درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل یکصد و بیست و چهارم (تقیه)

يكى از تعاليم قرآن اين است كه، در مواردى كه جان و عِرض و مال يك فرد مسلمان در اثر اظهار عقيده به خطر خواهد افتاد مى تواند عقيده خود را كتمان كند. در اصطلاح شرعى به اين امر «تقيه» گفته مى شود. جواز تقيه ، نه تنها مدرك شرعى دارد، بلكه عقل و خرد نيز بر درستى و لزوم آن در شرايط حساس گواهى مى دهد. چه، از يك طرف حفظ جان و مال و آبرو لازم است، و از طرف ديگر عمل بر وفق عقيده يك وظيفه دينى است. امّا در مواردى كه اظهار عقيده جان و مال و آبروى شخص را به خطر مى افكند و اين دو وظيفه عملاً با هم تزاحم واصطكاك مى يابند، طبعاً حكم خرد آن است كه انسان وظيفه و تكليف مهمتر را بر ديگرى مقدم بدارد. در حقيقت، تقيه سلاح ضعفا در مقابل اشخاص قدرتمند و بى رحم است، و پيداست كه اگر تهديدى دركار نباشد، انسان نه عقيده خويش را كتمان مى كند و نه بر خلاف اعتقاد خود عمل مى نمايد.

قرآن  در مورد عمّار ياسر (و كسانى كه اصولاً در چنگ كافران  گرفتار شده و به رغم ايمان استوار قلبى خويش، صورتاً براى تخلص آنان لفظ كفر را بر زبان جارى مى كنند) چنين مى فرمايد: (مَنْ كَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلاّ مَن أُكْرِهَ وَ قَلْبُـهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمانِ) (نحل/106): كسى كه پس از ايمان به خدا كفر ورزد (به سزاى عمل خود مى رسد) مگر كسى كه از روى ناچارى  و اجبار اظهار كفر كند، ولى قلبش به ايمان، قرص و محكم باشد.

در آيه ديگر مى فرمايد: (لا يَتّخِذِ المؤْمِنُونَ الكافِرينَ أولياءَ مِنْ دُونِ المُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِك فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيء إِلاّ أَنْ تَتّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّه الْمَصِيرُ) (آل عمران/28): روا نيست مؤمنان كافران  را به جاى مؤمنان ولى خود گيرند، و هركس چنين كند پيوند خويش را با خداوند گسسته است؛ مگر اينكه خود را (براى ايمنى از شر آنها) در حصن و حفاظِ تظاهر به قبول ولايتشان قرار دهيد. خداوند شما را از مخالفت با خويش برحذر مى دارد و بازگشت همگان به سوى خدا است.مفسران اسلامى در شرح اين دو آيه، همگى اصل تقيه را اصلى مشروع دانسته اند.[1]

اصولاً هركس مطالعه مختصرى در تفسير و فقه اسلامى داشته باشد مى داند كه اصل تقيه از اصول اسلامى است و نمى توان آيات ياد شده در فوق و نيز عمل مؤمن آل فرعون در كتمان ايمان خويش و اظهار خلاف آن را (غافر/28) ناديده گرفت.و تقيه را به طور كلّى منكر شد.

ضمناً در خور ذكر است كه هرچند آيات تقيه در مورد تقيه از كافران وارد شده، ولى ملاك آن، كه همان حفظ جان و عرض و مال مسلمين در شرايط حساس و ناگوار است، اختصاص به كافران ندارد، و اگر اظهار عقيده و يا عمل شخص بر وفق آن، نزديك فرد مسلمان نيز موجب خوف شخص بر جان و مال خويش باشد، تقيه در اين مورد حكم تقيه از كافر را خواهد داشت. اين سخنى است كه ديگران نيز به آن تصريح كرده اند. رازى مى گويد: مذهب شافعى اين است كه هرگاه وضع مسلمانان در ميان خود همان حالتى را به خود گرفت كه مسلمانان در ميان كفّار(حربى) دارند، تقيه براى حفظ جان جايز است. همچنين تقيه منحصر به ضرر جانى نبوده و حتى ضرر مالى نيز مجوّز تقيه است؛ مالى كه حرمت آن مانند حرمت خون مسلمان است، و اگر كسى در راه آن كشته شود، شهيد مى باشد.[2]

ابوهريره مى گويد: من از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) دوگونه تعاليم و دستورات دريافت كرده ام. برخى را در ميان مردم منتشر كردم، ولى از نشر برخى ديگر خوددارى كردم. چه، اگر انجام مى دادم كشته مى شدم.[3]كارنامه زندگى خلفاى اموى و عباسى سرشار از ظلم و ستم است. در آن روزگار، نه تنها شيعيان به علت اظهار عقيده مطرود و منزوى شدند، بلكه محدثان اهل سنت نيز در دوران مأمون در مسئله «خلق قرآن» غالباً راه تقيه را در پيش گرفته و جز يك نفر همگى پس از صدور بخشنامه مأمون درباره خلق قرآن، بر خلاف عقيده قلبى خويش موافقت نشان دادند، كه داستان آن در تاريخ آمده است.[4]

[3]     . محاسن التأويل:4/82.

[4]    . تفسير طبرى:3/153؛ تفسير رازى:8/113؛ تفسير نسفى، در حاشيه تفسير خازن:1/271؛ روح المعانى:3/121؛ مجمع البيان:3/...و 1/430. . تفسير رازى:8/13. . تاريخ طبرى:7/195ـ206.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo