< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1400/01/30

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت سوم نهج البلاغه/شناخت نقاط ضعف اخلاق اجتماعی /بخل و تاثير منفي آن در شخصيت اجتماعي انسان، جلسه دوم

 

جلسه شانزدهم

 

حکمت سوم: شناخت نقاط ضعف اخلاق اجتماعی

 

بخش اول: بخل و تاثیر منفی آن در شخصیت اجتماعی انسان، جلسه دوم

 

در جلسه گذشته مطالبی را خدمتتان تقدیم کردیم، گفتیم که حکمت سوم مجموعه‌ای از کلمات است یا ۴ کلمه، یا 8 کلمه و یا بیش‌از این مقدار است که حسب نسخه‌ها و شروح نهج‌البلاغه اختلافاتی وجود دارد، اما ما در این‌جا این نظریه را برمبنای این‌که حکمت سوم ۴ کلمه باشد و الباقی را در حکمت چهارم و حکمت پنجم پیگیری کنیم. بر این مبنا پیش رفتیم و از ۴ کلمه‌ی حکمت سوم، کلمه‌ی اوّل را واژه‌شناسی کردیم پس از بیان سند این حکمت به واژه‌شناسی آن وارد شدیم و اشاره‌ای به معنا و مفهوم آن کردیم. در این‌جا نیز ادامه آن را پی می‌گیریم.

حضرت در کلمه‌ی اوّل از این حکمت فرمود: «الْبُخْلُ عَارٌ»، بخل ورزیدن و خساست کردن، جلوی انفاق را گرفتن، جلوی اعطای مواهب الهی را برای دیگران گرفتن، جلوی برخورداری و بهره‌مندی دیگران از رحمت و فضل الهی را گرفتن، همه‌ی این‌ها عار و ننگی برای شخصیت اجتماعی یک فرد است.

شرح و تفسیر حکمت امام×:

بخل یکی از صفات رذیله‌ای است که بسیار مورد مذمت قرار گرفته و گویا استفاده می‌شود که این خصلت جنبه رئیسی دارد و نسبت به خصال ناپسند دیگر نقش محوری خواهد داشت از این جهت سرزنش نسبت به آن بیش از حد معمول است.

همین نکته در نهج‌البلاغه هم مشاهده می‌شود:

در باقی‌مانده‌ی مطالب بحث بخل در شرح کلام امام× می‌گوییم: با توجه به آمار قرآنی بخل و آیاتی که درباره‌ی بخل بیان کردیم، مستفاد از آیات و روایات و معارف اسلامی این است که بخل از صفات رذیله و ناپسند است، اما این صفت ناپسند جنبه‌ای رئیسی و اساسی دارد، تنها یک صفت عمومی نیست، بلکه در مجموعه صفاتى که انسان به آن متّصف می‌شود، صفتی زیربنايی است، یعنی بخل در میان سایر خصلت‌ها جنبه‌ای رئیسی و نقشی محوری خواهد داشت، به‌گونه‌ای که قدرت تأثیرگذاری و اثربخشی نسبت به‌سایر صفات دارد، یعنی بخل می‌تواند منشأ برای ایجاد سایر صفت‌ها و خصال ناپسند بشود. از این جهت سرزنش نسبت به آن بیش از حد معمول است.

در حکمت‌های دیگر از نهج‌البلاغه نیز حضرت به این مطلب تصریح کرده‌است، مثلاً در حکمت ۳۷۸ نهج‌البلاغه امیرمؤمنان× درباره‌ی بخل فرمود: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُيُوبِ، وَهُوَ زِمَامٌ يُقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوءٍ»[1] ، بخل، جامع و شامل همه‌ی عیوب و مساوی است، همه‌ی خصلت‌های بد را شامل می‌شود و این زمامی است که انسان را به سوى هر بدى و زشتى مى‌كشاند. منشأ کشاندن انسان و ابتلای او به سایر صفت‌ها است. گویا امیرمؤمنان علی× می‌خواهد به‌صراحت بیان کند که بخل، جنبه‌ای رئیسی دارد و منشاء ایجاد و تأسیس سایر صفات نیز هست.

این همان نقش محوری است که در بخل وجود دارد. چرا که بخل مذموم بیش از آن‌که به جنبه فردی مربوط باشد به جنبه اجتماعی آن مربوط می‌شود، لذا تاکیدات فراوانی که در روایات وجود دارد به خاطر این است که جامعه در معرض خطر و آسیب‌پذیری آن قرار دارد.

این‌جا(حکمت سوم) همان جایی است که امام× در این حکمت به نکته‌ای مهم از پی‌آمدهای این خصلت اشاره کرده، و می‌فرماید: «الْبُخْلُ عَارٌ»، بخل، مایه‌ی ننگ و عار برای انسان است.

و یا در بیان دیگری غیر از نهج‌البلاغه حضرت این‌گونه می‌فرماید: «الْبُخْلُ‌ جَامِعٌ‌ لِمَسَاوِي‌ الْأَخْلَاق‌ ...»[2] ، فرمود: همه‌ی بداخلاقی‌ها در بخل جمع شده است و بخل شامل او می‌شود و ریشه‌ی همه‌ی آن‌هاست؛ درحقیقت بخل نقش محوری و جنبه‌ی رئیسی این خصلت را می‌رساند که نکته‌ای مهم در مسئله بخل به‌خصوص در بُعد اجتماعی آن است. اگر بخواهیم به جانب رئیسی بخل و تاثیرگذاری آن در جامعه که موجب توسعه و ترویج سایر خصال هم می‌شود توجه داشته باشیم، می‌بینیم که از جایگاهی مهم برخوردار است. در روایات به این نکته تصریح و اشاره شده‌است.

این همان نقش محوری است که در بخل وجود دارد، یعنی این خصلت نوعی نقش مادری را برای سایر خصال ناپسند دارد، به‌گونه‌ای که انسان و جامعه را به سوی سایر خصال ناپسند سوق می‌دهد.

بدین جهت است که در برخی روایات ازجمله جنود عقل را سخاوت و بخشندگى برمی‌شمارد، سپس بلافاصله می‌فرماید: اما ضد آن سخاوت و سخاوت وجود بخل است لذا اگر ما بخل را جزء سپاه و لشکر جهل بدانیم، بسیار واضح و روشن است که وظیفه‌ی سربازان جهل و نادانی، ترویج جهالت و نادانی، و رواج دادن کارهای ناشایست و ناپسند در میان جامعه است.

در روایتی از امام صادق× درباره‌ی جنود عقل و جهل نقل شده که حضرت فرمود:

في بَيانِ جُنودِ العَقلِ: «... وَالسَّخاءُ وضِدُّهُ البُخلُ»[3] ، حضرت در بیان سربازان و جنود عقل فرمود: سخاوت است که ضد آن بخل بوده و از جنود جهل می‌باشد.

پس بخل یکی از همان سربازانی است که مرجع، مبلّغ و منشأ تأسیس سایر صفات ناپسند در میان جامعه خواهد بود. لذا امیرمؤمنان× فرمود: «الْبُخْلُ عَارٌ»، بخل مایه‌ی ننگ و عار است، زیرا منشأ سایر صفت‌هایی می‌شود که آن صفت‌ها هیچ کدام برای انسان ارزش نیست. بخل ننگ است، زیرا خوبی برای انسان نمی‌آورد، آن‌چه که بخل به همراه دارد ناپسندی و ضدارزش است.

این نکته در روایات اسلامی به طور مکرر مورد تصریح واقع شده است که:

بخل، نوعی از ریشه‌ای‌ترین و مذموم‌ترین اخلاق ناپسند است.

عَنِ الإمام الهادي×: «البُخلُ أذَمُّ الأَخلاقِ»[4] ،

امام هادی× در روایتی این‌گونه می‌فرماید: بخل، مذموم‌ترین نوع اخلاق است؛ یعنی جنبه‌ی ریشه‌ای و اساسی دارد که می‌تواند در سایر جهات اخلاقی تاثیرگذار باشد.

امیرمؤمنان علی× نیز در روایتی فرمود: «بِئسَ الخَليقَةُ البُخلُ»[5] ، بخل، بدترین نوع از اخلاق و رفتار آدمی است.

به تعبیری بخل، چه خلق و رفتار ناشایستی در وجود انسان است، مذمّت‌های مکرری که درباره‌ی بخل شده نمی‌تواند یک جنبه و شاخه از شاخه‌های اخلاقی باشد، زیرا اگر از یک جنبه بد باشد، گفتن یک‌بار هم کفایت می‌کند؛ اما این تکرار و سرزنش‌های مکرر نشان از آن دارد که ریشه‌ای از مسائل اخلاقی است و جایگاهی اساسی دارد؛ همان‌گونه که اشاره کردیم جنبه‌ای رئیسی دارد که امیرمؤمنان× از آن به‌عنوان یک عار و ننگ شخصیتی یاد می‌کند و می‌تواند تاثیرگذاری در سایر بخش‌ها هم داشته باشد.

اصلاح دو اشتباه و دو توهم:

دو اشتباه در این‌جا درباره‌ی بخل از ناحیه عوام مردم جامعه رخ داده و به خواص هم سرایت کرده‌است و در فرهنگ ادبیاتی همه جا افتاده‌است که باید آن‌ها را در ذیل این سخن امیرمؤمنان علی× اصلاح کنیم و جای آن اصلاح همین‌جاست.

عوض این‌که خواص جامعه در میان عوام تاثیرگذار باشند، گاهی برعکس این قضیه اتفاق افتاده به‌گونه‌ای که خواص جامعه متأثر از رفتارهای عوام جامعه شده‌اند؛ البته متأثر شدن از خوبی‌های عوام بسیار پسندیده و شایسته‌است، اما اگر سنت‌های نادرست در میان عوام جامعه به وجود آید این وظیفه خواص جامعه و عالمان است که این سنت‌های غلط را اصلاح‌کرده و از بین ببرند. مقصود و مراد از تعلیم کتاب و حکمت که خداوند متعال در قرآن به پیامبرش سفارش می‌کند، طبق نقل برخی از مفسّران مقصود از تعلیم حکمت تعلیم و آموزش سنت‌های غلط جامعه برای دوری از آن است.

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: {وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}[6] ، و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد.

سوال: مراد و مقصود از {يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ}، که واضح و روشن است، یعنی تعلیم قرآن؛ اما مقصود از {وَالْحِكْمَةَ}، تعلیم حکمت که وظیفه پیامبر است، چیست؟

مفسّران نظریّه‌هایی را در این‌باره مطرح کرده‌اند: شهید مطهری، علامه طباطبایی و غیره از شیعه و سنی در این مورد بحث کرده‌اند. اقوالی در این‌باره گفته‌شده که مقصود از کتاب، قرآن و مقصود از حکمت، سنت است، یا مقصود از قرآن، واجبات و مقصود از حکمت، مستحبات است. و غیره

مرحوم علامه طباطبایی در الميزان[7] بحث بسیار زیبایی در این‌باره دارد که یک مدل نوآوری از ایشان است؛ ایشان فرمودند: مقصود از کتاب که همان قرآن است، اما مقصود از تعلیم حکمت، یعنی آموزش آگاهی دادن نسبت ‌به سنت‌های غلط و رایج در جامعه است. سنت‌های غلطی که در جامعه رایج شده و خرافاتی که در بین مردم ترویج پیدا کرده را به مردم تعلیم بدهند و مردم را نسبت ‌به آن‌ها آگاه کند و برحذر بدارد. به این کار تعلیم حکمت گفته می‌شود.

بله اگر در عوام سنت خوبی باشد، خواص جامعه باید یاد بگیرند، اما اگر سنت غلطی در میان عوام بود وظیفه خواص است که آن را اصلاح کنند.

اشتباه اول:

گاهی از اوقات، عده‌ای از افراد جامعه در برخی موارد برای توجیه کار نادرست خودشان که بخل و کارهای بخیلانه باشد به یک اشتباهی دامن زده و به توهمی استناد می‌کنند؛ به این‌که این کار بخل نیست، بلکه انعکاسی از رفتارهای مقتصدانه و رعایت اقتصاد و ساده‌زیستی و میانه روی انسان در زندگی است. در حالی‌که این عقیده و نگاه چیزی جز توهم نبوده و اشتباهی محض و توجیهی نادرست است، چرا که حد و مرز میان اقتصاد و بخل روشن بوده و در معارف اسلامی نیز تبیین شده است.

همان‌گونه که در روایتی از وجود مقدّس امام عسکری× موضوع مزبور تبیین شده است:

عَنِ الإمام العسكري×: «إنَّ لِلسَّخاءِ مِقدارا فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ سَرَفٌ، ... ولِلاِقتِصادِ مِقدارا ، فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ بُخلٌ ...»[8] ، امام× فرمود: سخاوت و بخشش، حدّ و اندازه‌ای دارد، که اگر از آن بالاتر که برود، «اسراف» است. انسان هرچه دارد نباید ببخشد، حتی در راه خداوند هم این‌گونه است (البته اولیاءالله و ائمه معصومین^ از این قاعده مستثنی هستند). در روایتی نقل شده زمانی‌که ابولبابه سرّ نظامی پیامبر| را فاش کرد و خواست توبه کند، توبه‌اش که پذیرفته شد، برای کفاره گناهانش به پیامبر| گفت: می‌خواهم همه‌ی اموالم را در راه خداوند متعال صدقه بدهم، اما پیامبر اکرم| او را از این کار نهی کرده و فرمود: یک‌سوم آن را انفاق کن و بقیه آن‌را برای زن و فرزند خودت نگه‌دار! نیاز نیست که همه اموالت را در راه خداوند خرج کنی! لذا امام عسکری× فرمود: سخاوت حد و اندازه‌ای دارد که اگر زیاد شود اسراف است.

حضرت در ادامه مطالبی را بیان می‌کنند تا بدین‌جا می‌رسند که می‌فرماید:

اقتصاد و میانه روى هم حدّ و اندازه‌ای دارد، که اگر از آن بگذرد، به بخل می‌انجامد و ...

به طور خلاصه می‌توان این‌گونه گفت: اگر از سخاوت عبور کرده و بالا برویم اسراف است، اگر سخاوت را مراعات کنیم اقتصاد است و اگر اقتصاد را زیاده مراعات کنیم به بخل می‌انجامید.

پس بین اسراف و بخل فاصله بوده و نزدیک به هم نیستند تا خللی ایجاد شود، این برداشتی هم که به آن اشاره کردیم چیزی جز توهم و توجیه اشتباه و نادرست نیست.

امیرمؤمنان علی× نیز در روایتی درباره‌ی تفاوت بین اقتصاد و بخل این‌گونه می‌فرماید:

عَنْ عليّ× فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ : «الفَرقُ بَينَ الاِقتِصادِ وَالبُخلِ: أنَّ الاِقتِصادَ تَمَسُّكُ الإِنسانِ بِما في يَدِهِ خَوفا عَلى حُرِّيَّتِهِ وجاهِهِ مِنَ المَسأَلَةِ ؛ فَهُوَ يَضَعُ الشَّيءَ مَوضِعَهُ، ويَصبِرُ عَمّا لا تَدعو ضَرورَةٌ إلَيهِ، ويَصِلُ صَغيرَ بِرِّهِ بِعَظيمِ بِشرِهِ؛ ولا يَستَكثِرُ مِنَ المَوَدّاتِ خَوفا مِن فَرطِ الإِجحافِ بِهِ، وَالبَخيلُ لا يُكافِئُ عَلى ما يُسدى إلَيهِ، ويَمنَعُ أيضا اليَسيرَ مَنِ استَحَقَّ الكَثيرَ ، ويَصبِرُ لِصَغيرِ ما يَجري عَلَيهِ عَلى كَثيرٍ مِنَ الذِّلَّةِ»[9] ، حضرت فرمود: فرق بین صرفه‌جویى با بخل، این است که: در صرفه‌جویى، انسان آنچه را در دستش دارد، نگه مى‌دارد، چون نمى‌خواهد با درخواست کردن، آزادی و آبروی خویش را زیر سؤال ببرد. لذا کم و به‌جا خرج مى‌کند تا به دیگران محتاج نشود و در برابر آنچه ضرورتی ندارد (نيازهاى غیر ضرور)، شکیبایی مى‌ورزد و اندک احسانش را با گشاده‌رویی بسیار، همراه مى‌کند و در دوستى کردن زیاده روى نمى‌کند؛ زیرا مى‌ترسد که دارایى‌اش به کلّی از بین برود.

امّا انسان بخیل، کسی است که اگر احسانی به شود، جبران نمى‌کند و به کسی که سزاوار عطای بسیار است، حتّی اندک هم عطا نمى‌کند و براى [رفع] اندک گرفتارى خود، ذلت و خوارى فراوانی را تحمل کرده و به جان مى‌خرد.

پس بین بخل و اقتصاد تفاوت زیادی است.

اشتباه دوم:

اشتباه دومی که گاهی در میان برخی از افراد جامعه صورت می‌گیرد این است که می‌گویند: انسان بخیل کسی است که نه خود استفاده می‌کند و نه به دیگران کمک می‌کند در حالی‌که این برداشت اشتباهی است که بر خواصّ جامعه هم اثر گذاشته و در فرهنگ و ادبیات آنان جای گرفته، ولی جایگاه اسلامی ندارد.

به این انسان بخیل گفته نمی‌شود، بلکه او یک درجه از بخیل پایین‌تر است.

رسول گرامی اسلام| در روایتی افراد جامعه را به چهار دسته تقسیم کرده و می‌فرماید: «الرِّجالُ أربَعَة: سَخِيٌّ، وكَريمٌ وبَخيلٌ، ولَئيمٌ، فَالسَّخِيُّ الَّذي يَأكُلُ ويُعطي، وَالكَريمُ الَّذي لا يَأكُلُ ويُعطي، وَالبَخيلُ الَّذي يَأكُلُ ولا يُعطي، وَاللَّئيمُ الَّذي لا يَأكُلُ ولا يُعطي»[10] ، پيامبر خدا| می‌فرماید: انسان‌ها چهار دسته‌اند: سخى، كريم، بخیل و لئيم. انسان سخاوت‌مند و سخى كسى است كه هم مى‌خورد و هم به دیگران می‌بخشد، خودش خوب زندگی می‌کند، دست دیگران را هم می‌گیرد. انسان كريم كسى است كه خودش نمى‌خورد ولى به دیگران می‌بخشد، مانند امام مجتبی که کریم اهل بیت است از خودش کم می‌کند، خودش نمی خورد و بر سر سفره ی دیگران می‌گذارد، امیر مؤمنان علی خودش نان خشک می‌خورد ولی برای نیازمندان ضیافت خانه راه می‌اندازد. کریم یک درجه بالاتر از سخی است. بخیل كسى است كه خودش مى‌خورد ولی به دیگران نمى‌دهد. و لئيم كسى است كه نه خودش مى‌خورد و نه به دیگران می‌دهد.

لئیم به معنای پست است، انسان پست، نه خودش استفاده می‌کند و نه به دیگران می‌بخشد، نه خودش بهره‌ای می‌برد و نه به دیگران اجازه بهره‌برداری می‌دهد.

توجه ویژه به بُعد اجتماعی بخل و آسیبهای اجتماعی آن:

با تامل در مجموعه معارف اسلامی این مطلب برای انسان روشن و واضح می‌شود که بخل یکی از موضوعاتی است که دارای ابعاد گوناگون، اعم از بُعد فردی، نفسی، اجتماعی و غیره می‌باشد که هر کدام از آن‌ ابعاد نیز می‌تواند مورد بحث قرار گیرد و از جهات گوناگون نیز دارای آسیب‌های فراوانی است، به همین جهت روایات مختلفی درباره‌ی آن وارد شده و نمونه‌های مختلفی از آن را بیان نموده است.

در حقیقت چنان‌چه با نگاهی جامع به بخل بنگریم به این نتیجه خواهیم رسید که وجود این صفت رذیله(بخل) می‌تواند مرکزی برای برنامه‌ریزی و ترسیم نقشه‌ی ناشایست در بُعد زندگی اجتماعی بشر به‌شمار آید.

 

از معارف اسلامی استفاده می‌شود کلام امیرمؤمنان علی× در نهج‌البلاغه که فرمود: «الْبُخْلُ عَارٌ»، بخل، مایه‌ی ننگ و عار برای انسان است. ناظر به‌همین‌جهت است که بخل صفتی است که دارای جوانب عدیده است، به تعبیری «ذو الجوانب العديدة» هست، جهات گوناگونی در آن وجود دارد، هم‌جهت عقیدتی در آنست، هم‌جهت روانی، هم‌جهت اقتصادی، هم‌جهت اجتماعی، و ... همه‌ی جهات در بخل وجود دارد؛ اما آن نگاه ویژه‌ای که در روایات به مسئله بخل شده و به آن توجه داده شده‌است، عمده جهت آن، جهت اجتماعی بخل است. آن مذمت شدیدی که نسبت به مسئله بخل شده فقط جنبه‌ی روانی آن نیست، بلکه علاوه بر این‌که جنبه‌ی روانی دارد، جنبه‌ی عقیدتی و اقتصادی هم دارد، اما مذمت شدیدی برای آن‌ها نمی‌باشد. به‌نظر می‌آید که عمده جهت آن جنبه‌ی اجتماعیش باشد.

کلام حضرت هم به این مطلب ناظر است؛ حضرت فرمود: بخل، ننگ است، این ننگ، ننگ اجتماعی است، ننگ شخصیّت اجتماعی انسان است که دچار آسیب می‌شود، خوب است که به این جهت هم توجه و التفات پیدا کند.

تفسیر مرحوم مغنیه در شرح حکمت سوم

مرحوم مغنیه در شرح حکمت سوم از نهج‌البلاغه بخل را ترسیم‌کننده نقشه راه کارهای زشت معرفی کرده که به نظر می‌رسد مفید باشد. ایشان می‌گوید:

«البخل يخطط لصاحبه منهجا يسير عليه في تفكيره وسلوكه، ولا يحيد عنه بحال، وهذا المنهج يرفض بطبعه التعاون على الخير ومصلحة الفرد الجماعة، ويهدي الى القسوة وعدم الاكتراث بالناس ومشاكلهم.. ومن لا يهتم بهموم الناس فليس منهم ولا من الانسانية في شيء»[11] .

بخیل، نقشه‌ی راهی را برای صاحبش ترسیم می‌کند تا بر مبنای آن بیندیشد و حرکت کند و هیچ انحرافی هم از آن نداشته باشد.

بخل به‌طبیعت خود، تعاون و همیاری بر خیر را انکار می‌کند و به سوی قساوت، هدایت و رهنمون می‌شود.

و کسی که اهتمام به اندوه مردم نداشته باشد از مردم نیست و از انسانیّت به‌دور است و بهره‌ای از انسانیّت نبرده است.

با این بیان و توضیحی که تقدیم شد معلوم می‌شود که فلسفه شدت مذمت صفت بخل علاوه بر بعد نفسانی و روحانی و آثار زشت و ناشایستی که در روح و روان انسان بر جای می‌گذارد، بر بعد اجتماعی انسان نیز اثر گذاشته و آسیب‌هایی هم به دنبال دارد.

پس مذموم بودن بخل، بیش از آنکه به جنبه فردی آن مربوط باشد به جنبه اجتماعی آن مربوط است، لذا تاکیدات فراوان در روایات به خاطر این است که جامعه در معرض خطر و آسیب‌پذیری آن قرار دارد.

این‌جا همان جایی است که امام× در این حکمت به نکته‌ای مهم از پی‌آمدهای این خصلت(بخل) اشاره کرده و می‌فرماید: «الْبُخْلُ عَارٌ»، بخل، مایه‌ی ننگ و عار برای انسان است.

بخل و تخریب پایگاه عقیدتی انسان:

بخیل تخریب پایگاه عقیدتی انسان را به‌وجود آورده و عقیده و باورهای انسان را تخریب می‌کند.

قَالَ عَلِیٌّ×: «اَلبُخلُ بِالمَوجُودِ، سُوءُ الظَّنِّ بِالمَعبودِ»[12] ، امیرمؤمنان× فرمود: آنچه که در دست شماست، اگر به آن بخل بورزی، درحقیقت سوءظن به خدایت داری، زیرا خداوند است که به تو نعمت می‌دهد. و زمانی‌که انسان مالش را جمع می‌کند، یعنی این‌که خدا به من نمی‌دهد من نگه می‌دارم تا در طول زندگی دچار کمبود نشوم. این کار در حقیقت سوء الظن بالمعبود است.

امام× در جایی دیگر فرمود: «إيّاكُم والبُخلَ فإنّهُ عاهَةٌ لا يكونُ في حُرٍّ ولا مؤمنٍ، إنّهُ خِلافُ الإيمانِ»[13] ، فرمود: از بخل بپرهیزید، چون بخل آفتی است که در انسان آزاده و مؤمن این آفت یافت نخواهد شد، زیرا بخل خلاف ایمان است.

تخریب رابطه انسان با خداوند:

بخل، رابطه‌ی انسان با خدایش را به‌هم می‌زند. به‌همین خاطر است که امام× فرمود: «الْبُخْلُ عَارٌ»، بخل، مایه‌ی ننگ و عار برای انسان است. چون رابطه‌ی انسان با خدایش را به‌هم می‌زند.

امام سجاد× در روایتی این‌گونه می‌فرماید:

«إِنِّي لَأَسْتَحِي‌ مِنْ رَبِّي أَنْ أَرَى الْأَخَ مِنْ إِخْوَانِي، فَأَسْأَلَ اللَّهَ لَهُ الْجَنَّةَ، وَأَبْخَلَ عَلَيْهِ بِالدِّينَارِ وَالدِّرْهَمِ، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ قِيلَ لِي: لَوْ كَانَتِ‌ الْجَنَّةُ لَكَ‌ لَكُنْتَ‌ بِهَا أَبْخَلَ‌ وَأَبْخَلَ‌ وَأَبْخَلَ!»[14] ،

فرمود: همانا من از پروردگارم حیا می‌کنم که برادری از برادران مؤمنم را ببینم و از خداوند برای او بهشت را طلب کنم و از خدا برایش بهشت را بخواهم ولی خودم درهم در درهم و دینار داشته باشم و به او ندهم، نسبت به او بخل بورزم، پس چون قیامت فرا رسد، به من بگویند: تو که درهم و دینار داشتی، به او ندادی! اگر بهشت هم مال تو بود به او نمی‌دادی و هر چه بیشتر بخل می‌ورزیدی.

در روایت دیگری از پیامبر گرامی اسلام| نیز این‌گونه نقل شده که حضرت فرمود: «... الْبَخِيلُ،‌ بَعِيدٌ مِنَ‌ اللَّهِ،‌ بَعِيدٌ مِنَ‌ النَّاسِ‌، بَعِيدٌ مِنَ الْجَنَّةِ، قَرِيبٌ مِنَ النَّار ...»[15] ، فرمود: انسان بخیل، هم از خدا، هم از مردم و هم از بهشت دور بوده و آنجایی‌که به آن نزدیک است آتش جهنم است.

ایجاد ناآرامی روانی در شخصیت بخیل:

از آسیب‌های بخل این است که ایجاد ناآرامی روانی در شخصیت بخیل می‌کند، انسان بخیل آرامش روانی ندارد، و این آسیب است.

در حكمت‌هایى که منسوب به امیرمؤمنان علی× است این‌گونه دارد که حضرت فرمود: «غَيظُ البَخيلِ عَلَى الجَوادِ أعجَبُ مِن بُخلِهِ»[16] ، حضرت فرمود: خشم گرفتن بخیل بر بخشنده، شگفت انگيزتر از بخل اوست.

انسان بخیل از دست انسان بخشنده، عصبانیت و غیظ دارد، وی می‌گوید: چرا او می‌بخشد؟ و این عجیب‌تر از بخل است. دیگری می‌بخشد و او آرامش ندارد.

تخریب موقعیت اجتماعی انسان:

    1. بخل موقعیت اجتماعی انسان را تخریب می‌کند. امام رضا× دراین‌باره فرمود: «الْبُخْلُ‌ يُمَزِّقُ‌ الْعِرْض‌»[17] ، بخل ورزیدن آبروی انسان را پاره‌پاره کرده و بر باد می‌دهد.

    2. در روایت دیگری از امیرمؤمنان علی× نقل شده که حضرت فرمود: «بِالْبُخْلِ‌ تَكْثُرُ الْمَسَبَّة»[18] ، بخل ورزیدن، موجب دشنام و سب بسیار گفتن می‌شود.

    3. در روایت دیگری نیز امام× فرمود: «الْبَخِيلُ‌ يَسْمَحُ‌ مِنْ‌ عِرْضِهِ‌ بِأَكْثَرَ مِمَّا أَمْسَكَ‌ مِنْ‌ عَرَضِه‌»[19] ، انسان بخیل بیش‌از آنچه که از مال دنیا به دست می‌آورد، از عِرض و آبروی خود می‌بخشد، یعنی آنچه که به دست می‌آورد نسبت‌به آنچه که از دست می‌دهد، بسیار اندک است.

    4. در روایت دیگری نیز امام× این‌گونه فرمود: «لَيْسَ‌ لِبَخِيلٍ‌ حَبِيب‌»[20] ، بخیل هیچ دوستی ندارد.

تخریب موقعیت اقتصادی شخص بخیل:

بخل انسان بخیل، موقعیت اقتصادی خودش را هم تخریب کرده و از بین می‌برد.

در روایتی از امیرمؤمنان علی× این‌گونه آمده است: «آفَةُ الاِقتِصادِ البُخلُ»[21] ، آفت صرفه‌جويى و اقتصاد، بخل است.

در روایت دیگری امام× فرمود: «الْبُخْلُ‌ جِلْبَابُ‌ الْمَسْكَنَة»[22] ، رداء و پوشش بینوایی و فقر، بخل ورزیدن است.

بخل ورزیدن خطایی استراتژیک از سوی شخص بخیل و نا سازگار با هدفی که برای خود ترسیم کرده است.

بخل ورزیدن خطای استراتژیک از اطراف خود شخص است، یعنی با هدفی که خود بخیل دارد سازگاری ندارد.

امام صادق × در این‌باره فرمود: ‌«عَجِبْتُ لِمَنْ يَبْخَلُ لِلدُّنْيَا وَهِيَ مُقْبِلَةٌ عَلَيْهِ أَوْ يَبْخَلُ بِهَا وَهِيَ مُدْبِرَةٌ عَنْهُ فَلَا الْإِنْفَاقُ مَعَ الْإِقْبَالِ يَضُرُّهُ وَلَا الْإِمْسَاكُ مَعَ الْإِدْبَارِ يَنْفَعُهُ»[23] ،

در شگفتم از كسى كه دنيا به او روى آورده و نسبت به آن بخل مى‌ورزد، يا دنيا از او روي گردان شده و نسبت به آن بخل مى‌ورزد؛ زيرا با وجود روي‌كردن دنيا، انفاق كردن به او زيانى نمى‌رساند و با پشت كردن دنيا بخل و امساک به او سودى نمى‌رساند.

در روایت دیگری نیز حضرت فرمود: «إنّ أحقَّ النّاسِ بأن يَتمنّى للنّاسِ الغِنَى البُخَلاءُ؛ لأنَّ النّاسَ إذا استَغْنَوا كَفُّوا عن أموالِهِم»[24] ، شایسته‌ترین فردی که باید برای همه‌ی مردم بی‌نیازی بخواهد خود انسان‌های بخیل هستند، [یعنی بخیل شایسته‌ترین کسی است که باید درخواست کند و بگوید: خدایا! همه‌ی مردم بی‌نیاز شوند و وضعشان خوب شود،] چون وقتی‌که مردم وضعشان خوب شود به سراغ او نمی‌آیند.

پس اگر می‌خواهد مالش را نگه دارد، بهترین حالتش این است که دعا کند تا وضع مالی همه‌ی مردم خوب شود. پس بخل، خطای استراتژیک خود بخیل است.

توسعه در مفهوم بخل از امور اقتصادی به امور فرهنگی و معنوی:

بخل، فقط اختصاص به امور اقتصادی ندارد، در علم و دانش، در معنویات و ... هم ممکن است انسان بخل بورزد. که به برخی از آن‌ها در ذیل اشاره می‌کنیم:

    1. بخل ورزیدن در علم و دانش:

انسان عالم است کتمان علم می‌کند، حاضر نیست کلمه‌ای به کسی بیاموزد، یا حدیثی برای کسی بخواند، گفته‌اند: اگر کسی این‌چنین بخلی داشته باشد روز قیامت لجامی از آتش بر دهانش زده می‌شود.

قَالَ رَسُولَ اللّهِ|: «مَن بَخِلَ بِعِلمٍ اُوتِيَهُ ، اُتِيَ بِهِ يَومَ القِيامَةِ مَغلولاً مَلجوما بِلِجامٍ مِن نارٍ»[25] ،

پیامبر| فرمود: هر کس نسبت به دانشی که به او داده شده بخل بورزد و به دیگران نیاموزد، روز قیامت، او را دست بسته و در حالی‌که لگامی از آتش بر او زده شده، می‌آورند.

در روایت دیگری نیز از پیامبر| نقل شده که فرمود: « عُلَمَاءُ هَذِهِ الْأُمَّةِ رَجُلَانِ رَجُلٌ‌ آتَاهُ‌ اللَّهُ‌ عِلْماً فَبَذَلَهُ‌ لِلنَّاسِ‌ ... وَ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فَبَخِلَ بِهِ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ، وَ أَخَذَ عَلَيْهِ طُعْماً، وَ شَرَى بِهِ ثَمَناً، فَذَلِكَ يُلْجَمُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ، وَ يُنَادِي مُنَادٍ هَذَا الَّذِي آتَاهُ اللَّهُ عِلْماً فَبَخِلَ بِهِ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ، وَ أَخَذَ عَلَيْهِ طُعْماً، وَ اشْتَرَى بِهِ ثَمَناً، وَ كَذَلِكَ حَتَّى يَفْرُغَ مِنَ الْحِسَاب‌»[26] ،

پیامبر خدا| فرمود: عالمان این امّت دو دسته‌اند: مردی که خداوند به او دانشی ارزانی داشته و وی، آن را به مردم بخشیده است ... ؛ و مردی که خداوند به او دانشی ارزانی داشته، ولی وی آن را از بندگان خدا مضایقه کرده، و برای طمع به کار گرفته و دانش خود را به پولی فروخته است. به چنین کسی، روز قیامت، لگامی از آتش می‌زنند و ندا دهنده‌ای ندا می‌دهد: «این است آن کسی که خداوند، به او دانشی را ارزانی داشت؛ لیکن آن را از بندگان خدا، دریغ ورزید و برای طمع، به کار گرفت و آن را به پولی فروخت»؛ و پیوسته، چنین می‌گوید، تا آن‌گاه که حساب‌رسی به پایان برسد.

امیرمؤمنان علی× نیز در روایتی این‌گونه می‌فرماید: «إنَّ النّارَ لا يَنقُصُها ما اُخِذَ مِنها، ولكِن يُخمِدُها أن لا تَجِدَ حَطَبا، وكَذلِكَ العِلمُ لا يُفنيهِ الاِقتِباسُ، لكِن بُخلُ الحامِلينَ لَهُ سَبَبُ عُدمِهِ»[27] ،

حضرت فرمود: از آتش اگر چيزى برداشته شود، كم نمى‌شود، اما اگر هیزمی پیدا نکنی، خاموش مى‌شود. دانش نيز این‌چنين است: بر گرفتن [ديگران] از دانش [كسى] آن‌را از بين نمى‌برد، اما بخل‌ورزىِ حاملین علم و دانش سبب نابودى آن مى‌شود.

    2. بخل ورزیدن در سلام کردن:

مورد دوم غیر اقتصادی بخل، بخل در سلام کردن است.

    1. قَالَ رَسُولَ اللّهِ|: «إنَّ أبخَلَ النّاسِ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ»[28] ، پیامبر| فرمود: بخیل ترين مردم كسى است كه در سلام كردن بخل ورزد.

    2. قَالَ رَسُولَ اللّهِ|: «أمّا أبخَلُ النّاسِ، فَرَجُلٌ يَمُرُّ بِمُسلِمٍ ولَم يُسَلِّم عَلَيهِ»[29] ، حضرت فرمود: بخیل‌ترین مردم کسی است که از کنار مسلمانی عبور کند و به او سلام نکند.

    3. قَالَ رَسُولَ اللّهِ|: «البَخيلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ، وَالمَغبونُ مَن لَم يَرُدَّهُ»[30] ، پیامبر| در روایتی دیگر فرمود: بخیل، کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. و مبغون کسی است که جواب سلام را رد نکند.

    3. بخل ورزیدن در صلوات و درود بر پیامبر اسلام|:

    1. قَالَ رَسُولَ اللّهِ|: «إنّ البَخيلَ مَن ذُكِرتُ عِندَهُ ولَم يُصَلِّ عَلَيَّ»[31] ، پیامبر| فرمود: بخیل واقعی كسی است كه نام مرا بشنود ولی بر من صلوات نفرستد.

    2. عَنْهُ|: «إنَّ البَخيلَ كُلَّ البَخيلِ، الَّذي إذا ذُكِرتُ عِندَهُ لَم يُصَلِّ عَلَيَّ»[32] ، پیامبر| فرمود: نهایت بخل این است که وقتی نام پیامبر| نزد کسی برده شود از درود فرستادن بر پیامبر امتناع کند.

    4. بخل ورزیدن از ادای حقوق واجب:

مورد چهارم، بخل در ادای حقوق واجبه است. حق واجب از قبیل: احترام به پدر و مادر واجب است، کسی که ادا نمی‌کند بخیل است؛ پرداخت خمس و زکات مال واجب است، کسی که ادا نمی‌کند بخیل است؛ حق همسر واجب است، نفقه‌ی همسر واجب است، احترام به همسر واجب است، ترحم به فرزند واجب است، حال چه واجب اخلاقی و چه واجب شرعی، کسی که این حقوق را ادا نکند بخیل است.

    1. قَالَ رَسُولَ اللّهِ|: «أبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ بِمَا افتَرَضَ اللّهُ عزَّ وَجَلّ عَلَيهِ»[33] ، پیامبر| فرمود: بخيل‌ترين مردم كسى است كه درباره‌ی حقوقى كه خداوند عزّوجلّ‌ بر او واجب ساخته بخل بورزد.

    2. عَنْهُ|: «لَيسَ البَخيلُ مَن أدَّى الزَّكاةَ المَفروضَةَ مِن مالِهِ، وأعطَى البائِنَةَ في قَومِهِ، إنَّمَا البَخيلُ حَقُّ البَخيلِ مَن لَم يُؤَدِّ الزَّكاةَ المَفروضَةَ مِن مالِهِ، ولَم يُعطِ البائِنَةَ في قَومِهِ، وهُوَ يُبَذِّرُ فيما سِوى ذلِكَ»[34] ، پیامبر| فرمود: بخیل کسی نیست كه زکات واجب خود را ادا كند و به خویشاوندان بینوایش برسد. بخیل واقعى كسى است كه زکات واجب خود را ندهد، و به نیازمندان قومش نرسد و از آن‌طرف در جاهاى دیگری مال خود را ریخت و پاش نماید.

سؤال: آیا بخل پسندیده هم قابل تصور است؟

جواب: این کلمه در معانی مذموم و نا پسند و خودداری‌های آن‌چنانه‌ای که عقل آن‌ها را نیکو بر نمی‌شمارد استخدام و به‌کار برده نمی‌شود، بلکه در مفاهیم ارزشمند و قیمتی و خودداری‌های پسندیده از منظر عقل استعمال می‌شود، مانند بخل در دین و نگه داشتن دین، مثل بخل در حفظ اسرار، مانند بخل در خرج کردن عمر در کارهایی که بیهوده نباشد.

بخل در مال، بخل در علم، بخل در صلوات، بخل در سلام کردن و غیره مذموم و ناپسند است، اما بخل در دین و نبخشیدن آن امری پسندیده ‌است. این‌که انسان دینش را محکم نگه‌دارد و آن‌را به هیچ‌کس نبخشد. نگه‌دارى دین، بخیل بودن در دین است. واگذار نکردن اسرار و راز مردم، راز و اسرار نظام و غیره و آن را به دیگران نگفتن بخیل بودن است. انسان نسبت به بیان اسرار نظام و مطالب طبقه‌بندی‌شده باید بخیل باشد. انسان نسبت به انفاق عمر در آن‌جا که نفعی برایش ندارد باید بخیل باشد. به این که عمر خود را در هر جایی صرف نکند. انسان باید نسبت به رفتن به مجلسی که برایش فایده‌ای ندارد، یا تفریحی که ناسالم است بخل بورزد. بخل در این‌گونه موارد خوب و پسندیده‌است.

پس بخل پسندیده هم داریم، و این‌که حضرت فرمود: «الْبُخْلُ عَارٌ»، بخل، مایه‌ی ننگ و عار برای انسان است، بیشتر ناظر به مسائل اجتماعی آنست.


[11] - في ظلال نهج البلاغة: ج4، ص215.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo