درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل يكصد وسى و هفتم

احاديث و رواياتى كه با سند صحيح از پيشوايان معصوم شيعه نقل مى شود حجت شرعى است؛ بايد به مضمون آنها عمل كرد و بر وفق آنها فتوا داد. ائمه اهل بيت (عليهم السلام) مجتهد و مفتى ـ به معنى رايج و اصطلاحى لفظ ـ نبوده و آنچه كه نقل مى كنند حقايقى است كه از طرق مختلف زير به آنها دست يافته اند:

الف ـ نقل از رسول خدا

پيشوايان معصوم(عليهم السلام) احاديث را (بدون واسطه، يا از طريق پدران بزرگوارشان) از رسول خدا اخذ كرده و براى ديگران نقل مى كنند. اين نوع روايات، كه هر امامى آن را از امام پيشين ... تا برسد به رسول خدا نقل كرده است در احاديث شيعه اماميه فراوان است، و اگر اين گونه احاديث اهل بيت (عليهم السلام) كه سنداً متصل و منتهى به رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مى باشد يكجا جمع شود مسند بزرگى را تشكيل مى دهد كه خود مى تواند گنجينه عظيمى براى محدثان و فقيهان مسلمان باشد. زيرا رواياتى با چنين سند استوار، در جهان حديث نظير ندارد.به يك نمونه از اين نوع احاديث، كه گفته مى شود نسخه اى از آن، به عنوان حديث سلسلة الذهب، از باب تبرك و تيمن، در خزانه سلسله ادب دوست و فرهنگ پرور«سامانيان» نگهدارى مى شده است، اشاره مى كنيم:

شيخ بزرگوار صدوق در كتاب توحيد به واسطه دونفر از ابو الصلت هروى نقل مى كند كه مى گويد: من با على بن موسى الرضا (عليهما السلام)همراه بودم كه از نيشابور عبور مى كرد. در اين هنگام جمعى از محدثان نيشابور مانند محمد بن رافع، احمد بن حرب، يحيى بن يحيى، اسحاق بن راهويه و جمعى از دوستداران علم، زمام مركب ايشان  را گرفته و گفتند: تو را به حق پدران پاك ومطهرت سوگند مى دهيم كه براى ما حديثى نقل كنى كه از پدرت شنيده اى. حضرت در اين حال سر خود را از كجاوه بيرون آورد و چنين گفت:

«حدثني أبي العبد الصالح موسى بن جعفر(عليهما السلام)قال حدثني أبي الصادق جعفر بن محمد(عليهما السلام)قال حدثني أبي أبو جعفر محمد بن علي باقر علم الأنبياء (عليهما السلام)قال حدثني أبي علي بن الحسين سيد العابدين (عليهما السلام) قال حدثني أبي سيّد شباب أهل الجنّة الحسين (عليهما السلام) قال حدثني أبي على بن أبي طالب (عليهما السلام) سمعت النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) يقول سمعت جبرئيل يقول سمعت اللّه جلّ جلاله يقول: لا إله إِلاّ اللّه حِصني فَمَنْ دَخَلَ حِصْني أَمِنَ مِنْ عَذابي». سپس زمانى كه به راه افتاد، فرياد برآورد كه: بشروطها و أنا من شروطها.[1]

ب ـ نقل از كتاب على (عليه السلام)

امير مؤمنان (عليه السلام) در تمام دوران بعثت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) با ايشان همراه بود، و بدين جهت توفيق يافت كه احاديث بسيارى از رسول خدا را در كتابى گرد آورد(در حقيقت، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)املا مى كرد وعلى (عليه السلام) مى نوشت). خصوصيات اين كتاب، كه پس از شهادت امام در خانواده او باقى ماند، در احاديث ائمه اهل بيت بيان شده است. امام صادق (عليه السلام)مى فرمايد: طول اين كتاب هفتاد ذراع بوده، وبه املاى رسول خدا و خط على بن ابى طالب نگارش يافته است و آنچه كه مردم به آن نيازمندند در آن بيان شده است.[2]

گفتنى است كه اين كتاب پيوسته در خاندان على (عليه السلام) دست به دست مى گشت و امام باقر و امام صادق (عليهما السلام)كراراً از آن حديث نقل كرده و خود كتاب را نيز به ياران خويش ارائه مى فرمودند و هم اكنون نيز بخشى از احاديث آن كتاب در مجامع حديثى شيعه بالأخص در «وسائل الشيعه» در ابواب مختلف موجود است.

ج ـ الهامات الهى

علوم ائمه اهل بيت (عليهم السلام) سرچشمه ديگرى دارد كه مى توان از آن با عنوان «الهام» ياد كرد. الهام به پيامبران اختصاص نداشته و در طول تاريخ گروهى از شخصيتهاى والاى الهى از آن بهره مند بوده اند.تاريخ، اشخاص متعددى سراغ مى دهد كه با اينكه پيامبر نبودند،اسرارى از جهان غيب بر آنها الهام مى شد و قرآن به برخى از آنها اشاره دارد. چنانكه درباره مصاحب موسى (خضر) كه چند صباحى او را آموزش داد، چنين مى فرمايد:(آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً) (كهف/65): او مورد رحمت خاص ما قرار داشته و از خزانه علم خويش به وى دانشى ويژه عطا كرده بوديم.

نيز درباره يكى از كارگزاران سليمان (آصف بن برخيا) يادآور مى شود:(قالَ الّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ)(نمل40): آن كس كه دانشى از كتاب نزد او بود چنين گفت....

اين افراد علم خود را از طريق عادى نياموخته بلكه به تعبير قرآن داراى «علم لدنّى» بوده اند: (عَلّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً).

بنابر اين نبى نبودن، مانع از آن نيست كه برخى از انسانهاى والا طرف الهام الهى قرار گيرند. در احاديث اسلامى كه فريقين نقل كرده اند اين گونه افراد را «محدَّث» مى گويند، يعنى كسانى كه بدون اينكه پيامبر باشند فرشتگان با آنها سخن مى گويند.

بخارى در صحيح خود از پيامبر نقل مى كند كه فرمود:«لَقَدْ كانَ فيمَن كانَ قَبلَكُمْ مِنْ بني إسرائيلَ يُكَلَّمونَ مِنْ غير أَنْ يكونُوا أنبياءَ...»[3]: قبل از شما در بنى اسرائيل كسانى بودند كه (فرشتگان) با آنها سخن مى گفتند، بدون اينكه پيامبر باشند.

بر اين اساس، ائمه اهل بيت (عليهم السلام)  نيز كه مرجع امت در تبيين معارف الهى و احكام دينى مى باشند، برخى از سؤالات را كه پاسخ آن  در احاديث پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) يا كتاب على (عليه السلام) وجود نداشت از طريق الهام و آموزش غيبى پاسخ مى دادند.[4]

[1] . توحيد شيخ صدوق، باب 1، احاديث 21، 22، 23.

[2] . بحار الأنوار:26/18ـ66.

[3] . صحيح بخارى:2/149.

[4] . درباره محدَّث و حدود آن به كتاب ارشاد السارى فى شرح صحيح البخارى:6/99 و غيره مراجعه شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo