درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل يكصد و نهم

از بيانات گذشته روشن شد حقيقت معاد اين است كه، روح پس از مفارقت از بدن ـ به مشيت الهى ـ بار ديگر به همان بدنى كه با آن زندگى مى كرد، باز مى گردد تا پاداش و كيفر اعمال دنيوى خود را در سراى ديگر ببيند.

برخى، مانند پيروان آين هندو معاد مطرح شده در شرايع آسمانى را منكرند ولى مسئله پاداش و كيفر اعمال را پذيرفته و آن را از طريق «تناسخ» توجيه مى كنند. اينان مدّعيند كه، روح از طريق تعلق گرفتن به «جنين» و طى مراحل رشد آن، بار ديگر به اين دنيا باز مى گردد و دورانهاى كودكى و نوجوانى و پيرى را طى مى كند ، منتها كسانى كه در زندگى گذشته نيكوكار بوده، زندگى شيرين، وتبهكاران پيشين نيز زندگى ناگوارى خواهند داشت. عقيده به تناسخ، كه در طول تاريخ همواره پيروانى داشته است، يكى از اصول آئين هندو به شمار مى رود.

بايد توجه داشت چنانچه  نفوس بشرى به صورت همگانى و هميشگى راه تناسخ را بپيمايند، ديگر مجالى براى معاد نخواهد بود. در حاليكه با توجه به دلايل عقلى و نقلى معاد، اعتقاد به آن ضرورى است، و در حقيقت بايد گفت كه قائلان به تناسخ چون نتوانسته اند معاد را به صورت صحيح آن تصوير كنند، تناسخ را جايگزين آن كرده اند.از نظر اسلام  قول به تناسخ مستلزم كفر است، و در كتب عقايد ما، درباره  بطلان و ناسازگارى آن با عقايد اسلامى به طور مفصل بحث شده است، كه ما در اينجا فشرده آن را يادآور مى شويم:

1. نفس انسان به هنگام مرگ به پايه اى از كمال نايل شده است. بر اين اساس، تعلق دوباره آن به جنين، به حكم لزوم هماهنگى ميان نفس و بدن، مستلزم تنزّل نفس از مرحله كمال به نقص و بازگشت از فعليّت به قوّه است كه با سنّت حاكم بر جهان آفرينش  (مبنى بر سير استكمالى موجودات از قوّه به فعل) منافات دارد.[1]

2. چنانچه بپذيريم نفس پس از جدايى از بدن، به بدن زنده ديگرى تعلق پيدا مى كند، اين امر مستلزم تعدّد نفس در يك بدن و دوگانگى در شخصيت است، و چنين چيزى با درك وجدانى انسان از خويش كه داراى يك شخصيت است منافات دارد.[2]

3. عقيده به تناسخ، علاوه بر اينكه با سنّت حاكم بر نظام آفرينش منافات دارد، مى تواند دستاويزى براى ستمكاران و سودپرستان گردد كه عزّت و رفاه فعلى خويش را معلول پاكى و وارستگى حيات پيشين، وبدبختى مظلومان و محرومان را نيز نتيجه زشتكارى آنان در مراحل پيشين حيات بدانند! و بدين وسيله اعمال زشت خويش و وجود ظلمها و نامردميها را در جامعه تحت سلطه خويش توجيه كنند.

4. قرآن براى انسان تا روز رستاخيز،فقط دو نوع موت، و دو نوع حيات معتقد است چنانكه مى فرمايد:

(كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَكُنْتُمْ أَمواتاً فَأَحياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِليهِ تُرجعُون)  (بقره/28)

«چگونه به خداوند كفر مىورزيد در حالى كه شما مردگان (اجساد بى روحى) بوديد و او شما را زنده كرد، سپس شما را مى ميراند، و بار ديگر شما را زنده مى كند، سپس به سوى او باز گردانيده مى شويد».

دلالت آيه، بر بطلان تناسخ روشن است زيرا معتقدان به تناسخ مى پندارند كه انسان پس از مرگ بار ديگر به همين زندگى باز مى گردد و اين مسأله ممكن است بارها تكرار شود، در صورتى كه به حكم اين آيه پس از مرگ يك حيات بيش نيست و اين همان زندگى در رستاخيز و قيامت است نه زندگى مجدد در جهان.

خلاصه سخن: آيه ياد شده، 2 موت و 2 حيات براى انسان معتقد است:

1. موت: انسان به صورت موجودات بى روح.

2. حيات:آنگاه كه به صورت نطفه درآمده و پس از طى مراحل گام در اين جهان مى گذارد.

3. اماته و ميرانيدن.

4. احياء و زنده شدن در روز قيامت.

در حالى كه در تناسخ ممكن است انسان ده ها بار به اين جهان گام نهاد يا از طريق تعلق نطفه، در جسم انسان ديگر.

[1] . بايد توجه داشت كه روح انسان در قيامت به بدن كامل تعلّق خواهد گرفت، بنابراين با فرض مزبور كه تعلق نفس به جنين است، تفاوت روشن دارد.

[2] . كشف المراد، علامه حلى، مقصد دوم، فصل چهارم، مسئله هشتم؛ اسفار، صدر المتألهين، 9/10.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo