درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل يكصد و سى و سوم

خردمندان جهان در نگهدارى آثار نياكان خود كوشا بوده و آن را تحت عنوان «ميراث فرهنگى» از گزند روزگار حفظ مى كنند، و با صرف هزينه هايى ، به عنوان آثار ملى ويا مفاخر گذشتگان از آن حراست مى نمايند، زيرا آثار گذشتگان حلقه اتصال بين قديم وجديد بوده وحركت ملتها را در تبيين سير ترقى وتعالى به روشنى ترسيم مى كند. هرگاه آثار ديرينه، مربوط به پيامبران و اولياء الهى باشد، گذشته از ويژگى ياد شده، در حفظ ايمان وعقيده مردم نسبت به آنها، تأثير به سزايى دارد، و نابودى اين آثار، پس از مدتى، روح شك و ترديد را در پيروان آنها بوجود آورده و اصل موضوع را زير سؤال مى برد.

مثلاً مردمِ مغرب زمين از هر نظر غربى بوده و آداب و رسوم غربى دارند، ولى در مذهب دست به سوى شرق دراز كرده و آيين مسيح را پذيرفته اند، و تا مدتى اين عقيده بر آنها حكومت مى كرد، اما دگرگونى اوضاع، و بالا رفتن حس كنجكاوى در جوانان مغرب زمين، كم كم شك و ترديد در اصل وجود مسيح (عليه السلام)  در آنها پديد آورده تا آنجا  كه براثر نبودن اثر ملموس از مسيح، آن را اسطوره تاريخى مى انگارند.

در حالى كه مسلمانان در اين مورد سربلند و سرافرازند و در طول تاريخ، آثار به جا مانده از رسول گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) و فرزندان او را از گزند روزگار حفظ كرده اند، ومدعى هستند كه شخصيتى الهى فزون از چهارده  قرن قبل به مقام نبوت برگزيده شد، و با برنامه بسيار مترقى به اصلاح جامعه پرداخت و تحولى عميق كه هم اكنون مردم جهان از آن بهره مندند پديد آورد، و در وجود چنين فرد مصلح و انقلاب او هيچ گونه جاى ترديدى وجود ندارد، زيرا زادگاه او، محل عبادت و نيايش او، نقطه اى كه در آنجا به پيامبرى برانگيخته شد، و نقاطى كه در آنجا به سخنرانى پرداخت، و مناطقى كه در آنجا به دفاع شرافتمندانه دست زد، و سرا نجام نامه هايى كه به شخصيت هاى بزرگ جهان آن روز نوشت، وصدها علائم و آثار او، همه و همه، به صورت دست نخورده و مشخص محفوظ و براى عالميان محسوس و ملموس مى باشد.

روى اين اصل، وظيفه تمام مسلمانان جهان اين است كه در حفظ اين آثار بكوشند، و لوحه هايى بر آنها نصب كنند.

اين بيان مى تواند اهميت حفظ آثار را از نظر تفكر اجتماعى روشن سازد، اتفاقاً نصوص قرآنى و سيره مسلمانان  نيز آن را تأييد مى كند، قرآن در برخى از آيات مى فرمايد: خدا در ترفيع خانه هايى كه در آنجا خدا را صبح وشام تسبيح مى گويند، اذن داده است، چنانكه مى فرمايد: (فِي بُيُوت أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرفِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِ وَالآصالِ * رِجالٌ لاتُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَإِقامِ الصَّلاة وَايتاءِالزَّكاة يَخافُونَ يَوماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالأَبْصار) ( نور/36ـ37): در خانه هايى كه ترفيع آن مورد اذن و خواست خداست، در آن خانه ها، صبح و شام مردانى خدا را تسبيح مى گويند كه بازرگانى و  داد وستد آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زكات باز نمى دارد، از روزى كه در آن دلها و چشمها دگرگون مى گردد، مى ترسند.

مسلماً مراد از (بيوت)  وارد در آيه، مساجد نيست، زيرا در قرآن، بيوت در مقابل مساجد قرار گرفته است، به گواه آنكه «مسجد الحرام» غير از «بيت اللّه الحرام» است، طبق روايات، مقصود از (بيوت) ، خانه هاى پيامبران، خصوصاً، بيت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و ذريه پاك اوست، سيوطى از ابوبكر نقل مى كند وقتى اين آيه بر پيامبر نازل شد، ما همگى در مسجد  بوديم، مردى برخاست وگفت: اين بيوت از آنِ كيست؟ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: خانه هاى پيامبران است. من برخاستم وگفتم:خانه على و زهرا نيز جزء اين بيوت است؟ درپاسخ فرمود: «نَعَمْ وَ مِنْ أفاضِلها»، آرى از بهترين آنهاست.[1]

اكنون كه روشن شد كه مقصود از «بيوت» چيست به توضيح  «ترفيع بيوت» مى پردازيم. در اين جا دو احتمال وجود دارد:

1. ترفيع: ساختن و برافراشتن بيوت، چنانكه در آيات ديگر «رفع» در همين معنا بكار رفته است، چنانكه مى فرمايد: (وَإِذْيَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبْيتِ وَإِسْماعيل)( بقره/127): آنگاه كه ابراهيم  همراه اسماعيل، پايه هاى خانه كعبه را بالا مى برد.

2. ترفيع: حرمت نهادن  و پاسدارى از آن .

بر اساس معنى نخست چون بيوت پيامبران قبلاً ساخته شده بود، مقصود ايجاد بيوت نيست بلكه منظور حفظ آنها از خرابى و ويرانى است، وبنابر معنى دوم، مقصود، علاوه بر صيانت از خرابى، صيانت آنها از هر نوع آلودگى است كه با حرمت آنها منافات دارد.

بنابر اين بر مسلمانان لازم است در تكريم و حراست بيوتى كه به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)منسوب است، بكوشند و آن را يك نوع  امر قُرْبى تلقى كنند.

از آيه مربوط به اصحاب كهف آنگاه كه نقطه اختفاء آنها كشف شد، استفاده مى شود كه دو گروه در كيفيت تكريم آنها با هم اختلاف داشتند.

گروهى مى گفتند براى تكريم بايد روى قبر آنها بناى يادبود ساخته شود، و گروه ديگر مى گفتند: بايد  بر روى قبر آنها مسجدى بنا شود، و قرآن هر دو را به لحن پذيرش نقل مى كند، و اگر اين دو رأى مخالف اصول اسلام بود آن را به لحن ديگر نقل مى كرد، و يا به انتقاد از آن مى پرداخت، آنجا كه مى فرمايد:(إِذْيَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُم فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهمْ قاَلَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسجداً) ( كهف/21): آنان كه ازمدفن (اصحاب كهف) آگاه شدند در باره (چگونگى تكريم آنها) بهنزاعبرخاستند، گروهى گفتند: بنايى بر روى مدفن آنها بسازيد، پروردگارشانبه وضع آنان آگاه تر است، كسانى كه بر گروه پيشين غلبه يافته بودند (مسيحيان كه بر بت پرستان پيروز گشته بودند) گفتند: ما بر مدفن آنان مسجد مى سازيم.

اين دو آيه (با توجه به سيره مستمره مسلمانان كه از عصر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) تا به امروز در حفظ اين آثار كوشش كرده اند و بيوت مربوط به پيامبر و خاندان او را حراست و نگهدارى نموده اند)، خود گواه روشن بر اسلامى بودن اين اصل است، بنابر اين تعمير قبور پيامبران و ابنيه مربوط به رسول گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم)، و فرزندان پاكش (عليهم السلام) ، و مسجد سازى بر روى قبور يا كنار آنها، بر اين اصل اسلامى استوار است.

[1] . الدر المنثور: ج5، ص 203.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo