< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1400/01/31

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت سوم نهج البلاغه/شناخت نقاط ضعف اخلاق اجتماعی /ترس و تاثیر آن در ایجاد نقصان شخصیت اجتماعی انسان، جلسه اول

 

جلسه هفدهم

 

حکمت سوم: شناخت نقاط ضعف اخلاق اجتماعی

 

بخش دوم: ترس و تاثیر آن در ایجاد نقصان شخصیت اجتماعی انسان، جلسه اول

 

وارد حکمت سوم از حکمت‌های نهج‌البلاغه شدیم.

امیرمؤمنان علی× در این حکمت می‌فرماید: «الْبُخْلُ عَارٌ، وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَالْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ، وَالْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ»[1] ، بخل ننگ، و ترس مايه‌ی نقصان است، و فقر، شخص زيرك را از بيان دليلش گنگ مى‌سازد و آن‌ كس كه فقير و تنگدست است حتى در شهر خود هم غريب است.

حضرت در اولین کلمه از این حکمت می‌فرمایید: «الْبُخْلُ عَارٌ»، بخل ورزیدن، مایه‌ی ننگ و عار شخصیت انسان است. خصوصا در بُعد اجتماعی عار و ننگ برای انسان به شمار می‌آید. درباره‌ی این کلمه امام× در قالب ۲ جلسه مباحث مختلفی را تقدیم کردیم و از آن گذاشتیم.

در این جلسه وارد بخش دوم از این حکمت نهج‌البلاغه می‌شویم.

حضرت در بخش دوم از این حکمت می‌فرماید: «وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ»، فرمود: ترس، مایه‌ی نقصان و کاستی انسان است،

امام× در این بخش از حکمت پس از بیان موضوع بخل و نقش آن در ننگ و عار آفرینی برای انسان به دومین رذیله اخلاقی انسان که ترس باشد پرداخته و عمده‌ترین اثر منفی آن را که ایجاد نقصان شخصیتی انسان باشد بیان می‌کند.

امیر بیان علی× ترس را مایه نقص معرفی می‌کند، لذا با توجه به سخن امام× در این‌جا، انسان جَبان، به انسانی گفته می‌شود که ترسو باشد، به‌گونه‌ای که روحیه‌ی جُبن و ترس در وجودش قرار دارد؛ شخصیت چنین فردی کامل نبوده و در وجودش نقصی وجود دارد که اگر بخواهد به کمال شخصیتی برسد باید تلاش کند تا این ترس و جُبن را از وجودش بیرون کرده و درمان کند.

حضرت در این‌جا این نکته را به‌عنوان رذیله‌ای اخلاقی بیان می‌کند؛ لحن کلام امام و سیاق بیان حضرت لحنی منفی و سلبی است. امام× با بیان این مطلب می‌خواهد بفرماید که جُبن، جزء رذایل اخلاقی است، لذا آن را مذمت می‌کند تا انسان را از این‌که ترس در وجودش باشد برحذر دارد.

در شرح کلام امام× چند مرحله را بررسی می‌کردیم:

مرحلهی اول: سند حکمت است.

همان‌گونه که در مباحث گذشته نیز اشاره کردیم، می‌خواهیم بدانیم که آیا این سخن امام×، فقط در نهج‌البلاغه بیان‌شده یا در منابع دیگر هم آمده است. اگرچه جمع‌آوری سیدرضی خودش سند است، اما می‌خواهیم بدانیم که آیا در جایی دیگر هم این سخن آمده و تکرار شده‌است یا نه؟

در جلسه گذشته بیان کردیم که این کلمات به‌ضمیمه‌ی کلمات حکمت دوم، در وصیّت‌نامه امام× به مالک‌اشتر نیز نقل‌شده و آن وصیّت را ابن شعبه حرّانی در کتاب تحف‌العقول نقل کرده و هم مرحوم مجلسی آن را در بحار آورده است؛ لذا نیازی به بررسی دوباره‌ی سند در این‌جا وجود ندارد.

مرحلهی دوم: واژه‌شناسی حکمت است.

واژه‌ی «جُبْن»

در این مرحله، واژگانی را که حضرت در کلمات خود استخراج کرده‌اند مورد توجه قرار می‌دهیم. در این قسمت از حکمت سوم ۲ واژه داریم، یکی واژه‌ی جُبن است و دیگری هم واژه‌ی منقصه است. نقص، معنای آن واضح و روشن است، اما واژه‌ی جُبن را مورد بررسی قرار می‌دهیم. اگرچه جُبن در ظاهر معنای روشنی دارد و به‌معنای ترس می‌باشد، اما از آن جا که در فرهنگ عامیانه، چندین واژه وجود دارد که همه به صورت تقریبی قریب‌المعنی هستند و در محاورات غیر تخصصی به صورت مترادف به جای یکدیگر به کار برده می‌شوند و التفاتی به تفاوت‌های دقیق موجود میان آنها نمی‌شود، نیاز به بررسی بیشتری دارد.

آن واژگان عبارتند از: واژه‌ی خوف، خشیت، فزع، رعب، روع، رهبت، وجل، جُبن و یا موارد دیگر، که همه‌ی این واژگان اگر چه تفاوت‌هایی هم با هم دارند که در جای خودش باید مورد بررسی قرار بگیرد؛ و از گنجایش این نوشتار خارج است، اما در یک قالب کلی و به‌معنی ترس به کار می‌روند.

اما «جُبْن» که واژه‌ی مورد بحث است را بیشتر مورد دقت قرار می‌دهیم تا جهت ترس در این واژه روشن شود و بدانیم که مقصود امام× از بکار بردن این واژه چیست.

سوال: آیا همه این واژگان در فارسی به‌معنای ترس هستند و به‌معنای ترس به کار می‌روند؟ آیا این واژگان متعدد هیچ قید اضافی، و هیچ حالت و خصوصی ندارد؟

جواب: می‌گوییم چرا! به‌طورقطع قید اضافی دارد.

راغب اصفهانی در مورد واژه‌ی «جُبْن» این‌چنین می‌گوید:

«الْجُبْنُ‌: ضعف‌ القلب‌ عمّا يحق‌ أن‌ يقوى‌ عليه‌. وَرجل‌ جَبَانٌ‌ وَامرأة جَبَانٌ‌، وَأَجْبَنْتُهُ‌: وجدته جبانا وَحكمت بجبنه»[2] ،

جُبن، به ضعف و ناتوانی قلب گفته می‌شود در جایی که شایسته است فرد قوی بوده و قوت داشته باشد.

بنابر این جبان و ترسو به کسی گفته می‌شود که در زمان لزوم قوت قلب، دلش ضعیف باشد و نتواند به دفاع برخیزد.

نکته قابل توجه در واژه‌ی «جُبْن» این است که پایگاه «جُبْن» قلب انسان بوده و از آن بر می‌خیزد.

جُبن، ترس عمومی تنها نیست، بلکه به ضعف و ناتوانی قلب نیز جُبن گفته می‌شود آن‌هم نه همه‌جا. مثلاً اگر قلب انسان به‌گونه‌ای ناتوان شود که قدرت پمپاژ خون نداشته باشد، به این انسان جَبان گفته نمی‌شود، بلکه در جایی‌که شایسته‌است انسان با قوّت حضور پیدا کند و دفاع کند اگر ضعف قلب بر وی عارض شود به‌گونه‌ای که قوّت قلب و قدرت دفاع نداشته باشد، به او جَبان می‌گویند؛ اما در بعضی از جاها انسان نباید دفاع کند، و جای دفاع ندارد، چون دفاع کردن کار عقلائی نیست.

پس جَبان، ضعف قلب است در جایی‌که شایسته‌است انسان قوی بوده و قدرت داشته باشد؛ بنابراین ترسوی به‌معنای جَبان به کسی گفته می‌شود که در هنگام لزوم دفاع نکند، و در جایی‌که ضرورت دارد حرکت کند، حرکت نکند.

البته همین پایگاه برای بسیاری از واژگان قریب‌المعنایِ «جُبْن» نیز وجود دارد.

تفاوت واژهی «جُبْن» با خشیت

واژه‌ی «خشیت» هم به‌معنای ترس بوده و مرکز آن قلب است؛ اما تفاوتی که با واژه‌ی جُبن دارد این است که خشیت، از قلب انسان بر می‌خیزد. چراکه خشیت، در حقیقت نوعی تأثیر قلبی در برابر درک عظمت جهت مقابل است که عمدتاً درباره‌ی خداوند به کار برده می‌شود. خداوند می‌فرماید: {إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}[3] ، (از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می‌ترسند). چون درک عظمت خداوند است. ولی واژه‌ی «جُبْن» این خصوصیت، یعنی درک عظمت جهت مقابل در او نیست، بلکه فقط ضعف قلب است در مواردی که باید انسان قوی القلب باشد.

خشیت به‌طور عمده در مورد خداوند بکار می‌رود، و هر چه عظمت خداوند بیشتر درک شود، خشیت هم بیشتر می‌شود.

تفاوت واژهی «جُبْن» با خوف

تفاوت جُبن با خوف در این است که: در «جُبْن» حرکتی نیست، چون قلب ضعیف و بی‌حرکت بوده و هیچ اقدامی نمی‌کند، یعنی در «جُبْن» عدم حرکت شرط است، ولی در «خوف»، تألّم قلبی شرط است. جامع‌السعادات هم به این تفاوت از جهت اخلاقی اشاره کرده و درباره‌ی جُبن می‌گوید:

«فإن الجبن، هو سکون النفس عما يستحسن شرعا وَعقلا من الحرکة إلی الانتقام أو شی‌ء آخر»[4] ،

پس جُبن، بی‌تحرکی نفس است از آن‌چه که از نظر قانونی و عقلی نیکو است، از حرکت به سمت انتقام یا چیز دیگری.

به‌عبارتی، شرط جُبن بی‌حرکتی است، یعنی این‌که هیچ حرکت و اقدامی نکند. انسان ترسو به اندازه‌ای قلبش ضعیف و ناتوان است که جرأت حرکت و اقدام ندارد.

نکته: شاید از همین جهت باشد که «جُبْن» از جمله اخلاق ناپسند شمرده شده است. چرا که «جُبْن» نوعی از خوف و ترس غیر منطقی است، اگر چه «ترس» به اندازه‌اش می‌تواند منطقی باشد، ولی اگر به حدّی برسد که انسان را از حرکت باز دارد، غیر منطقی تلقی می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo