درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل يكصد و بيست و سوم (بدعت)

«بدعت» در لغت به معنى كار نو و بى سابقه اى است كه بيانگر نوعى حسن وكمال در فاعل مى باشد، چنانكه يكى از صفات خداوند «بديع»

است:(بَدِيعُ السَّمواتِوَ الأَرض) (بقره/117). مفهوم اصطلاحى بدعت نيز آن است كه انسان چيزى را كه جزو شريعت نيست، به آن نسبت دهد، و كوتاهترين عبارت براى تعريف اصطلاح بدعت آن است كه بگوييم: إدْخالُ ما لَيْسَ مِنَ الدِّينِ في الدِّينِ.

بدعت گذارى در دين از گناهان كبيره بوده و در حرمت آن هيچ ترديدى نيست. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:«كُلُّ مُحْدثة بِدْعَةٌ وَ كُلُ بِدْعَة ضَلالَةٌ، وَ كُلُّ ضَلالَة فِي النّار»[1] نكته مهم در مسئله بدعت، تنها اين است كه مفهوم بدعت به صورتى جامع و مانع تعريف و تبيين شود تا بدعت از غير آن تميز داده شود در اين زمينه، براى درك حقيقت بدعت، بايستى به دو مطلب توجه نمود :

1. بدعت، نوعى تصرف در دين، از طريق افزودن يا كاستن شريعت است. بنابر اين، آنجا كه نوآورى ربطى به دين و شريعت نداشته ، بلكه به عنوان يك مسئله عرفى و عادى انجام گيرد، بدعت نخواهد بود(هرچند مشروع بودن آن مشروط به اين است كه ابداع و ابتكار مزبور در شرع محرّم و ممنوع نباشد). فى المثل، بشر از نظر مسكن و پوشاك و ديگر وسايل زندگى همواره دست به نوآوريهايى مى زند و بويژه در عصر ما بسيارى از روشها و ابزارهاى معمول زندگى دگرگون شده و براى نمونه انواع ورزشها و تفريحات جديد پديد آمده است . بديهى است همه اينها يك نوع بدعت (به معنى نوآورى) بوده، ولى ارتباط به بدعت در شرع ندارد. تنها، چنانكه گفتيم، حلال بودن آنها و استفاده از آنها مشروط به اين است كه مخالف با احكام و موازين شرع نباشند. مثلاً، اختلاط زن و مرد بدون حجاب در مجالس و محافل، كه از ارمغانهاى فاسد غرب مى باشد، حرام است ولى بدعت نيست، زيرا كسانى كه در اين محافل شركت مى كنند، اين كار را به عنوان يك عمل مشروع كه اسلام بر آن صحه نهاده انجام نمى دهند، بلكه احياناً با اعتقاد به اينكه امرى مخالف شرع است، روى عدم مبالات تن به اين كار مى دهند. لذا گاه تنبّه يافته و تصميم جدّى مى گيرند كه  ديگر در آنها شركت  نورزند.

براى توضيحات فوق، چنانچه ملتى روز يا روزهايى را بر اساس خود موسم شادى و گردهمايى معين كنند، امّا نه به اين قصد كه شرع چنين دستورى داده است، چنين كارى بدعت نيست، هرچند بايستى حلّيّت وحرمت آن از جهات ديگر مورد بحث و بررسى قرار گيرد.

از اينجا روشن مى شود كه بسيارى از نوآوريهاى بشرى در زمينه هنر، ورزش، صنعت وغيره از قلمرو بدعت اصطلاحى بيرون بوده، و آنچه درباره آنها مطرح است مسئله حلال و حرام بودن آنها از جهات ديگر است كه خود ملاك و مقياس خاص خويش را دارد.

2. اساس بدعت در شرع به اين نكته باز مى گردد كه چيزى را به عنوان يك امر شرعى كه دين به آن فرمان داده به كار برند، در حاليكه براى مشروعيت آن، اصل يا ضابطه اى در شرع وجود نداشته باشد؛ ولى هرگاه كارى را كه انسان به عنوان يك عمل دينى انجام مى دهد، دليل شرعى يى(به صورت  خاص، يا كلّى و عام) بر مشروعيت آن وجود داشته باشد، آن عمل بدعت نخواهد بود. ازينروست كه علامه مجلسى، عالم بزرگ شيعى، مى گويد:« البِدْعَةُ في الشَّرعِ ما حَدَثَ بَعْدَ الرَّسُولِ بما انّه من الدين وَ لَمْ يَكُنْ فِيهِ نَصٌّ عَلى الخُصوصِ وَلا يَكُونُ داخلاً في بَعْضِ العُمُوماتِ».[2]: بدعت در شرع، چيزى است كه پس از رسول گرامى حادث شده و دليل شرعى خاص يا عامّى نيز بر جواز آن در كار نباشد.ابن حجر عسقلانى، دانشمند مشهور اهل سنت، نيز مى گويد:« البدعةُ ما أُحدثَ و ليس له أصل فِي الشرع، و ما كانَ له أصل يدلّ عليه الشّرع فليس ببدعة»[3]: بدعت چيزى است كه (پس از پيامبر) پديد آمده باشد، دليلى حاكى از جواز آن در شريعت يافت نشود؛ و آن چيزى كه اصل و ريشه اى در دين دارد، بدعت نخواهد بود.

آرى، هرگاه عملى را كه به شرع نسبت مى دهيم مستند به دليلى خاص يا ضابطه اى كلى در شرع باشد، مسلّماً بدعت نخواهد بود. صورت نخست (وجود دليل خاص) نياز به بيان ندارد. مهم توضيح قسمت دوم است، زيرا چه بسا ممكن است يك عمل ظاهراً حالت نوآورى داشته و  در تاريخ اسلام بى سابقه باشد ولى معناً تحت ضابطه اى قرار گيرد كه شرع اسلام آن را به صورت كلى پذيرفته است. به عنوان نمونه، مى توان از سرباز گيرى عمومى ياد كرد كه امروزه در نوع كشورها اجرا مى شود. دعوت جوانان به خدمت زير پرچم به عنوان وظيفه دينى، هرچند حالت نوآورى دارد، ولى چون يك اصل و قاعده دينى پشتيبان آن است بدعت نخواهد بود. زيرا قرآن مى فرمايد:(وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّة)    (انفال/60). بديهى است بر اثر تحوّلات جهانى، آموزش عمومى رزمى براى جوانان موجب آمادگى بيشتر در مقابل دشمن مترصد و گوش بزنگ است و عمل به روح آيه شريفه، در عصر ما، مقتضى همين امر است.

از بيان فوق، بسيارى از شبهات واهى كه بر دست و پاى برخى از افراد پيچيده است حل مى شود. براى نمونه، انبوه مسلمانان جهان روز ميلاد پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) را جشن مى گيرند و گروهى اين امر را بدعت مى نامند! در حاليكه ، طبق آنچه گفتيم، هرگز ملاك بدعت بر آن صادق نيست. زيرا به فرض هم كه اين نوع تكريم و اظهار محبت، در شرع وارد نشده باشد،ولى اظهار محبت به پيامبر گرامى اسلام وخاندان او ـ سلام اللّه عليهم اجمعين ـ يكى از اصولمسلّم اسلام است كه اين گونه جشنها و احتفالات مذهبى جلوه و مظهرى از آن اصل كلّى است. پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود:«لا يُؤْمِنُ أَحدُكُمْ حَتّى أَكونَ أَحبَّ إِليهِ مِنْ مالِهِ وَ أَهلِهِ وَ النّاس أجْمَعين»[4]: هيچكدام از شما مؤمن نخواهد بود، مگر آنكه من نزد او از خانواده وى و تمامى مردم، محبوبتر باشم.

ناگفته پيداست كسانى كه در مواليد پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت او (عليهم السلام)اظهار شادمانى كرده و  بدين منظور مجالسى تشكيل مى دهند، هدفشان اين نيست كه برگزارى جشن در اين ايام، منصوص بوده و دستور برگزارى جشن عيناً به صورت خاص امروزى، در شرع وارد شده است؛ بلكه اعتقاد آنان اين است كه اظهار محبت به رسول گرامى و اهل بيت او يك اصل كلى است كه در كتاب و سنت با تعابير گوناگون بر آن تكيه شده است.

قرآن كريم مى فرمايد: (قُلْ لا أَسْاَّلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ المَودَّةَ فِي القُربى) (شورى/23): بگو من براى ابلاغ رسالت پاداش نمى طلبم مگر دوستى خويشاوندان و نزديكان؛ واين اصل مى تواند  در شئون مختلف زندگى فردى و اجتماعى مسلمين، براى خود جلوه ها و مظاهرى پيدا كند. گرفتن جشن در مواليد، جنبه يادآورى نزول رحمت و بركت خدا در آن ايام، و شكرگزارى به درگاه الهى را دارد و اين امر(جشن در روز نزول رحمت)، در شرايع پيشين نيز سابقه داشته است، چنانكه  به صريح قرآن، حضرت عيسى (عليه السلام)  از خداى متعال درخواست كرد مائده اى آسمانى بر وى و جمع يارانش فرو فرستد تا روز نزول مائده را او و پيروانش ـ در توالى نسلها ـ عيد گيرند:

(قالَ عيسى بنُ مَرْيَمَ اللّهمَّ ربَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا  مائدةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لأَوّلنا وَآخِرِنا وَ آيةً مِنْكَ ...) (مائده/114)/span>.

همانگونه كه يادآور شديم، بدعت عبارت از آن نوع تصرفات در دين است كه براى آنها مدرك صحيحى در شرع (به صورت خاص يا عام) وجود نداشته باشد، و بايد توجه نمود كه روايات ائمه اهل بيت(عليهم السلام)) ، به حكم حديث متواتر «ثقلين»، از مصادر شريعت و دلايل احكام دينى به شمار مى رود. بنابر اين،  هرگاه حضرات معصومين سلام اللّه عليهم اجمعين  بر جواز يا منع چيزى تصريح كنند، پيروى از گفتار آنان پيروى از دين بوده و مشمول عنوان بدعت گذارى در دين نخواهد بود.

در پايان يادآور مى شويم بدعت به معنى تصرف بدون اذن، پيوسته قبيح و حرام بوده و قرآن از آن با اين جمله :( ءَآللّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ) (يونس/59) ياد مى كند. در اين صورت تقسيم بدعت (به اين معنى) به قبيح وحسن و حرام وجائز، معنى صحيحى نخواهد داشت.

آرى «بدعت» در معناى عام لغوى آن، به معنى نوآورى در امور زندگى بدون آنكه آن را به شرع منسوب دارند، مى تواند صور گوناگون داشته و مشمول يكى از احكام خمسه تكليفيه (/span>واجب، حرام، مكروه، مستحب و مباح) قرار گيرد.

[1]. بحار الأنوار: 2/263؛ مسند احمد:4/126ـ127.

[2] . بحار الأنوار:74/202.

[3] . فتح البارى:5/156، 17/9.

[4] . جامع الأُصول 1/238. در اصل يكصد وسى ويكم درباره مهر ورزيدن به رسول گرامى وعترتش به طور گسترده سخن خواهيم گفت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo