درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل يكصد و سى ام (عدالت صحابه)

صحابه و ياران پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) كه در زمان حيات آن حضرت به او ايمان آورده و از محضر وى كسب معرفت كرده اند، نزد ما شيعيان از احترام خاصى برخوردارند، چه آنان كه در جنگهاى بدر و احد و احزاب و حُنَين شربت شهادت نوشيدند، وچه آنان كه پس از درگذشت پيامبر در قيد حيات باقى ماندند. همه اينان، از حيث آنكه به پيامبر ايمان آورده و در كنار او بوده اند، از احترام برخوردارند، و در جهان هيچ مسلمانى نيست كه به صحابه پيامبر اكرم (از آن نظر كه صحابه پيامبر بوده است) بدگويى كرده يا اظهار بى مهرى نمايد، و اگر چنين نسبتى به گروهى از مسلمانان بدهند نسبتى كاملاً بى اساس است.

ولى در كنار اين مسئله، مطلب ديگرى وجود دارد كه بايستى بدون هيچ تعصّب يا حبّ و بغضى بدان رسيدگى كرد : آيا همه اصحاب، عادل و پرهيزگار و پيراسته از گناه بوده اند؟ يا آنكه حكم صحابه، از اين نظر، حكم «تابعين» است كه نمى توان همگى آنان را عادل و پارسا دانست؟

بديهى است رؤيت پيامبر و مصاحبت با او، هرچند امرى افتخار آميز است، ولى براى هيچ انسانى مصونيت از گناه نمى آورد، و نمى توان به همه صحابه با يك نظر نگريست و همگى را عادل و پرهيزگار و پيراسته از گناه دانست، زيرا به شهادت قرآن، آنان در عين داشتن افتخار «صحابى بودن» ـ از حيث ايمان و نفاق، و اطاعت و عصيان در برابر خدا و رسول ـ به اصناف گوناگونى تقسيم شده اند كه با توجه به اين تقسيم بندى نمى توان همگان را يكسان انديشيد، و كلاً عادل و پرهيزگار دانست.

شكى نيست كه قرآن ياران پيامبر را در مواقع مختلف ستوده است.[1]

فى المثل از بيعت كنندگان با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در جريان صلح حديبيه اظهار رضايت كرده و مى فرمايد: (لَقَدْرَضِيَ اللّهُ عنِ المُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ) (فتح/18). امّا اين ستايش، بيانگر رضايت خداوند از آنان در حال بيعت(إِذ يُبايِعُونَكَ) است، و دلالت بر تضمين صلاح و رستگارى همه آنان تا پايان عمر ندارد. لذا اگر فرد يا افرادى از آنان بعداً راه خلاف در پيش گرفته باشند، مسلماً رضايت پيشين الهى، گواه بر پارسايى پيوسته و رستگارى ابدى آنان نخواهد بود، زيرا شأن و مقام اين گروه كه مورد رضايت خدا قرار گرفته اند بالاتر از پيامبر نيست كه درباره او مى فرمايد: (لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ)(زمر/65): اگر به خدا شرك ورزى قطعاً عمل تو باطل شده و از زيانكاران خواهى بود.

اين نوع آيات، بيانگر كمالى است كه اين افراد در آن حالت به دست آورده اند، و البته اگر تا پايان زندگى نيز آن كمال را پاس دارند، رستگار خواهند بود.

بنابر آنچه گفته شد، هرگاه دلايل قاطعى از قرآن و سنت و تاريخ بر انحراف فرد يا افرادى گواهى داد، نمى توان به استناد به اين گونه ستايشها دلايل مزبور را رد كرد.

ااز باب نمونه، قرآن كريم از برخى از صحابه به عنوان «فاسق» ياد مى كند و مى فرمايد: (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَأ فَتَبَيّنُوا) (حجرات/6).. در آيه ديگر نيز درباره وى مى فرمايد: (أَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ)(سجده/18). اين فرد، به گواهى قطعى تاريخ، «وليد بن عقبه» از صحابه پيامبر بوده است، كه در عين كسب دو فضيلت صحابى بودن و هجرت كردن، نتوانست اعتبار خود را حفظ كند و با جعل دروغ درباره طايفه بنى مصطلق، خداوند از وى به عنوان فاسق ياد كرد.[2]ا توجه به اين آيه و نظاير آن[3] و نيز ملاحظه احاديثى كه در نكوهش برخى از صحابه در كتب حديث[4]وارد شده و همچنين مطالعه تاريخ زندگى برخى از آنان [5]، نمى توان قاطعانه همه اصحاب پيامبر را كه شماره آنان از يك صد هزار تن هم متجاوز است، عادل و پارسا دانست.

ب

[1] . سوره توبه آيه 100، سوره فتح آيه هاى 18 و 29، سوره حشر آيه 8و 9.

[2] . درباره دو آيه فوق به تفاسير مراجعه شود.

[3] . آل عمران/153ـ 154. احزاب /12، توبه /45ـ47.

[4] . جامع الأُصول، ج11، كتاب حوض، حديث شماره 7972.

[5] . صحيح بخارى، ج5، تفسير سوره نور، ص 118ـ 119.

در خاتمه تأكيد مى كنيم كه شيعه اماميه، احترام به مصاحبت با پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)را مانع از داورى در افعال پاره اى از صحابه آن حضرت نمى داند و معتقد است كه معاشرت با پيامبر به تنهايى نمى تواند سبب مصونيت از گناه تا پايان عمر باشد. اساس داورى شيعه را نيز در اين باره، آيات قرآنى، احاديث صحيح، تاريخ قطعى و خرد تشكيل مى دهد.

آنچه كه در اينجا مورد بحث و بررسى است همانا مسئله «عدالت همه صحابه» است، نه سبّ صحابه. متأسفانه برخى ميان اين دو مسئله فرقى نگذاشته و مخالفان در مسئله نخست را به مطلب دوم متهم مى سازند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo