درس مهدویت استاد طبسی
94/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصحاب امام زمان در زمان ظهور
ج) بررسی سند روایت اول :
حَدَّثَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي هَارُونُ بْنُ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّهَاوَنْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْقُمِّيُّ الْقَطَّانُ، الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الْخَزَّازِ، قَالَ:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْخُرَاسَانِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الزُّهْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَسَّانَ سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)
1. مؤلف دلائل الامامة
این کتاب برای مرحوم محمد بن رستم طبری است که شخصیت بزرگی است و نجاشی راجع به ایشان میفرماید: یکی از بزرگان اصحاب ماست که کثیرالعلم و حسن الکلام است و در نقل احادیث موثق است. پس اگر انتساب کتاب به ایشان مشکلی نداشته باشد، مولف هیچ مشکلی ندارد.
2. مسعدهی بن صدقه
ایشان در کتب اربعه قریب صدوچهل روایت دارد، یعنی کثیرالروایه است و در تفسیر قمی هم روایت دارد که توثیق عام دارد. اما توثیق خاصی به این عنوان نیافتیم و سراغ نداریم.
ولی مرحوم نجاشی شخصی به نام مسعده بن صدقه عبدی میآورد و میفرماید این شخص از امام صادق و باقرعلیهمالسلام روایت دارد و خطب امیرالمومنینعلیهالسلام را نقل میکند و ابن شاذان از طریق ایشان روایت نقل میکند.
شیخ طوسی در فهرست، مسعدة بن زیاد را آورده است ولی در رجالشان یک بار میفرمایند مسعده از اصحاب امام باقرعلیهالسلام است بنابراینکه مسعده بن صداقه باشد که ایشان عامی است و یک بار میفرمایند از اصحاب امام صادقعلیهالسلام است بنابراینکه مسعده بن عبسی بصری باشد، و روایت از امام صادق است. لذا روایت از اولی که عامی است نقل نشده است.
مرحوم کشی در ذیل ترجمه محمدبن اسحاق فرمودند مسعده بن صدقه، بتری است.
آقای خوییرحمهالله میفرمایند ایشان (مسعده بن صدقه عبدی) در کامل الزیارات روایت دارد به این معنا که توثیق عام دارد. ایشان میفرمایند:
أن الشيخ ذكر في أصحاب الباقرعلیهالسلام أن مسعدة بن صدقة عامي كما ذكر الكشي أنه بتري و لم يذكر عند ذكره في أصحاب الصادق ع أنه عامي كما لم يذكر ذلك في فهرسته و كذلك النجاشي و من ذلك يظهر أن من هو من أصحاب الصادقعلیهالسلام مغاير لمن هو من أصحاب الباقر ع و البتري العامي هو الأول دون الثاني الثقة الذي يروي عنه هارون بن مسلم.
و مما يؤكد ذلك أن النجاشي ذكر الثاني و قال: روى عن أبي عبد الله و أبي الحسن ع فإن اقتصاره على ذلك يدل على أنه لم يرو عن الباقرعلیهالسلام .
و يؤيد هذا أن هارون بن مسلم روى عنه سعد بن عبد الله المتوفى حدود (300) و عبد الله بن جعفر الحميري الذي هو في طبقة سعد و يبعد روايتهما عن أصحاب الباقر ع بواسطة واحدة و عليه فمن يروي عنه هارون بن مسلم يغاير من هو من أصحاب الباقرعلیهالسلام - و الله العالم.
شیخ طوسیرحمهالله در ضمن لیست اصحاب امام باقر ایشان را آورده و فرموده عامی است و کشی هم گفته بتری است، اما وقتی همین شخص را در لیست اصحاب امام صادقعلیهالسلام میآورد، نمیگوید عامی است، پس میتوان نتیجه گرفت که متعدد است. و ما هم همین استفاده را میکنیم که دو نفر به این نام هستند و شخصی که از اصحاب امام باقر است عامی و بتری است.
همچنین آنچه که این تعدد را تاکید میکند نجاشی فقط دومی را نقل کرده است و میفرماید از امام صادق و کاظمعلیهمالسلام روایت نقل میکند و اگر هر دو یکی بودند باید امام باقرعلیهالسلام را هم ذکر میکرد، در حالی که بیان نکرده است.
همچنین کسی از ایشان روایت نقل میکند که تقریبا سنه 300 فوت کرده است و بعید است که او همان مسعده ای باشد که از امام باقرعلیهالسلام روایت نقل میکند .
نتیجه :
حرف هایی که نقل شد منجر به توثیق ایشان شد و طبق مبنای مرحوم خویی ایشان موثق است.
3. ابوحسان سعید بن جناح
قال النجاشي: سعيد بن جناح أصله كوفي نشأ ببغداد و مات بها مولى الأزد و يقال: مولى جهينة و أخوه أبو عامر، روى عن أبي الحسن الرضا ع و كانا ثقتين له كتاب صفة الجنة و النار و كتاب قبض روح المؤمن و الكافر.[1]
مرحوم نجاشی میفرماید ایشان از امام رضاعلیهالسلام روایت نقل میکند و کتابی دارد که عدهای کتاب را از ایشان نقل میکنند و من هم از عده ای این کتاب را نقل میکنم، بعد میفرماید ایشان بغداد بزرگ شده است و همانجا فوت شده است و ایشان و برادرش از امام رضا نقل میکنند و هر دو ثقه هستند.
علامه حلیرحمهالله نیز ایشان را در قسمت اول آوردهاند و فرمایشات نجاشی را میآورند و ابن داوود هم به همین گونه.
مرحوم مجلسی هم کتابی دارند به نام رجال مجلسی یا الوجیزه که ایشان را در اینجا توثیق کردهاند و مشترکات کاظمی و حاوی جزائری هم ایشان را توثیق کرده اند، ولی حاوی گاهی در ثقات و گاهی در ضعفا میآورد ولی توثیق ایشان را پذیرقته است.
ولد مرحوم مامقانی میفرماید در وثاقت ایشان شکی نیست و نظر ما هم همین است که اصلا جای بحث ندارد.
4. ابو عبدالله خراسانی
بیان مرحوم خویی :
روى عن أبي جعفر الثانيعلیهالسلام و روى عنه الصدوق (قدس سره) بطريقه، الفقيه: الجزء (2) باب ما جاء في الحج قبل المعرفة، الحديث (1282) و روى عن الحسين بن سالم و روى عنه عبد الله بن جبلة، ذكره الصدوق في المشيخة في طريقه إلى الحسين بن سالم.[2]
میفرماید: ایشان از امام جوادعلیهالسلام روایت دارد و مرحوم صدوق هم طریق به ایشان دارد و ایشان از حسین بن سالم هم نقل کرده است. آیا طریق داشتن صدوقرحمهالله موجب توثیق او میشود؟ باید بحث کرد! مگر اینکه مقدمه صدوق که میفرماید: "هر آنچه مطرح کردهام، حجت است" بپذیریم.
ظاهرا ایشان توثیقی ندارد و ما نمیتوانیم به صرف مطالبی که نقل شد وثاقت را احراز کنیم.
5. محمد بن زیاد
ایشان بین چندین نفر مشترک است و ما نتوانستیم از اشتراک خارج کنیم.
6. ابن خزاز
ایشان غیر از خزاز معروف، صاحب کتاب کفایه الاثر که یکی از کتابهای ارزشمند است میباشد. مرحوم نمازی (در جلد 6 ص 366 در مستدرکات که بسیار برای این کتاب ارزشمند زحمت کشیدند) میفرمایند: لم یذکروه . اگر ایشان فرمودند ذکر نشده است حتما ذکر نشده چون ایشان تتبع وسیع و کافی داشتهاند، البته محدوده تتبع ایشان سه کتاب تنقیح المقال مرحوم مامقانی و جامع الرواه مرحوم اردبیلی و معجم الرجال مرحوم خویی است که البته همین سه کتاب کفایت میکند چون مرحوم خویی بیش از پانزده هزار راوی بر محور کتب اربعه بیان میکنند و مرحوم مامقانی هم رجال را از زمان پیامبر تا قرن 4و5 استقصا کردهاند و همه را در کتاب خودشان آوردهاند و قبل از این دو بزرگوار مرحوم اردبیلی است که وقتی مرحوم بروجردی که ید طولایی در رجال داشتند و کتابی از تألیفات خودشان را در دست چاپ در این زمینه داشتند وقتی جامع الرواه را دیدند فرمودند این کتاب بهتر از کتاب من است و از چاپ کتاب خودشان منصرف شدند و کتاب جامع الرواه را چاپ میکنند.
7. ابو علی نهاوندی
مرحوم مامقانی میفرماید ایشان از علمای کلام بوده است ، آیا ثقه بوده است؟ به کتاب ایشان و معجم مرحوم خویی مراجعه کنید.
8. ابو هارون
ما هرچه تفحص کردیم ایشان را نیافتیم.
نتیجه :
این روایت با این سند مشکل دارد و افرادی مجهول الحال در سند هستند. ولی طرق دیگری دارد که ابن طاووس از مسعده نقل میکند و اگر آن طریق مشکلی نداشته باشد روایت درست میشود.