پردازند. و این آسیبی بزرگ برای جامعه است.

از این‌رو امام× با بیان این کلمه‌ی قصار در حقیقت در مقام معرفی راه‌کار و راه درمان این مشکل از جامعه بوده و می‌فرماید: «وَالِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ».

یعنی تحمل کردن رفتارهای دیگران به‌هنگام معاشرت و مواجه شدن و محاورات شخصی و یا گروهی، سبب افشا نشدن عیوب می‌شود.

سؤال: تحمل و بردباری که مورد توصیه واقع شده، در برابر چه اموری است؟

از آن جهت که سخن امام× اطلاق دارد، چرا حضرت از عبارت «الِاحْتِمَال» استفاده کرده که مقتضای اطلاق، شمول آن نسبت به‌همه‌ی امور اعم از سخن و یا رفتار است؟

البته یک نکته قطعی است و آن این‌که هر آن‌چه که مورد تحمل واقع می‌شود حتما در آن اذیت و آزاد نهفته است، اعم از این‌که آن اذیت و آزار، جسمی باشد یا روحی و روانی؛ تفاوتی نمی‌کند.

چرا که اگر آن مورد، موجب اذیت و آزار انسان نباشد، تحمل در برابر آن معنا و مفهومی نخواهد داشت.

از جهت دیگر نیز باید دقت نمود که مقصود امام× از تحمل و بردباری، آن اموری است که مربوط به‌خود انسان و فرد می‌شود نه آن اموری که موجب تضییع حق النّاس و یا حقّ الله می‌گردد! و یا موجب بدعت در دین و یا شبیه آن‌ها می‌شود، چرا که در آن موارد احکام خاصی وجود دارد که باید مطابق شرع و دستورات شارع مقدس عمل نمود و به‌صورت تخصصی از دایره این توصیه خارج است.

وقتی امام× می‌فرماید: «الِاحْتِمَال»، یعنی در مواردی که احتمال جایز است نه در مواردی که احتمال جایز نیست!

با این بیان امام× روی چه نکته‌ای می‌خواهد تاکید اساسی داشته باشد، دو جهت وجود دارد: 1- تحمل، صبوری، بردباری و زود از کوره در نرفتن 2- عیب‌پوشی که حضرت یکی را ابزاری برای دیگری قرار داده‌است، اما مقصود امام× در این‌جا آیا تاکید بر روی ابزار و راه‌کار است، یا روی نتیجه؟ آیا امام می‌خواهد در این‌جا بفرماید که قبر العیوب اهم است، یا تحمل در جامعه؟

در جواب می‌گوییم: هر دوی آن‌ها مهم است، اما می‌خواهیم بدانیم که نظر امام× در این‌جا چیست؟ با مقدمه‌ای که بیان کردیم، امام× در مقام تعریف بیان مثلثی سه ضلعی است که یک ضلع آن رازداری است، یک ضلع آن بَشاشت است و ضلع سوم آن هم عیب‌پوشی است.

سؤال: آیا امام× در این‌جا می‌خواهد بفرماید، به هر وسیله‌ای که می‌توانید عیوب یکدیگر را بپوشانید، یا می‌خواهد بفرماید که نه! عیب‌پوشی امری مسلم است، این‌که جامعه نیاز به پوشی دارد یک فرض مسلم است. برخی افراد جامعه هم این کار را قبول دارند کسی منکر این نیست که اگر عیوب ما را دیگران بفهمن اعتماد به ما نمی‌کند همه افراد عیوبی دارند و باید در فضای عادی جامعه عیوب یکدیگر را بپوشانیم آبروی یکدیگر را حفظ کنیم، اما سؤال این است، چه کنیم تا عیب‌هایمان برملا و آشکار نشود؟ امام× در جامعه این نکته را محور سخن قرار داده و می‌فرماید: راه‌کار گمشده، آن حلقه مفقوده‌ای است که جامعه برای این‌که هم سالم باشد هم دینی و هم امن، به‌شدّت به آن نیازمند است؛ و آن راه‌کار گمشده، رسیدن به عیب‌پوشی است.

این راه‌کار را هم قبول داریم، ولی چگونه باید عیب عیب‌پوشی کنیم؟

به‌نظر حقیر می‌رسد که مقصود امام× در این بیان تنها سفارش به‌عیب‌پوشی کردن نیست، بلکه ایشان می‌خواهد راه‌کاری مهم و جدی را به جامعه برای رسیدن به عیب‌پوشی معرفی کند که آن راه‌کار تحمل، حوصله و صبوری کردن و در مقابل عیوب دیگران است؛ تحمل حرف‌های ناسالم، تحمل سخنانی که شایسته نیست در جامعه بیان شود. امام× هم در این کلمه‌ی قصار به‌دنبال معرفی راه‌کار است، اما نمی‌خواهد بگوید که فقط همین راه‌کار وجود دارد، نه! شاید راه‌کارهای دیگری هم وجود داشته باشد، ولی عمده‌ترین راه‌کار و طریقی که ما را به‌سهولت به این نتیجه خواهد رساند، تحمل و بردباری است.

سؤال: در آن مواردی که به‌طور کلی تحمل جایز است، آیا ملاک و معیاری برای تشخیص حد و مرز تحمل وجود دارد؟

آری! ممکن است این‌چنین سؤالی به‌ذهن انسان خطور کند که تا کجا و در برابر چه رفتاری باید تحمل کرد؟ آیا باید همه‌چیز را تحمل کنیم، یا نه بعضی جاها نیاز به تحمل و حوصله نیست، و باید در آن‌جا موضع گرفت و به‌صراحت جواب داد، مقاومت و ایستادگی کرد؟

بیان امام× در این حکمت مطلق است، حضرت فرمود: «الِاحْتِمَال»، خود تحمل قبرالعیوب است. بدون این که امام× مقید به قیدی کرده باشد، هیچ قیدی این‌جا نیست، اما احتمال مقید است، چون احتمال این‌گونه است، جنس احتمال قبر‌العیوب است و محل دفن عیوب و اشکالات و نواقص انسان می‌باشد، به‌حکم و مقتضای اطلاق باید بگوییم که تحمل در برابر همه عیوب است، اما نکته‌ای که در این‌جا وجود دارد این است که امام× زمانی‌که می‌فرماید: «الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ»، یعنی «الِاحْتِمَال فِي کُلّ مُورِدٍ يَجُوزُ فِيهِ الإحْتِمَال»، هر جایی‌که تحمل و صبر کردن جایز است، آن‌جا تحمل قبر العیوب است، اما آن‌جایی که احتمال جایز نیست، تخصّصاً خارج از بحث است، چون امام× در مقام جامعه‌سازی و بیان مثلث جامعه‌ی سالم، دینی و امن است؛ لذا هرگز آنجایی‌که تحمل جایز نیست اشاره امام× هم به آن‌جا نیست. می‌فرماید: «الِاحْتِمَال»، یعنی إحتِمَالٌ جَايِز، موردی که تحمل جایز است، آن تحمل جایز قبر العیوب است؛ پس کلام امام× مطلق هست، اما این اطلاق از اول به‌موارد جواز تحمل انصراف دارد، چون از باب تناسب شامل همین مورد می‌شود نه آن‌جایی‌که تحمل شما سبب تضییع حقوق دیگران و حقّ‌الناس باشد، در جایی‌که کسی حقّ‌الله یا حقّ‌الناس را ضایع کرده تحمل نیست. بله! در حقوق شخصی می‌تواند تحمل باشد، خود امیرمؤمنان× همین‌گونه بود، دو خصوصیت متضاد با یکدیگر که یکی قاطعیت و دیگری عطوفت و مهربانی باشد در شخصیت امیرمؤمنان علی× جمع شده بود؛ ایشان در برابر حکم‌الله، در برابر مصلحت جامعه، در برابر حقّ‌الناس، در برابر بیت‌المال قاطعیت داشت، اما در مقابل حق خودش و آن‌چه که مربوط به شخص خودش بود از عاطفه و عطوفت برخوردار بود و گذشت می‌کرد؛ لذا در این‌جا هم این‌گونه است، تحمل آن‌جایی‌که مربوط به خود انسان می‌شود غیر از آن مواردی است که تحمل و صبر جایز نیست مثلاً در مقابل کسی که بدعت‌گذار در دین است، تحمل به‌یک‌معنا کوتاه آمدن و از حقّ گذشتن است، اگرچه عین عفو و گذشت نیست، اما قرابت و نزدیکی با عفو و گذشت هم دارد که آن موارد احکام خاصی دارد؛ یعنی مواردی که عفو و تحمل جایز نیست در اسلام دارای احکام خاصی است که باید به آن احکام عمل کرد، اما آنجایی‌که تحمل و بردباری جایز است، فرموده، «الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ»، تحمل قبر العیوب است.

پس کلام امام× مطلق هست، اما اطلاقش از اول انصراف به‌مواردی دارد که جایز است؛ یعنی همان زمان که امام فرمود: «الِاحْتِمَال» اشاره به‌احتمال جایز است، نه مُطلَقُ الإحْتِمَال.

سؤال: آیا ملاک و معیاری و خط‌کشی وجود دارد که بفهمیم کجاها و تا چه اندازه باید تحمل و صبر کنیم؟

در پاسخ به‌این پرسش باید چنین گفت که در معارف اسلامی(قرآن و روایات) دوگونه رفتار وجود دارد، و دو راه‌کار نیز برای مواجه‌شدن با آن ارائه شده است که عبارتند از:

    1. رفتارها و گفتارهای جاهلانه و سفیهانه؛ رفتاری که از روی جهل و سفاهت و نادانی به‌عنوان رفتارهای سفیهانه و جاهلانه است.

    2. رفتارها و گفتارهای دشمنانه و همراه با عداوت؛ رفتار و سخنی که از روی عداوت و دشمنی باشد، یعنی کسی می‌آید و حرفی می‌زند و می‌رود و سخنش هم از روی خیرخواهی نیست، او دشمن است؛ مثل ابوسفیان که بعد از سقیفه پیش امیرمؤمنان علی× می‌آید و می‌گوید: چه شده است كه خلافت در دست كوچك‌ترين قبيله‌ی قريش قرار گرفته؟ اگر بخواهي مدينه را پر از سواره و پياده مي‌كنم؛[یا علی! دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم، من رئیس قریشم! قریش قبیله‌های متعددی دارد که یک قبیله‌ی آن بنی‌هاشم است، من بزرگ قریش هستم، من که با تو بیعت کنم دیگران هم با تو بیعت خواهند کرد، چرا در خانه نشسته‌ای!] چون سخن ابوسفیان در این‌جا سخنی صادقانه نبود، بلکه جاهلانه و از روی عداوت و دشمنی بود، لذا امیرمؤمنان× تأملی کردند و فرمودند: «يَا أَبَا سُفْيَانَ، طَالَمَا عَادَيْتَ الإِسْلامَ وَأَهْلَهُ فَلَمْ تَضُرَّهُ بِذَاكَ شَيْئًا!»[4] ، یعنی اي ابوسفيان! مدتی طولانی است كه با اسلام و اهل آن دشمنی داري؛ اما نتوانسته‌اي به آن ضربه بزنی؛

پیشنهاد وی هم از روی عداوت و کینه بود، قصد خیرخواهی ندارد، بلکه دشمنی دارد؛ لذا حضرت در اینجا تحمل نمی‌کند و جواب او را می‌دهد؛ چون سخن وی از روی عداوت و دشمنی بود.

اما در مقابل جهالت و لغویّات و در مقابل رفتارهای سفیهانه قرآن کریم دو راه‌کار معرفی کرده‌است.

خداوند متعال در قرآن کریم درباره‌ی رفتار جاهلانه می‌فرماید: {خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}[5] ، (به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به‌نیکی‌ها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن!)

این‌گونه رفتار و مواجه شدن در حقیقت تمسک به‌مهم‌ترین راهبرد اخلاقی قرآن در جامعه است.

خداوند متعال در مورد ویژگی‌های عباد الرّحمن نیز در آیات پایانی سوره‌ی فرقان این‌گونه می‌فرماید: {وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا}[6] ، و کسانی که شهادت به‌باطل نمى‌دهند (و در مجالس باطل شرکت نمی‌کنند)؛ و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند.

از این‌گونه توصیه‌ها استفاده می‌شود که در برابر کارهای جاهلانه و گفتارهای جاهلانه که سخن لغو هم مصداق روشنی از آن است می‌بایست برخورد کریمانه نمود. که امیرمؤمنان علی× در این‌جا از آن به‌تحمل تعبیر می‌کند.

آن‌چه که می‌تواند در این‌جا مورد نظر امام× باشد همان بخش اول است، و بخش دوم خارج از بحث خواهد بود.

چراکه تحمل و بردباری، یعنی کوتاه آمدن از حق خود انسان، و در حقیقت اگر چه عین عفو و گذشت نیست، ولی قرابتی با عفو و گذشت هم دارد.

اما کوتاه آمدن و عفو و گذشت در برابر دشمن معنا و مفهومی ندارد، بلکه آن‌جا محل مقاومت و ایستادگی و مبارزه است.

یعنی درباره‌ی دشمن و دشمنی‌های او که به‌جامعه، به‌دین و شریعت جامعه و یا آبروی افراد جامعه هجوم می‌برد، در این‌گونه موارد از تهاجمات دشمن جای تحمل نیست، بلکه باید در آن‌جا مقابله به‌مثل کرد.

همان‌گونه که امام× نیز در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ»[7] ، سنگ را از همان‌جا كه آمده بازگردانید، چراکه شر و بدى را جز با (همان) شر و بدى نمی‌توان دفع كرد.

اما درباره‌ی مصداق‌های عملی تحمل در سخن امام× برخی از شارحان نهج‌البلاغه سخنانی دارند که مفید است.

پس معیار صبر و تحمل در هر رفتار و گفتاری که از روی سفاهت، جهالت و نادانی و از روی بی‌عقلی و بی‌توجهی صادر شود جای تحمل است، اما آنجایی‌که از روی دشمنی باشد جای تحمل و صبر کردن نیست.


[3] - ایشان در ابتدای شرح حکمت در پیام امام ص57 عبارت «الْمَسْأَلَةُ» را آورده ولی در چند صفحه بعد (ص62) در پاورقی این‌گونه می‌فرماید: در اكثر نسخه‌های نهج‌البلاغه «المسالمة» آمده است هرچند در نسخه صبحی صالح «الْمَسْأَلَةُ» ذكر شده كه به‌نظر مى‌رسد خطای چاپی باشد، زيرا معناى مناسبی ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo