درس خارج فقه آیت الله سبحانی
کتاب الصلوة
89/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مستحبات جماعت
بحث ما در اين بود كه اگر ماموم واحد باشد، شكي نيست كه اگر در طرف يمين امام بايستد مستحب و افضل است، منتها بحث در اين است كه علاوه بر افضليت، وجوب هم دارد يا نه؟
از ميان متقدمين جناب ابن جنيد قائل به وجوب است، در ميان علماي اخباري مرحوم صاحب حدائق نيز قائل به وجوب است، اما در ميان متأخرين حضرت آقاي خوئي نيز قائل به وجوب ميباشد، حالا احتياط وجوبي يا وجوب، ظاهراً نظر ايشان وجوب است نه احتياط وجوبي.
رواياتي را كه خوانديم اين است:
1: ما روي عن الحسين الأهوازي أنّه أمر من يسأله (يسأله الإمام) عن رجل صلّي إلي جانب رجل فقام عن يساره (در سمت چپ امام ايستاد، مسلّماً وقتي سمت چپ امام بايستد، دست راست ماموم برابر است با دست چپ امام) و هو لا يعلم ثمّ علم (ضمير هو لا يعلم، به امام بر ميگردد، ولي مرحوم آية الله خوئي آن را به ماموم بر گردانده است) و هو (امام) في صلاته، كيف يصنع؟ قال عليه السلام:«يحوّله عن يمينه». ضمير «يحوّله» قرينه اين است كه ضمائر « وهو، لا يعلم، ثمّ علم» به امام بر ميگردد.
2: ما رواه الحسين يسار المدائني أنّه سمع من يسأله الرّضا عليه السلام عن رجل صلّي إلي جانب رجل فقام عن يساره و هو لا يعلم، ثمّ علم و هو في الصلاة، كيف يصنع؟ قال: يحوّله عن يمينه»
اين دو روايت به يك مضمون هستند، حاصل هردو اين است كه امام متوجه نيست، ماموم آمده و سمت چپ امام ايستاده، بعد از توجه به اينكه ماموم سمت چپ او ايستاده، دست او را ميگيرد و طرف راست خودش ميچرخاند، يعني او را در سمت راست خود قرار ميدهد. پس تمام ضمائر به امام بر گشت نه به ماموم.
فرض در جايي است كه هردو در حال نماز هستند، يعني هم ماموم در حال نماز است و هم امام.
اينها دليل استحباب هستند، چون اگر واقعاً لازم بود كه در يمينش بايستد، بخشي از نماز در حال يسار بوده، معلوم ميشود مستحب است، چون اگر واجب بود، بايد نمازش باطل باشد، مگر اينكه بگوييم شرطيت اين، ذكري است، علمي و واقعي نيست، يك چيزهاي داريم كه شرط واقعي است، يك چيزهاي هم داريم كه شرط ذكري است، يعني مادامي كه نميداند، اشكالي ندارد، اما وقتي فهميد، حتماً بايد آن را بياورد، اگر اين باشد، ديگر استدلال كافي نيست، اين دليل كساني بود كه ميگويند مستحب است.
ديدگاه آية الله خوئي
نظر ايشان اين است كه اصلاً اين دو روايت مربوط به مسئلهي ما نيست هر چند صاحب وسائل تحت اين عنوان ذكر كرده است، بنا شد كه عنوان صاحب وسائل به روايت ظهور نميدهد، خيليها خيال ميكنند چون وسائل تحت اين عنوان نوشته است، پس اين روايت مربوط به اين عنوان است، ولي ايشان ميفرمايد عنوان صاحب وسائل،دليل بر ظهور روايت در مدعاي وسائل نيست، اين روايت در جايي است كه يك نفر ايستاده بود، يا نشسته و يا خوابيده بود بدون اينكه نماز بخواند، من آمدم سمت چپ او ايستادم، ميفرمايد چه مانع دارد؟ چون يكي از احكام اسلام اين است كه اگر يك نفر جلوتر از من باشد،قائم باشد يا قاعد و يا نائم باشد، من سمت چپ او قرار نگيرم بلكه سمت راست او بايستم، اصلاً اين روايت ناظر به آنجا نيست كه رجل دوم،مصلّي است، بلكه رجل دوم يا ايستاده يا نشسته بود بدون اينكه نماز بخواند، يكي از مستحبات اسلام اين است كه اگر كسي جلوتر شد، من سمت چپ او بايستم، مستحب است كه آن شخص دست مرا بگيرد و در سمت راست خودش قرار بدهد، اگر اين باشد، ديگر اصلاً روايت مربوط به مسئلهي ما نيست.
ولي ايشان (آية الله خوئي) روايت را چنين معنا ميكند و ميفرمايد:
ثمّ إنّ السيد الخوئي ذكر أنّ الرواية ناظرة إلي بيان حكم آخر و هو الاجتناب عن وقوف المصلّي في يسار شخص و إن لم يكن مصلياًّ (هرچند او نماز نميخواند، ولي سمت چپ او قرار نگيرم) و لعل ذلك مكروه و إلّا فلا حرمة فيه قطعاً و بما أن مثل هذا الموقف (من اگر سمت چپ كسي بايستم،دست راستم مقابل دست چپ اوست) يستدعي أن يكون ذلك الشخص عن يمين المصلّي (يسار او،با يمين من مساوي است) بطبيعة الحال، فمن هنا أجاب الإمام عليه السلام بقوله:« يحوّله عن يمينه» -دست راست مرا ميگيرد و طرف راست خودش ميآورد- حذراً عن كراهية هذا الموقف، فقوله: و هو لا يعلم، أي المصلّي لا يعلم بوقوفه عن يسار شخص آخر و هو الّذي يحوّل ذاك الشخص بعد علمه به، لا أنّ ذلك الشخص إمام و هو لا يعلم بوقوف المأموم عن يساره و الإمام يحوّل المأموم، إذ لم يفرض شيء من ذلك في الرواية».مستند العروة:/455. ايشان همهي ضمائر را به ماموم بر گرداند،تمام آنچه كه ايشان ميفرمايد خلاف ظاهر است، ظاهر اين است كه آن شخص امام است نه كس ديگر كه نماز نميخواند و بي كار نشسته است. فلذا ما دوباره آن دو روايت را ميخوانيم:
1: ما روي عن الحسين الأهوازي أنّه أمر من يسأله (يسأله الإمام) عن رجل صلّي إلي جانب رجل فقام عن يساره و هو لا يعلم ثمّ علم (ضمير هو لا يعلم، معنا ندارد كه به ماموم بر گردد، ولي مرحوم آية الله خوئي آن را به ماموم بر گردانده است) و هو (امام) في صلاته، كيف يصنع؟ قال عليه السلام:«يحوّله عن يمينه». ضمير «يحوّله» قرينه اين است كه ضمائر « وهو، لا يعلم، ثمّ علم» به امام بر ميگردد. ما ضمير «هو» را به امام بر گردانديم، ولي ايشان به ماموم بر ميگرداند. چرا؟ چون ميخواهد آن طرف را مصلّي معرفي نكند بلكه غير مصلّي معرفي نمايد، و
اين خلاف ظاهر است، چون ظاهر اين است كه آن آقا نماز ميخواند و من هم جاهل به مسئله بودم و آمدم ايستادم. امام هم غافل بود، بعداً متوجه شد كه كسي پشت سر او اقامه كرده.
اينگونه كه ايشان معنا ميكند همه را ميخواهد به مأموم بزند، ما ميخواهيم (في الصلاة) را به امام را بزنيم.
بنابراين؛ اين دليل بر استحباب است، چون بخشي از نمازش سمت چپ بوده، از اين رو حضرت نفرموده كه اعاده كند بلكه فرموده برگردد اين طرف، و اين علامت استحباب است (هذا آية الاستحباب).
الفرع الثاني
«لو كان المأموم امرأة وقفت خلف الامام علي الجانب الأيمن بحيث يكون سجودها محاذياً لركبة الإمام أو قدمه» تا به حال مأموم مذكر بود و يك نفر، حالا اگر آمديم و مأموم ما يك نفر زن است. او هم بيايد پشت سر امام بايستد، مثل مرد نباشد، مرد ميآمد بغل دست امام ميايستاد، اما زن خلف ميايستد. خلف ايمن بايستد، منتها خلف سه حالت دارد، خلف ايمن، خلف يسار، خلف محاذي، ولي او خلف ايمن بايستد، سجدهگاهش هم به سه گونه است: ممكن است سجدهگاهش با ركبهي امام مساوي باشد، ركبه به معناي زانوست، ممكن است سجدهگاهش با قدم امام مساوي باشد و ممكن هم هست كه سجدهگاهش پشت سر امام باشد، سه نوع روايت داريم.
پس اولاً محاذي نايستد، سمت چپ هم نايستد، خلف يسار، خلف محاذي نباشد، و خلف ايمن سه گونه است: گاهي ممكن است جلوتر باشد و سجدهگاهش با ركبه امام باشد، سجدهگاهش با موضع قدم، ممكن است سجده گاهش جلوتر ازقدم امام باشد، هر سه روايت دارد. و ما از اختلاف روايات ميفهميم كه مسئله جنبه استحبابي دارد، والا اگر استحبابي نبود كه اين همه اختلاف معنا نداشت.
پس هر موقع ديديم در يك مسئله كيفيت عبادت مختلف است، ما از او استحباب را كشف ميكنيم ، مثلاً «بين العمرتين»، آقايان بحث دارند بين العمرتين كه هر روز بشود دو عمره را آورد، گاهي ميگويد بين العمرتين يك ماه باشد، گاهي ميگويند بين العمرتين ده روز، و گاهي ميگويند هر روز فقط يك عمره، ما ميگوييم هر روز ميشود چند عمره را بجا بياورد. چرا؟ چون روايات مختلف است و اختلاف روايات حاكي از مراتب استحباب است. بهتر اين است كه هر ماه انسان يك دانه را بياورد. اما اگر هر ده روز يكبار آورد، يا در يك روز دو تا آورد مانعي وجود ندارد.
أما ما روي عن ائمة اهل البيت (ع): سه گونه است:
١.فتارتاً يدّل علي أنّها تقف خلفه عن يمينه و سجودها مع ركبتي الامام،
٢.علي هذه الحال لكن سجودها مع قدميه، ٣. وقوفها خلف الإمام. فلذا ما همه را ميخوانيم.
اول بنا شد كه سجدهگاهش با زانوي امام مساوي باشد، اين در جلد پنجم باب صلاة جماعت نيست و در جلد سوم مكان مصلّي است.
«أما الأول: أي ما يدل علي أن سجودها يكون محاذيا لركبة الامام فيدل عليه صحيحة هشام بن سالم: «الرجل اذا أمّ المرأة كانت خلفه عن يمينه، سجودها مع ركبته»
اما الثاني: سجدهگاهش موضع قدم باشد.
«و باسناده عن أحمد بن محمد بن عيسي، عن الحسين بن سعيد، عن ابان بن عثمان عن الفويد بن يسار، «قلت لأبي عبدالله عليه السلام أصلّي المكتوبة بامّ علي، قال نعم! تكون عن يمينك يكون سجودها بجذاء قدميك» الوسائل: ج5، الباب 19 من أبواب صلاة الجماعة،الحديث2.
اما الثالث: سجدهگاهش بعد از قدمين باشد.
محمد بن يعقوب كليني، عن محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن محمد بن سنان، عن ابن مسكان» به اينها ميگويند:«عبادلة» روايت ضعيف است، به چند نفر عبادله ميگويند: عبدالله بن مسكان، عبدالله بن سنان و عبدالله بن مغيره، به اينها ميگويند عبادله،كه جمع عبد الله است، « عن ابي العباس البقباق، قال:« سألت اباعبدالله عن الرجل يؤمّ المرأة في بيته؟ فقال: تقوم وراءه »
ازاينكه روايات مختلف است، ميفهميم كه همه اينها مستحب است. تم الكلام في الفرع الثاني.
الفرع الثالث
«لو كنّ أزيد وقفن خلفه» يك زن نيست، همسايهها جمع شدهاند تا پشت سر يك عالم در خانهاش نماز بخوانند. در اينجا يك حرف بيشتر نيست و آن اينكه همهيشان پشت امام ميايستند. «و يدلّ علي ذلك ما رواه مغيره أن قياس عن ابي عبدالله المرأتان صفّ والثلاثة صفّ»، قانون كلي اين است كه اگر موقع صف شد، صف هميشه خلف الإمام بايستد، در واقع امام در اينجا صغري را گفته،كبري خودش معلوم است، يعني كلّ صفّ يقف خلف الإمام.
«أضف إي ذلك ما دلّ علي أنّ المأموم إذا تجاوز»، اگر ماموم مرد باشد، پشت سر امام است تا چه رسد به زن، يعني زن به طريق اولي بايد پشت سر امام بايستد.
پس از دو راه پيش آمديم، اولاً حضرت صغري را گفته،معلوم ميشود كه كبري مسلم بوده، ديگري هم اولويت است،وقتي كه مرد متعدد است، قهراً پشت سر امام است، زن به طريق اولي.
الفرع الرابع: لو كان المأموم رجلاً و امرأة،
اگر ماموم يك مرد و يك زن يا چند زن بود، رجل سمت راست امام قرار ميگيرد و زنها هم پشت سر امام، خواه زن يك نفر باشد يا چند نفر.
لو كان رجلاً و امرأة واحدة أو أكثر وقف الرّجل عن يمين الإمام و المرأة خلفه، و يدلّ عليه معتبرة القاسم بن الوليد ( معتبره گفتم، چون قاسم توثيق نشده، هر كجا كه توثيق نشود، ولي قرائن بر وثاقتش دلالت كند، به او ميگوييم معتبرة) ،قال سألته عن الرّجل يصلّي مع الرّجل الواحد معهما النساء،؟ قال: عليه السلام: يقوم الرّجل إلي جنب الرّجل و يتخلفن ا لنساء خلفهما»
الخامس: لو كان المأموم رجالاً و نساء،اضطف الرجال خلف الإمام و النساء خلف الرّجال.
اين مسئله مبني بر اين است كه زن در حال فرادا، بايد پشت سر مرد باشد يا اينكه ده ذراع دور تر بايستد، يا پشت سر مرد بايستد.
اگر در فرادا گفتيم،زن يا بايد فاصله داشته باشد يا پشت سر امام بايستد، در اينجا هم ميگوييم مردها جلوتر و زنها پشت سر بايستند.
اما اگر گفتيم مستحب است، در اين صورت ممكن است صف مردان با صف زنان كنار هم باشند، ولي افضل اين است كه صف مرد جلوتر باشد و صف زن بعد.
پيغمبر اكرم ميفرمود كه زنان پشت سر مردان بايستند،حتّي ميفرمود سر خود شان را جلوتر از سجده بر ندارند، يعني اول مردان سر از سجده بردارند و سپس زنان، چرا؟ چون در آن زمان، دنيا يك دنياي فقر بود، از اين رو ممكن بود كسي شلوار نداشته باشد، براي اينكه عورتينش معلوم نباشد،حضرت يك چنين دستوري فرمود.
الفرع السادس: في إمامة النساء للنساء.
اين را سابقاً خوانديم و گفتيم زن اگر بخواهد براي زنان امامت كند،نبايد جلوتر بايستد، بلكه بايد در وسط شان بايستد. در حقيقت ماموم و امام در يك خط مساوي هستند،نه اينكه زن جلوتر باشد.
متن عروة الوثقي
أمّا المستحبات فأمور: و فيه فروع ستّة:
1: أن يقف المأموم عن يمين الإمام إن كان رجلاً واحداً. و خلفه إن كانوا أكثر.
2: و لو كان المأموم امرأة واحدة وقفت خلف الإمام علي الجانب الأيمن بحيث يكون سجودها محاذياً لركبة الإمام أو قدمه، أو بعد القدم.
3: و لو كنّ أزيد وقفن خلفه،
4: و لو كان رجلاً وحداً و امرأة واحدة أو أكثر وقف الرّجل عن يمين الإمام و المرأة خلفه،
5: ولو كانوا رجالاً و نساء اصطفّوا خلفه، و اصطفّت النساء خلفهم، بل الأحوط مراعات المذكورات، هذا إذا كان الإمام رجلاً،
6: و أمّا في جماعة النساء فالأولي وقوفهنّ صفّاً واحداً أو أزيد من غير أن تبرز إمامهن من بينهنّ.