درس خارج فقه آیت الله سبحانی
کتاب الصلاة
1389/07/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: در صورت اختلاف ماموم با امام در اجزاء و شرائط نماز اجتهاداً يا تقليداً، آيا ماموم مي تواند به امام اقتدا كند؟
هرگاه ماموم با امام از نظر اجزاء و شرائط اختلاف داشته باشند، آيا در چنين صورتي ماموم ميتواند به امام اقتدا كند يا نه؟
ديدگاه صاحب عروة
مرحوم سيد ميفرمايد اگر بين امام و ماموم اختلاف است، ولي امام جانب احتياط را مي گيرد، در اين فرض اقتدا مشكلي ندارد
مثال
فرض كنيد سوره از نظر امام واجب نيست، اما نزد ماموم (تقليدا يا اجتهاداً) واجب است، ولي امام سوره را به نيت قربت مطلقه ميخواند، اگر اين گونه باشد، مشكلي وجود ندارد، يا امام به نيت استحباب ميخواند، باز هم مشكلي نيست، چون امام جانب احتياط را گرفته است.
اما اگر امام جانب احتياط را نگرفت، مسئله چه صورتي پيدا ميكند؟
مرحوم سيد در اينجا مسئله را سه بخش ميكند و ميفرمايد:آنجا كه با همديگر اختلاف دارند، از مسائل ظني باشد نه از مسائل قطعي كما اينكه جلسهي استراحت را ترك كند يا تكبير ركوع را ترك كند،اينها از مسائل قطعي نيست، در جاي كه از مسائل قطعي نباشد هر چند امام جانب احتياط را نگيرد، نماز درست است، مثلاً امام تكبيرهي ركوع را نگويد يا جلسهي استراحت را انجام ندهد،باز عمل درست است.چرا؟ چون هيچكدام علم به واقع ندارند، فلذا ترجيحي در كار نيست، پس ميتواند اقتدا كند.
پس تا اينجا سه صورت را بيان كرديم:
1: جانب احتياط را بگيرد و سوره را به نيت قربت مطلقه بخواند.
2: جانب احتياط را بگيرد و سوره را به نيت ندب بخواند هر چند نزد ماموم واجب است، چون قصد وجه واجب نيست.
3: چنانچه جانب احتياط را نگيرد، در اين صورت اگر از مسائل ظني باشد، اينجا هم ميتواند اقتدا كند. چرا؟ چون واقع براي هيچكدام مكشوف نيست، يعني نه براي امام مكشوف است و نه براي ماموم.
اما اگر از مسائل قطعي باشد به گونهاي كه پيش ماموم دو سلام جزء قطعيات باشد،در قطعيات نميتواند اقتدا كند، چرا؟ چون علم به بطلان نماز امام دارد. اين صورت چهارم.
بله! يك صورت را استثنا كرده در ظنيات و آن جايي است كه جنبهي تحمل باشد، فرض كنيد امام سوره را واجب نميداند، ولي ماموم واجب ميداند، وقتي امام سوره را نخواند. اقتداي ماموم در اينجا صحيح نيست، چون ماموم حمد و سوره را يا بايد خودش بخواند يا امام، ولي اين آدم نه خودش خوانده و نه امام، ولذا در ظنيات يك استثنا دارد، يعني جايي كه امام متحمل از ماموم نباشد كقراءة الحمد و السورة، در اينجا ميفرمايد كه حتماً اقتدا نكند، چرا؟ چون از وظيفه بيرون نيامده، زيرا وظيفه اين است كه يا خودش بخواند يا امام، و حال آنكه هيچكدام شان نخوانده، مگر اينكه بگوييم خود ماموم سوره را بخواند، يا جاي غلط و اشتباه امام را بخواند، مثلاً امام در حمد، حرف ضاد را تاء تلفظ كرده كه اشتباه است، و اين صحيح بخواند.
اين بود حاصل فرمايش مرحوم سيد (صاحب عروة الوثقي)
پس امام در اولي و دومي جانب احتياط را گرفت، در سومي اگر ظني باشد، اقتدا جايز است چون واقع مكشوف نيست، در چهارمي اگر از قطعيات باشد،اقتدا جايز نيست، پنجم، در جايي كه امام بايد از طرف ماموم تحمل كند، اگر غلط بخواند يا سوره را نخواند، ماموم نميتواند اقتدا كند. چرا؟ چون امام از عهدهي وظيفهي او بيرون نيامده مگر اينكه خودش بخواند يا جايي را كه امام غلط خوانده، او صحيحش را بخواند.
ديدگاه استاد سبحاني
ما در آن سه صورت اول، با مرحوم سيد موافق هستيم و آن سه صورت عبارتند از:
1: جايي كه اصلاً نميدانم كه امام با من موافق است يا مخالف، (اين را سيد نگفت، من ميگويم)
2: امام جانب احتياط را گرفت، يعني سوره را به نيت قربت مطلقه خواند، اشكالي ندارد.
3: امام سوره را به نيت استحباب خواند، ما هم موافق هستيم.
ولي اشكال ما در آن شق سوم ايشان و چهارم ماست، ايشان گفت جايي كه ظني باشد،من ميتوانم اقتدا كنم. چرا؟ چون واقع كشف نشده است، چون واقع كشف نشده است،چه اشكالي دارد كه من اقتدا كنم، زيرا نه من يقين دارم كه حرف من درست است و نه او.
اين حرف يك دانه اشكال دارد و اين است كه هر چند واقع كشف نشده است، اما اجتهاد مجتهد در حق خودش حجت است و مقلدينش، نه در حق من اگر مجتهد باشم و نه در حق من اگر مقلد كس ديگر باشم، درست است كه واقع كشف نشده است،ولي ميزان كشف الواقع و عدم كشف الواقع نيست، بلكه ميزان قيام الحجةاست، امام اجتهادش در حق خودش و مقلدينش حجت است، نه در حق من كه يا مجتهدم يا مقلد نيستم، براي من حجت نيست، چطور من ميتوانم اقتدا كنم اگر جلسه استراحت را ترك كند يا تكبير ركوع را ترك كند، درست ا ست كه ظني است، ولي ميزان ظني و عدم ظني نيست.
به بيان ديگر ميزان كشف الواقع و عدم كشف الواقع نيست، بلكه ميزان اين است كه من حجت داشته باشم و حال آنكه من حجت ندارد، زيرا فتواني او در حق خودش و مقلدينش حجت است، و حال آنكه نه مقلدش هستم يا من هم مثل او مجتهدم، بنابراين، فتواي او مجوز اقتداي من نميشود.
خلاصه اينكه مرحوم سيد ميگفت ميزان عدم كشف واقع است، ولي ما گفتيم ميزان عدم كشف واقع نيست، بلكه ميزان وجود الحجة است، او حجت دارد، مقلدينش هم حجت دارد، اما من حجت ندارم كه بر چنين امامي اقتدا كنم كه جلسهي استراحت را ترك ميكند يا تكبير ركوع را نميگويد، من مجوز ندارد، مجرد اينكه پيش او صحيح است،دليل بر اقتداي من نميشود.
نظريهي آية الله حكيم
مرحوم آية الله حكيم، با روايت جمل بن درّاج ميخواهد بفرمايد اگر چيزي پيش امام صحيح است،من ميتوانم به او اقتدا كنم هر چند پيش من صحيح نباشد.
سند روايت جمل ابن درّاج
1: محمد بن الحسن باسناده عن سعد(سعد بن عبد الله قمي، متوفاي 301، يا 299)،عن أحمد بن محمّد(اين يا احمد بن محمّد بن خالد،يا احمد بن محمّد بن عيسي است و هردو ثقه هستند) عن الحسين بن سعيد اهوازي(همه ثقه هستند) عن محمّد بن أبي عمير (ثقه است) عن محمّد بن حمران (اين آدم توثيق نشده، اما از مشايخ محمد بن أبي عمير است، چون محمد بن أبي عمير از او نقل ميكند و ما در كليات في العلم الرجل گفتيم كه تمام مشايخ محمد بن أبي عمير ثقه هستند) علاوه براين، يك نفر نيست، بلكه راوي دو نفرند، و جميل بن درّاج (ثقه است، پس روايت خوب است) ما استدلال مرحوم آية الله حكيم را با اين روايت ميخوانيم كه ميفرمايد همين كه پيش امام صحيح شد، كافي است.
قال: «قلت لأّبي عبد الله عليه السلام إمام قوم اصابته جنابة في السفر (امام جنب شد) و ليس معه من الماء ما يكفيه للغسل (آب در اختيارش نيست تا غسل كند) أيتوضأ بعضهم و يصلّي بهم (آيا ميشود امام را كنار بگذاريم و ماموم را به عنوان امام جايگزين او كنيم، چون ماموم به اندازهي وضو آب در اخيتار دارد، به مقدار غسل آب نيست، اما به اندازهي وضو آب هست؟ قال:لا، ولكن يتيمّم الجنب و يصلّي بهم، فإنّ الله جعل التراب طهوراً» . حضرت فرمود اين كار را نكنيد، بلكه امام تيمم ميكند و شما هم پشت سرش نماز بخوانيد، يعني امام جنب تيمم ميكند و سپس شما پشت سرش نماز ميخوانيد (و يصلّي بهم)، چرا؟ فإنّ الله جعل التراب طهوراً، اين علت صحت صلات امام نيست، بلكه علت صحت صلات ماموم است،حالا كه خداوند منان حاك را طهور قرار داده،پس شما ميتوانيد به اين امام اقتدا كنيد. چرا؟ زيرا او طاهر است نه جنب، پس دليل براين است كه اگر نماز عند الإمام صحيح شد، من ميتوانم اقتدا كنم. فإنّ الله جعل الله التراب طهوراً، اين تعليل صحت صلات ماموم است نه تعليل صحت امام، صلات امام كه قطعاً صحيح است، بلكه ميخواهد بگويد كه حتي نماز شما هم صحيح است. چرا؟ چون نماز امام درست است، مرحوم حكيم با اين روايت استدلال ميكند.
اشكال استاد بر نظر يه آيةالله حكيم
ما در جواب ايشان ميگوييم: حضرت آقاي حكيم! نماز امام هم عند الإمام درست است و هم عند المأموم درست است، به نحوي كه اگر ماموم خودش جنب شده بود و تيمم مي كرد، نمازش درست بود،بحث ما اينجا نيست، چون در اينجا نماز هم عند الإمام درست است و هم ماموم معتقد است كه نماز او در اين شرائط درست استف، كدام شرائط؟ جنب باشد و آب پيدا نكند.
بنابراين،مدعاي شما اعم و دليل شما اخص است، بله، در جايي كه ماموم هم معتقد باشد كه نماز امام در اين ظروف و در اين شرائط صحيح است، اقتدا كند، اما اگر ماموم معتقد باشد كه نماز امام حتي در آن شرائط باطل است، نميتواند اقتدا كند، مدعاي شما اعم است و دليل شما اخص، چون شما ميگوييد همين مقداري كه نماز امام عند الإمام صحيح است، كافي است.
ولي ما ميگوييم نماز امام،عند الإمام صحيح باشد و ماموم هم معتقد باشد كه نماز امام در اين شرائط صحيح است و ميتواند اقتدا كند.
اما اگر ماموم بگويد نماز امام در اين ظروف باطل است، منتها معذور است، اما نمازش باطل است، در اين صورت نميتواند اقتدا كند، پس ما دليل مرحوم حكيم را هم نپسنديديم.
ما تا اينجا هم نظريهي مرحوم سيد را گفتيم و هم دليل آية الله حكيم را بيان كرديم كه ميخواهد حرف سيد را زنده كند.
ديدگاه استاد سبحاني
ولي ما معتقديم كه يك موقع مسئله، مسئلهي اركان نماز است، فرض كنيد كه امام ركني را (عن اجتهاد) انجام نميدهد، مثلاً قيام متصل به ركوع را انجام نميدهد، كه عالم و جاهل در آنجا يكسان است، منتها جاهل عند الله معذور است، اگر اركان باشد،من نميتوانم اقتدا كنم، اگر اختلاف ماموم با امام در اركان باشد،من نميتوانم اقتدا كنم. چرا؟چون اگر اركان نباشد، نماز او باطل است و من نميتوانم بر نماز باطل اقتدا كنم.
اما اگر جنبهي ركني ندارد، يعني از قبيل ركن نيست مانند جلسهي استراحت، تكبيرهي ركوع و مانند بعضي از اجزاء تشهد، جنبهي ركني ندارد، ولو فرض كنيم قطعي است، اما جنبهي ركني ندارد، اما نماز او در آن شرائط صحيح باشد.
مثال براي ركن، فرض كنيد امام وظيفهاش وضو بود، بجاي وضو تيمم كرد، يا وظيفهاش تيمم بود، وضو گرفت،اينجا اركان است و لذا من نميتوانم اقتدا كنم.
اگر اختلاف من با امام در اركان باشد،يعني به جاي وضو، تيمم كنم يا بالعكس، اينجا باطل است و من نميتوانم اقتدا كنم.
اما اگر اختلاف من با امام در اركان نيست مانند جلسهي استراحت و تكبير ركوع، در اين صورت من ميتوانم اقتدا كنم هر چند از نظر من قطعي باشد. چرا؟ چون نماز امام در اين شرائط صحيح است،چون تحت مستثني منه داخل است، «لا تعاد الصلاة إلّا من خمسة، الطهور، و الوقت و الركوع و السجود و القبلة»، هيچكدام از اين دوتا داخل در مستثني نيست، بلكه داخل در مستثني منه است، آن دوتا كدام است؟ ترك جلسهي استراحت و ترك تكبيرة الركوع، اين نماز پيش امام صحيح است، حتي پيش من هم در آن شرائط صحيح است، اگر من هم مثل امام ناسي باشم، جاهل باشم، ترك جلسهي استراحت كنم يا ترك تكبير ركوع كنم، نماز من صحيح است، به شرط همان شرط تيمم باشد، همانطور كه اگر امام تيمم كند،ميتوانيم اقتدا كنيم. چرا؟چون هم نماز پيش امام درست است و هم ماموم در آن شرائط و در آن ظروف درست است، يعني ماموم ميگويد وظيفهي امام در آن شرائط همان است، در اينجا هم لو ترك الإمام جلسة الإستراحة أو لو ترك التكبيرة،و امثال آنها،حتي ولو قطعي باشد از نظر ماموم،باز هم اشكال ندارد. چرا؟ چون نماز امام داخل تحت مستثني منه است نه تحت مستثني، مرحوم سيد ميگفت ميزان ظني و قطعي است، ولي ما ميگوييم ميزان ظني بودن و قطعي بودن نيست،بلكه ميزان صحت نماز امام در آن ظروف و شرائط باشد، در آن ظروف و شرائط، ظروف كدام است؟الإمام ناس، الإمام جاهل بالحكم،جلسهي استراحت و تكبيره ركوع را ترك كردحتي اگر قطعي باشد، اما چون در آن ظروف، نمازش درست است،نماز او داخل است تحت مسنثني منه كه لا تعاد الصلاة باشد.
بنابراين،ما مسئله را سه مرحلهاي كرديم:
1: اگر اختلاف من با امام در اركان باشد، يعني به جاي وضو، تيمم كند يا بالعكس، در اين صورت نميتوانم به او اقتدا كنم،چون نمازش تحت مستثني داخل است.
2: اگر نماز او در آن شرائط صحيح باشد و هم معذور باشد،مثل اينكه ناسي جاهل است، البته بنا براينكه تعاد هردو فرقه را ميگيرد، هم جاهل را ميگيرد و هم ناسي را، چون داخل است تحت مستثني منه، صحيح عند الإمام و صحيح عند المأموم در اين ظروف و در اين شرائط، ماموم مي گويد در اين شرائط، نماز اين آقا درست است. چرا؟ به عنوان ثانوي « لا تعاد»
3:اما اگر مسئله، مسئلهي تحمل است و ميخواهد از طرف من يك كاري را انجام بدهد، فرض كنيد سوره را ترك كرد، يا حمد را غلط خواند، در اينجا سه قول است:
الف: اقتدا نكند و ما طرفدار اين قول هستيم، اگر حمد و سورهاش غلط است، يا سوره را نميخواند، اقتدا نكند.
ب: خود ماموم سوره را بخواند
ج: محل غلط را جبران كند، يعني به آنجا كه رسيد،خودش آن را بخواند.
اين دو قول اخير مشكل است، چون ما حمد و سورهاي تلفيقي نداريم و لذا ناچاريم كه همان قول اول را انتخاب كنيم و بگوييم اينجا اين آدم اقتدا نكند، هر چند امام معذور است و نمازش هم تحت مستثني منه داخل است، اما اينكه نمازش تحت مستثني منه داخل است، به درد خودش ميخورد، ولي به درد من نميخورد، بلكه بايد بار مرا بردارد، مجرد اينكه نمازش داخل است تحت مستثني منه،اگر بار بنده را بر ميداشت، مطلبي بود، اما چون بار بنده را بر نميدارد، يعني از طرف من ضمانت كرده بود و از عهده ضمانت بيرون نيامد، پس نماز من بدون حمد و سوره است، قهرا باطل است، مبادا بگوييد چون نماز پيش او درست است، شما گفتيد اگر نماز در آن ظروف صحيح باشد، اقتدا كند، بله! در آن ظروف نماز امام صحيح است هر چند حمد را غلط بخواند يا سوره را نخواند،اما صحت در اينجا كافي نيست. چرا؟ چون او علاوه بر اينكه نمازش صحيح باشد، بايد باري هم از دوش من بر دارد و چون باري از دوش من بر نميدارد، پس نميتوانم اقتدا كنم.
خلاصهي مطالب گذشته
1: مرحوم سيد ميزان را قطعي و ظني گرفت و گفت در قطعيات اقتدا نكن، اما در ظنيات اقتدا كن. البته در تحمل قرائت،سه وجه را گفت.
2: مرحوم آية الله حكيم با روايت تيمم استدلال كرد.
3: ما گفتيم اين خوب است،ولي در جايي كه نماز امام صحيح باشد در آن شرائط پيش من هم صحيح باشد، اما اگر پيش من صحيح نباشد،درست نيست.
4: ما طرح ديگر ريختيم و گفتيم گاهي اختلاف ما در اركان است، مثل اينكه جاي وضو، تيمم كند يا بالعكس، نميشود اقتدا كرد. چرا؟ چون نمازش داخل است تحت مستثني.
5: اما اگر اختلاف ما در غير قطعيات است، ميشود اقتدا كرد. چرا؟ چون نمازش در آن شرائط حتي پيش من هم صحيح است،جهلاً جلسهي استراحت را ترك كند، نماز او، پيش من هم صحيح است البته در آن ظروف و شرائط. در اين شرائطي كه مام جاهل يا ناسي است، نمازش پيش من هم صحيح است.
اما يك صورت را استثنا كرديم و آن جايي بود كه پيش من هم نمازش درست است، ولي باري از دوش من بر نميدارد،من بايد حمد را بخوانم (لا صلات إلّا بفاتحة الكتاب) و لو اين آدم ضاد را خوب تلفظ نميكند، عنده صحيح است، نمازش تحت مستثني منه داخل است، اما كافي نيست.چرا؟ چون بايد باري از دوش من بر دارد، از عهدهي تحمل كه بيرون نيامد،من در اين صورت نميتوانم اقتدا كنم، ولو بگويم آقاي امام معذور است وآقاي امام نمازش درست است و داخل است تحت مستثني منه، اما اين كافي در رفع ضمانت از من نيست..