درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل يكصد وبيست و هفتم (توسل)

در اصل گذشته ثابت شد كه توسل به اسباب طبيعى وغير طبيعى(به شرط اينكه، رنگ استقلال در تأثير به خودنگيرند) عين توحيد است. شكى نيست كه انجام واجبات و مستحبات، همچون نماز و روزه و زكات و جهاد و غيره در راه خدا، همگى وسايل معنوى يى هستند كه انسان را به سر منزل مقصود، كه همان تقرب به خداوند است مى رسانند. انسان در پرتو اين اعمال، حقيقت بندگى را مى يابد و در نتيجه به خدا نزديك مى شود. ولى بايد توجه نمود كه وسايل غير طبيعى، منحصر به انجام امور عبادى نيست، بلكه در كتاب و سنت يك رشته وسايل معرفى شده كه توسل به آنها استجابت دعا را به دنبال دارد كه ذيلاً برخى از آنها را يادآور مى شويم:

1. توسل به اسما و صفات حسناى الهى كه در كتاب و سنت وارد شده است، چنانكه مى فرمايد: (وَ للّهِ الأَسْماءُ الحُسْنى فَادْعُوهُ بِها)(اعراف/180): اسماء حسنى مخصوص خداوند است، پس خداوند را به وسيله آنها بخوانيد. در ادعيه اسلامى، توسل به اسما و صفات الهى فراوان وارد شده است.

2. توسل به دعاى صالحان كه برترين نوع آن توسل به ساحت پيامبران و اولياى خاص خداوند است تا براى انسان از درگاه الهى دعا كنند.

قرآن مجيد به كسانى كه بر خويشتن ستم كرده اند (گنهكاران) فرمان مى دهد سراغ پيامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت كنند، و هم پيامبر براى آنان طلب آمرزش كند. و نويد مى بخشد كه: در اين موقع خدا را توبه پذير ورحيم خواهند يافت، چنانكه مى فرمايد:(وَ لَو أَنَّهُمْ إِذْظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّه وَاسْتغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحيماً) (نساء/64) در آيه ديگر، منافقان را نكوهش مى كند كه چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پيامبر بروند تا در باره آنان از خداوند طلب آمرزش كند، سرپيچى مى كنند؟! چنانكه مى فرمايد:(وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللّهِ لَوَّوا رُؤوسَهُمْ وَرَأيتهُمْ يَصُدُّون وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ) (منافقون/5).

از برخى از آيات بر مى آيد كه در امتهاى پيشين نيز چنين سيره اى جريان داشته است. فى المثل، به صريح قرآن، فرزندان يعقوب (عليه السلام)از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا براى آنان طلب آمرزش كند و يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و وعده استغفار داد: (يا أَبانا اسْتَغْفِر لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئِينَ* قالَ سَوفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيمُ) (يوسف/97ـ98).

ممكن است گفته شود: توسل به دعاى صالحان، در صورتى عين توحيد (ويا لااقل مؤثر) است كه كسى كه به او توسل مى جوييم در قيد حيات باشد، ولى اكنون كه انبيا و اوليا از جهان رخت بر بسته اند، چگونه توسل به آنان مى تواند مفيد و عين توحيد باشد؟

در پاسخ به اين سؤال يا ايراد، دو نكته را بايستى يادآور شويم:

الف ـ حتى اگر فرض كنيم شرط توسل به نبى يا ولى حيات داشتن آنهاست، در اين صورت توسل به انبيا و اولياى الهى پس از مرگ آنان، تنها كارى غير مفيد خواهد بود، نه مايه شرك؛ واين نكته اى است كه غالباً از آن غفلت شده، و تصور مى گردد كه حيات و موت، مرز توحيد و شرك است! در حاليكه بر فرض قبول چنين شرطى (حيات انبيا و اوليا در هنگام توسل ديگران به آنان)، زنده بودن شخص نبى وولى، ملاك مفيد و غير مفيد بودن توسل خواهد بود، نه مرز توحيدى بودن و شرك آميز بودن عمل!

ب ـ مؤثر و مفيد بودن توسل دو شرط بيشتر ندارد :

1. فردى كه به وى توسل مى جويند، داراى علم و شعور و قدرت باشد؛

2. ميان توسل جويندگان و او ارتباط برقرار باشد؛ و در توسل به انبيا و اوليايى كه از جهان درگذشته اند، هر دو شرط فوق (درك و شعور، و وجود ارتباط ميان ما و آنان) به دلايل روشن عقلى و نقلى، تحقق دارد.

وجود حيات برزخى يكى از مسايل مسلّم قرآنى و حديثى است كه دلايل آن را در اصل 105 و106 يادآور شديم. در جايى كه، به تصريح قرآن، شهداى راه حق حيات و زندگى دارند، مسلّماً پيامبران و اولياى خاص الهى ـ كه بسيارى از ايشان خود نيز شهيد شده اند: از حيات برتر وبالاترى برخوردارند.

بر وجود ارتباط ميان ما و اولياى الهى دلايل بسيارى در دست است كه برخى را ذيلاً يادآور مى شويم:

1. همه مسلمانان در پايان نماز شخص پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) را خطاب قرار داده و مى گويند: السّلام عليك أيّها النبي و رحمة اللّه و بركاته ؛ آيا آنان براستى كار «لغوى» انجام مى دهند و پيامبر اين همه سلام را نمى شنود و پاسخى نمى دهد؟!

2. پيامبر گرامى در جنگ بدر دستور داد اجساد مشركانرا در چاهى ريختند. سپس خود با همه آنان سخن گفت. يكى از ياران رسول خدا عرض كرد: آيا با مردگان سخن مى گوييد؟ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: شماها از آنان شنواتر نيستيد.[1]

3. رسول گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) كراراً به قبرستان بقيع مى رفت و به ارواح خفتگان در قبرستان چنين خطاب مى كرد: السّلام على أهل الدّيار من المؤمنين و المؤمنات. و بر اساس روايتى ديگر مى فرمود: السّلام عليكم دار قوم مؤمنين».[2]

4. بخارى در صحيح خود آورده است: روزى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)درگذشت، ابوبكر وارد خانه عايشه شد. سپس به سوى جنازه پيامبر رفته، جامه از صورت پيامبر برگرفت و او را بوسيد و گريست و گفت:بأبي أنت يا نبيّ اللّه لا يجمعُ اللّه عليك موْتتين، أمّا الْمَوتَةُ التي كُتِبَتْ عليك فقدمتَّها».[3]

پدرم فداى تو باداى پيامبر خدا، خدا دو مرگ بر تو ننوشته است. مرگى كه بر تو نوشته شده بود، تحقق يافت.

چنانچه رسول گرامى حيات برزخى نداشته و هيچگونه ارتباطى ميان ما و او وجود ندارد، چگونه ابوبكر به او خطاب كرده و گفت: يا نبيّ اللّه.

5. امير مؤمنان على (عليه السلام) آنگاه كه پيامبر را غسل مى داد به او چنين گفت: بأبي أنت و أُمّي يا رسولَ اللّه لقد إنقطعَ بموتِك ما لَمْ يَنْقَطِعْ بموتِ غيرِك مِن النُبوّةِ والأنباءِ و أخبارِ السماء... بأبي أنتَ و أُمّي اذكرنا عند ربِّك و اجْعلنا من بالك»[4] پدر و مادرم فداى تو باداى رسول خدا، با مرگ تو چيزى منقطع گرديد، كه با مرگ ديگران منقطع نگرديده بود؛ با مرگ تو رشته نبوت و وحى گسسته شد... پدر و مادرم فداى تو باد، ما را نزد خدايت به ياد آور،ما را به خاطر داشته باش.

در پايان يادآور مى شويم كه توسل به انبيا و اوليا صورتهاى مختلفى دارد كه مشروح آن در كتب عقايد بيان شده است.

[1] . صحيح بخارى، ج5، باب قتل ابى جهل، سيره ابن هشام:2/292 وغيره.

[2] . صحيح مسلم، ج2، باب ما يقال عند دخول القبر.

[3] . صحيح بخارى، ج2، كتاب الجنائز، ص 17.

[4] . نهج البلاغه، بخش خطبه ها، شماره 235.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo