درس خارج فقه آیت الله سبحانی
کتاب الصلوة
89/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: علت فتاواي مختلف در يك مسئله
اگر انسان عروه را مطالعه كند، كمتر مسئلهاي را پيدا ميكند كه در آنجا پاورقي نباشد و انسان تعجب ميكند كه چرا مسائل شرعي ما مورد اتفاق نيست و سبب اين اختلافها چيست؟
بايد دانست كه اين گونه اختلافها يك امر طبيعي است، زيرا انسانها از نظر فهم و درك يكسان نيستند، از اين رو ممكن است از كلام واحد يك نفر چيزي بفهمد كه ديگري خلاف آن را فهميده است، از باب نمونه روايتي نقل ميكنم كه صاحب وسائل با آن استدلال بر صحت كرده و ما استدلا بر فساد.
قبلاً گفتيم كه بر بطلان نماز ماموم با رواياتي استدلال شده، البته ما قائل بر صحت شديم، ولي با روايت معاوية وهب استدلال بر بطلان شده است
استدلال صاحب وسائل برصحت صلات ماموم با روايت معاوية بن وهب
عن معاوية بن وهب قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام:«أيضمن الإمام صلاة الفريضة؟ فإنّ هؤلاء (اهل سنت) يزعمون أنّه يضمن، فقال: لا يضمن أيّ شيء يضمن إلّا أن يصلّي بهم جنباً أو علي غير طهر» الوسائل: ج5،الباب 36.
در اينجا امام ضامن است، يعني در جايي كه امام جنب باشد يا وضو نداشته باشد.
مرحوم صاحب وسائل ميگويد اين دليل بر صحت نماز ماموم است، ولي ما ميگوييم اين روايت دليل بر بطلان نماز ماموم ميباشد نه دليل بر صحت آن ، نهايت چيزي كه مي شود گفت، اين است كه اين روايت معرضعنهاي اصحاب است، يعني اصحاب به آن عمل نكردهاند.
نحوهي استدلال صاحب وسائل با روايت معاوية بن وهب بر مدعايش
مرحوم صاحب وسائل از كجا استفاده ميكند كه اين جمله دليل بر صحت نماز ماموم است اگر امامش جنب باشد يا بدون وضو؟ ميگويد امام ضامن است، ضامن ميشود يعني چه؟ يعني بر عهدهي اوست، خودش ميداند و خدايش، ايشان ضمان را ضمان معاملاتي ميگيرد، در ضمان معاملاتي مسئله اين است كه اگر يك نفر ضان شد، ذمّهي «مضمون عنه» بريئ است، چه او انجام بدهد يا انجام ندهد، من خلاص شدهام، ما ضمان را چنين معنا كرديم كه ضمان عبارت است از: «نقل ذمّة إلي الذمّه» ، همين مقداري كه ضامن،ضامن شده كار تمام است، خواه او انجام بدهد يا ندهد، از عهده من ساقطع است و من خلاصم، مرحوم صاحب وسائل، ضمان را در روايت معاوية وهب اين گونه معنا ميكند و ميگويد امام ضامن است، يعني از گردن ماموم ساقط است، اگر امام از عهده بيرون آمد، بهشت دارد و اگر از عهده بر نيامد جنهم دارد، ضمان را از قبيل ضمان معاملاتي گرفته، يعني ماموم ديگر تكليف ندارد،تكليف منتقل شد به امام، ولي ما ميگوييم كه اين ضمان به معناي ضمان معاملاتي نيست، بلكه به اين معناست كه اگر اين بر عهده امام است، اگر از عهده بر آمد كه چه بهتر، واگر از عهده بر نيامد، خود ماموم بايد از عهده بر آيد، ما روايت را اين گونه معنا ميكنيم، قهراً در اينجا ميشود باطل، چون امام جنب بود و از عهده بر نيامد، پس بر گردن ماموم افتاد،ماموم هم كه نميتواند از عهده بر آيد. چرا؟ چون بعد از نماز است، از اين رو ماموم نميتواند از عهده بر آيد فلذا نمازش باطل است.
با يكدانه روايت، يك فقيه مانند صاحب وسائل مي گويد دليل بر صحت است، ما ميگوييم دليل بر بطلان است، او ميگويد دليل بر صحت است چون ضمان را ضمان معاملاتي ميگيرد، يعني نقل ذمّة إلي الذّمة فلذا ميگويد بر عهدهي امام است، اما چه از عهده بر آيد يا نيايد، ربطي به ماموم ندارد و از گردن ماموم ساقط است.
برداشت آية الله سبحاني از روايت معاوية بن وهب
ولي ما ميگوييم اين ضمان از قبيل ضمان معاملاتي نيست، بلكه كاري است كه بايد انجام بگيرد، اگر امام انجام داد كه چه بهتر، اما اگر امام انجام نداد، چون جنب بود يا وضو نداشت، قهراً بر عهدهي ماموم است، ماموم هم نميتواند جبران كند. چرا؟ لكون الشك بعد الصلاة، پس نماز باطل است.
بنابراين، نبايد بر فقها ايراد بگيريم كه چرا كتاب عروة الوثقي اين همه حاشيه دارد، زيرا فهمها و دركها مختلف است كما اينكه صاحب وسائل از روايت معاوية بن وهب چيزي فهميده و ما چيز ديگر.
صحيحة معاوية بن وهب قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام:«أيضمن الإمام صلاة الفريضة؟ فإنّ هؤلاء (اهل سنت) يزعمون أنّه يضمن، فقال عليه السلام: لا يضمن أيّ شيء يضمن إلّا أن يصلّي بهم جنباً أو علي غير طهر» الوسائل: ج5،الباب 36.
ما با اين روايت استدلال كرديم بر بطلان صلات ماموم، صاحب استدلال كرد بر صحت نماز او،
علت بطلان
وجه الدلالة: أنّ الإمام يضمن صلاة المأموم إذا صلّي بهم جنباً أو علي غير طهر، و المفروض أنّه لم يخرج عن عهدة الضمان (حال كه امام از عهده بيرون نيامد،بايد ماموم اقم الصلاة خدا را جواب بدهد) فتجب عليهم الإعادة بعد إعلامه لهم.
ثمّ إنّ صاحب الوسائل استظهر من الرواية، عدم وجوب الإعادة قائلاً: «بأنّ قائلا: » بأن الحكم بضمان الإمام يدّل علي وجوب الإعادة عليه(امام) ، و عدم وجوب الإعادة علي المأمومين..
يلاحظ عليه
أنّه فسر الضمان في الرواية بما هو المعروف في باب المعاملات عند الشيعة ، حيث إنّ الدين ينتقل من ذمة المضمون عنه إلي ذمة الضامن، فتبرء ذمته (مضمون عنه)، سواء أخرج الضامن عن العهدة أم لا؟ و قاس المقام بباب المعاملات ، و أنّ الإمام ضمن عن جانب المأموم، و بذلك برئت ذمته (ماموم)، سواء أخرج (امام) عن العهدة أم لم يخرج .
و لكن الظاهر أن المراد من الضمان ، هو أنّ الإمام يتحمل عن المأموم الحمد و السورة فقط، دون غيرهما، فإذا خرج عن العهدة ، فهو، و إلّا فعلي المأموم إعادة الصلاة.
پس اين روايت دلالت بر بطلان ميكند، منتها روايت معرض عنهاي اصحاب است و كسي به آن عمل نكرده است.
الفرع الثاني
تا كنون بحث ما در فرع اول بود، يعني اينكه بعد از صلات فهميديم كه امام جنب است يا وضو ندارد يا اينكه كافر و فاسق است.از اينجا شروع مي كنيم به فرع دوم، فرع دوم اين است كه ما اين جريان را در اثناي نماز فهميديم نه بعد از نماز، يعني در اثناي نماز فميديم كه امام وضو ندارد يا جنب است يا كافر و فاسق ، يا به غير قبله نماز ميخواند، در اينجا چه بايد كرد؟
در اينجا بايد ما فوراً قصد انفراد كنيم، چون نميتوانيم در آينده تبعيت كنيم، گذشته يك مسئله است، آينده مسئلهي ديگر است،گذشته صحيح است. فرض كنيد امام تا گفت:«و لا الضالّين» فهميديم كه امام جنب است يا وضو ندارد يا كفر و فاسق است، ما در اينجا بايد فوراً قصد انفراد كنيم، حالا قرائت بخوانيم يا نخوانيم، يك مسئلهي ديگري است،گذشته صحيح است،گذشته چرا صحيح است؟ بخاطر «لا تعاد»، همان گونه كه لا تعاد نسبت به تمام صلات ميگويد صحيح است مگر در پنج مورد، هكذا اگر بخشي از نماز مشكل دارد،ميگويد مادامي كه جزء اين پنج تا نباشد، اشكالي ندارد و فرض هم اين است كه ما نه ركني را ترك كردهايم و نه ركني را زياد كردهايم، فقط عيبي كه نماز ما دارد اين است كه امام ما وضو ندارد يا كافر است يا به غير قبله نماز ميخواند، گذشته صحيح است،آينده را بايد خود ما بخوانيم و نسبت به آينده نميتوانيم همراه امام ادامه بدهيم، چرا؟ چون واقع براي ما روشن شد(تبيّن الواقع) وقتي واقع براي ما روشن شد، ادامه دادن معنا ندارد و در اين زمينه رواياتي هم داريم كه خواهيم خواند.
روايات
1:صحيحة جميل بن دراج:« في رجل أمّ قوماً علي غير وضوء (وضو نداشته و با اين حال پيش نماز شده، البته خودش نميداند كه وضو ندارد و در اثناي نماز يادش متوجه ميشود كه وضو ندارد) فانصرف و قدّم رجلاٌ (دست يكي از مامومين را ميگيرد تا به جاي او پيش نمازي كند) ولم يدر المقدّم ما صلي الإمام قبله (آنكس كه امام او را به جاي خودش نشانده، نميداند كه امام چند ركعت خوانده است، فلذا يكي از افرادي كه پشت سر او ايستاده به يك شكلي او را ميفهماند، مثلاً اگر در ركعت اول يا دوم باشد، بلند ميگويد «الحمد لله ربّ العالمين»، و اگر در ركعت سوم و چهارم باشد، بلند ميگويد:«سبحان الله و الحمد لله» قال: يذكره من خلفه» الوسائل: ج5،الباب40 من ابواب صلاة الجماعة،الحديث 2.
فقوله:« و لم يدر المقدم ما صلي الإمام قبله» دليل علي أنه قطع الصلاة في أثناء الصلاة.
2: ما رواه جميل بن دراج، عن زرارة ، عن أحدهما ، قال : «سألته عن رجل صلّي بقوم ركعتين، ثم أخبر هم أنّه ليس علي وضوء ، قال: يتمّ القوم صلاتهم، فأنه ليس علي الإمام ضمان».
فرع حديث اول با حديث دوم
فرق حديث اول با دومي اين است كه در اولي امام كسي را معين ميكند،در دومي قصد فرادا ميكنند و نماز را به صورت فرادا ميخوانند.
علاوه براين، دو روايت يك دليل عمومي هم داريم كه عبارت باشد از :«لا تعاد» يعني «لا تعاد» همان گونه كه همهي نماز را تصحيح ميكند حتي بخشي از نماز را هم تصحيح مي كند.
نعم نقل صاحب «الحدائق» عن الشهيد في «الذكري» أنّه قال: ولو صلّي بهم بعض الصلاة، ثمّ عملوا حينئذ، أتمّ القوم في رواية جميل، و في رواية حمّاد عن الحلبي: يستقبلون صلاتهم (كلمهي«يستقبلون»، كنايه از سر گرفتن نماز ا ست).
پس از شهيد دو قول نقل شده است، يك قول اين است كه «قوم» نماز را ادامه ميدهند، اما ميگويد از حلبي نقل شده كه نماز را از سر بگيرند، مرحوم حدائق چون آدمي متتبع بوده، فلذا ميفرمايد من تا كنون روايت حلبي را نديدهام.
بنابراين، فتوا همان است كه گفتيم، يعني اگر امامي است با امام تكميل كنند در غير اين صورت خودشان فرادا انجام بدهند.
الفرع الثالث
فرع سوم اين است كه اقتدا كرديم، بعداً متوجه شديم كه اين امام زن است و حال آنكه مامومين همه مرد هستند، يا معلوم شده امام مجنون است، دراينجا چه كنيم؟
متاسفانه اين فرع منصوص نيست، دو فرع قبلي منصوص بودند، ولي اين منصوص نيست، اينجا چه بايد كرد آيا القاي خصوصيت كنيم؟
در اينجا دو قول وجود دارد:
الف: قول اين است كه القاي خصوصيت كنيم و بگوييم اگر در روايات آمده كه كافر، يهودي، غير طهر و بدون، از باب مثال است، و مراد اصلي اين است كه امام اهليت براي امامت نداشته باشد.
ب: قول ديگر اين است كه اين قياس است، زيرا خصوصيات و ملاكات در دست ما نيست، لعل اين موارد خصوصيت دارند، اما مجنون و مرأة آن خصوصيات را ندارند، فلذا بايد نماز را اعاده كنيم، يعني اگر بعد از صلات است اعاده ميكنيم، و اگر در اثناي نماز است، قصد فرادا ميكنيم و بعد از صلات، دوباره آن را ميخوانيم.
المسألة الخامسه و الثلاثون
مسئله سي و پنجم داراي چهار فرع است كه دوتاي آن را در اين جلسه و دوتاي ديگر را در جلسهي آينده ميخوانيم.
اجمال فرع اول
اگر امام شيئي از واجبات صلات را نسيان و فراموش كرد، مثلاً جلسهي استراحت را فراموش كرد كه انجام بدهد يا سوره را فراموش كرد و نخواند، ماموم هم ندانست كه امام چيزي را فراموش كرده يا نه، يعني هردو گيج هستند، هم امام گيج است و هم ماموم، بعد از نماز معلوم شد كه امام جلسهي استراحت را انجام نداده يا سوره را نخوانده است.
اجمال فرع دوم
فرع دوم اين است كه ماموم فهميد و به امام هم به يك شكلي تذكر داد ، ولي امام به تذكر ماموم اعتنا نكرد، مثلاً در موقع خواندن تشهد، يكي از شهادتين را نخواند و به تذكر ماموم هم اعتنا نكرد.
بنابراين، در اين جلسه، همين دو فرع را ميخوانيم
متن عروة
الفرع الأول: ذا نسي ا لإمام شيئاً من واجبات الصلاة، و لم يعلم به المأموم، صحت صلاته حتّي و لو كان المنسيّ ركناً إذا لم يشاركه في نسيان ما تبطل به الصلاة.
الفرع الثاني: و أمّا إذا علم به المأموم نبّهه عليه ليتدارك إن بقي محله، و إن لم يمكن أو لم يتنبّه أو ترك تنبيهه، حيث أنّه غير واجب،وجب عليه نيّة الإنفراد.
بررسي فرع اول
اما فرع اول كه امام يك واجبي را ترك كرده بدون اينكه خودش يا ماموم بفهمد، فرض كنيد كه ركوع،يا جلسهي استراحت يا يكي از واجبات ديگر را از روي نيسان ترك كرد بدون اينكه خودش يا ماموم بفهمد، نماز ماموم مطلقاً صحيح و درست است به شرط اينكه اخلال نكرده باشد، نماز امام چطور؟ نماز امام بستگي به اين دارد آن چيزي را كه ترك كرده از قبيل ركن است يا غير ركن:
إذا نسي الإمام شيئاً من واجبات الصلاة، سواء أكان المنسيّ ركناً أو غيره، ولكن المأموم لم يعلم به، و لا شاركه في نسيان الركن الذي تبطل به الصلاة ، صحت صلاته(ماموم).
اما جماعت چطور، آيا جماعتش هم درست است يا درست نيست؟
اين بستگي به فرع گذشته دارد، در فرع گذشته گفتيم اگر نماز امام فاسد باشد، جماعت ماموم هم فاسد است، اما نماز ماموم صحيح است
و أما صحة الجماعة، فقد مضي الكلام فيها.فلو قلنا بصحة الجماعة، صحت صلاته جماعة.
ثمره صحت جماعت و عدم صحتش
ثمره در كجا ظاهر ميشود؟ اگر من زيادي ركن انجام دادم، زيادي معفو است.
و علي قول المصنف من بطلان الجماعة، صحت صلاته و انقلبت فرادي(در واقع نه در ظاهر) . لانّ المفروض أنّه لم يشارك الإمام في ترك الركن.
سوال
اگر امام سوره را نخواند و من هم ملتفت نشدم، بعد از نماز فهميدم كه سوره را نخوانده، آيا نماز من صحيح است باطل؟
جواب
نماز من درست و صحيح است، بخاطر «لا تعاد»، عيناً اگر خود من سوره را فراموش ميكردم و نميخواندم، نماز من چطور بود؟ نماز من درست بود، امام هم اگر فراموش كند و نخواند،باز هم نماز من درست است.
و أما ترك القراءة، فقد تقدّم أنّه لا يضرّ بصحة الصلاة لقاعدة « لا تعاد» لأنّه التفت و قد مضي محل تداركها لافتراض عدم علم المأموم مطلقاٌ .هذا كلّه بعد الصلاة.
اما فرع دوم كه در اثناي نماز فهميدم كه سوره را نميخواند، فوراً به امام ميفهمانم كه سوره را بخواند و او هم متوجه شد،در اين صورت هم نماز امام صحيح ميشود و هم صلات ماموم و هم اصل جماعت.
الفرع الثاني: إذا علم به المأموم في أثناء الصلاة و نبهّه عليه ليتدارك ، و تدارك فتصح صلاة الإمام و المأموم معاٌ .
متن عروه
أمّا إذا علم به المأموم نبّهه عليه ليتدارك إن بقي محله.(اين متن فرع دوم بود).