درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل يكصد و سى و يكم

مهر ورزيدن  و دوست داشتن پيامبر و خاندانش يكى از اصول اسلام است كه قرآن و سنت بر آن تأكيد دارند. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:(قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَأَبْناؤُكُمْ وَإِخْوانُكُمْ وَأَزْواجُكُمْ وَعَشيرتُكُمْ وَأَموالٌ اقْتَرفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَونَ كَسادها وَمَساكِنَ تَرضَونَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَجِهاد فِي سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَومَ الفاسِقينَ)(توبه/24): بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران وبستگان شما و اموالى كه بدست آورده ايد و تجارتى كه از كساد آن بيم داريد و مسكن هاى مورد علاقه شما، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است، در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند، وخداوند جمعيت نافرمانبردار را هدايت نمى كند.

ودر آيه ديگر مى فرمايد:(الّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الّذي أُنْزلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون)(اعراف/157): كسانى كه به او ايمان آورده اند و او را تكريم كرده و كمك نموده اند و از نورى كه بر وى فرود آمده پيروى كرده اند، رستگارانند.

خدا در اين آيه براى رستگاران چهار ويژگى مى شمارد:

1. ايمان به پيامبر:(آمَنُوا بهِ) .

2. تعزيز و تكريم او: (عَزَّروهُ) .

3. يارى كردن او: (نَصَرُوهُ) .

4. پيروى از نورى (قرآن) كه نازل شده است (وَاتَّبَعُوا النُّورَ الّذي أُنْزلَ مَعَهُ ).

با توجه به اينكه يارى كردن پيامبر در ويژگى سوم آمده است، قطعاً مراد از (عزّروه)  در ويژگى دوم همان تكريم و تعظيم پيامبر است، ومسلماً، تكريم پيامبر مخصوص دوران حيات او نيست، همچنانكه ايمان به وى كه در آيه وارد شده، چنين محدوديتى ندارد.

درباره محبت به خاندان رسالت كافى است كه قرآن آن را به صورت پاداش رسالت (البته به صورت پاداش نه پاداش واقعى) ذكر كرده و مى فرمايد:(قُلْ لا أَسأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربى) (شورى/23): بگو  من براى اداى رسالت خدا از شما پاداشى نمى طلبم، جز محبت ورزيدن به بستگان و نزديكانم.

محبت و تكريم نسبت به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نه تنها در قرآن آمده، بلكه در احاديث اسلامى نيز بر آن تأكيد شده است، كه دو نمونه آن را يادآور مى شويم:

1. رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:«لا يُؤمِنُ أَحدُكُمْ حَتّى أَكُونَ أَحبَّ إِلَيْهِ مِنْ وُلْدِهِ وَالنّاسِ أَجْمَعين». [1]:هرگز يك نفر از شما مؤمن واقعى نخواهد بود، مگر اينكه من براى او از فرزندانش و همه مردم محبوب تر باشم.

2. در حديث ديگر مى فرمايد:ثَلاث من كُنّ فيه ذاقَ طعمَ الإيمان: من كان لا شيء أحبُّ إليه من اللّهِ وَرَسُولِهِ، وَمَنْ كان لَئِنْ يُحرق بالنّار أحبَّ إليه مِنْ أَنْ يرتدّ عن دِينه، ومَنْ كانَ يُحبُّ للّهِ وَ يبغضُ للّه»([2]):سه چيز است كه هركس داراى آن باشد، مزه ايمان را چشيده است:1. آن كس كه چيزى براى او از خدا و رسولش گرامى تر نباشد. 2. آن كس كه سوخته شدن در آتش براى او محبوب تر از خروج از دين باشد.3. آن كس كه براى خدا، دوست يا دشمن بدارد.

محبت خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز در احاديث اسلامى مورد تأكيد واقع شده است كه برخى را يادآور مى شويم:

1. پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «لا يؤمن عبد حتّى أكون أحبَّ إليه مِنْ نفسِه وتكونَ عترتي أحبَّ إليه من عترته، ويكون أهلي أحبَّ إليه من أهله»[3]: مؤمن به شمار نمى رود بندهاى مگر اينكه مرا بيش از خود دوست بدارد، و فرزندان مرا بيش از فرزندانش، و خاندان مرا فزون از خاندان خود، دوست بدارد.

2. در حديث ديگر در باره عترت خود مى فرمايد: «مَنْ أحبّهم أحبّه اللّه و من أبغضهم أبغضه اللّه»[4]: هر كس آنها را  دوست بدارد، خدا را دوست داشته و هركس آنها را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است.

تا اين جا با دلايل اين اصل (مهر ورزيدن به پيامبر و عترتش) آشنا شديم، اكنون سؤال مى شود:

1. سودى كه امت از مهر ورزيدن به پيامبر وعترت او مى برد چيست؟!

2. شيوه مهر ورزى و تكريم نسبت به پيامبر و خاندان او چيست؟!

درباره مطلب نخست يادآور مى شويم: محبت به انسان با كمال و با فضيلت، خود نردبان صعود به سوى كمال است، هرگاه انسانى فردى را از صميم دل دوست بدارد، كوشش مى كند خود را با او همگون سازد و آنچه كه مايه خرسندى او است انجام داده، و آنچه او را آزار مى دهد ترك نمايد.

ناگفته پيداست وجود چنين روحيه اى در انسان مايه تحول  بوده و سبب مى شود  كه پيوسته راه اطاعت را در پيش گيرد و ازگناه بپرهيزد. كسانى كه در زبان اظهار علاقه كرده ولى عملاً با محبوب خود مخالفت مىورزند، فاقد محبت واقعى مى باشند، امام صادق (عليه السلام) بر اين موضوع با دو بيت استدلال كرد و فرمود:تعصى الإلهَ وَ أنتَ تُظْهرُ حبَّــه *** هذا لَعمْــري في الفعـال بديعٌ

لو كان  حبـُّكَ صادقـاً لأطعتَـه *** إنّ المُحبَّ لِمَن يُحبُّ مطيعٌ[5]

«خدا را نافرمانى مى كنى و اظهار دوستى مى نمايى، به جانم سوگند، اين كار شگفتى است

اگر در ادعاى خود راستگو بودى او را اطاعت مى كردى، حقّا كه مريد پيوسته مطيع محبوب خود مى باشد».

اكنون  كه برخى از ثمرات مهر ورزى به پيامبر و خاندان او روشن شد، بايد به شيوه ابراز آن بپردازيم:مسلماً مقصود حب درونى بدون هيچ گونه بازتاب عملى نيست، بلكه مقصود مهرى است كه در گفتار و رفتار انسان بازتاب مناسبى داشته باشد.

شكى نيست كه يكى از بازتابهاى محبت به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و خاندان او پيروى عملى از آنان است، چنان كه اشاره شد، ولى سخن در ديگر بازتابهاى اين حالت درونى است، و اجمال آن اين است كه هر گفتار يا رفتارى كه درنظر مردم نشانه محبت ووسيله گرامى داشت افراد به شمار مى رود، مشمول اين قاعده مى باشد، مشروط بر اينكه، با عمل مشروع او راتكريم كند، نه با عمل حرام.

بنابر اين، گرامى داشت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و خاندان او در هر زمان ـ خصوصاً در سالروز ولادت يا وفات ـ يكى از شيوه هاى ابراز محبت وگرامى داشت مقام و منزلت آنان است و آزين بندى در روزهاى ولادت و روشن كردن چراغ و برافراشتن پرچم و تشكيل مجلس براى ذكر فضايل و مناقب پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) يا خاندان او، نشانه محبت به آنان و وسيله ابراز آن به  شمار مى رود و به اين خاطر تجليل پيامبر در ايام ولادت يك سنت مستمر، در ميان مسلمانان بوده است.

ديار بكرى در كتاب «تاريخ الخميس» مى نويسد: مسلمانان پيوسته ماه ولادت پيامبر را گرامى داشته و جشن مى گيرند و اطعام مى كنند و به فقرا صدقه مى دهند، اظهار شادمانى مى نمايند و سرگذشت ولادت او را بيان مى كنند، چه بسا كراماتى براى آنان ظاهر مى شود. عين اين سخن را عالم ديگرى به نام ابن حجر قسطلانى در كتاب خود آورده است.[6]

[1] . كنز العمال:ج1، ح70 و72و  جامع الأُصول:ج1، ص238.

[2] . كنز العمال:ج1، ح70 و72و  جامع الأُصول:ج1، ص238.

[3] . مناقب الامام امير المؤمنين نكارش حافظ محمد بن سليمان كوفى ج 2 ح 619 و 700. وبحار الأنوار  ج 17 ص 13، علل الشرايع باب  117 ح 3.

[4] . مناقب الامام امير المؤمنين نكارش حافظ محمد بن سليمان كوفى ج 2 ح 619 و 700. وبحار الأنوار  ج 17 ص 13، علل الشرايع باب  117 ح 3.

[5] . سفينة البحار:1/199.

[6] . المواهب اللدنية، ج21، ص 27،  تاريخ الخميس،ج1، ص 223.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo