درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل هشتاد و دوم

[2] . رجال نجاشى:1/96، شماره ترجمه 689.

در كتب حديث و تفسير رواياتى وارد شده است كه برخى آنها را دليل بر تحريف قرآن قرار داده اند، ولى بايد توجه نمود كه:

اوّلاً، اكثر اين روايات از طريق افراد و كتابهايى نقل شده كه از وثاقت و اعتبار لازم برخوردار نيستند، مانند كتاب قراءات احمد بن محمد سيارى (م286) كه علماى رجال، روايات او را ضعيف خوانده، و مذهب او را فاسد دانسته اند[1] يا كتاب على بن احمد كوفى (م352) است كه علماى رجال درباره او گفته اند: در پايان عمر راه غلو را در پيش گرفت.[2]

ثانياً، قسمتى از اين روايات، كه بر تحريف حمل شده است، جنبه تفسيرى دارد. به عبارت ديگر، مفاد كلّى آيه در روايت تطبيق بر مصداق شده، و عده اى تصور كرده اند كه تفسير و تطبيق مزبور جزء قرآن بوده و از آن حذف گرديده است. مثلاً «صراط مستقيم» در سوره حمد، در روايات به «صراط پيامبر و خاندان او» تفسير شده، و پيداست كه چنين تفسيرى، تطبيق كلى بر فرد اعلاى آن است.[3]

امام خمينى (رحمه الله) رواياتى را كه از آنها تحريف برداشت شده بر سه دسته تقسيم كرده است:

الف ـ روايات ضعيف، كه با آن نمى توان استدلال كرد؛

ب ـ روايات ساختگى، كه شواهد جعلى بودن در آنها نمايان است؛

ج ـ روايات صحيح، كه اگر در مفاد آنها كاملاً دقت گردد روشن مى شود كه مقصود از تحريف در آيات قرآن، تحريف معانى آنهاست نه تغيير الفاظشان.[4]

ثالثاً، كسانى كه مى خواهند عقيده واقعى پيروان يك مذهب را به دست آورند بايد به كتابهاى عقيدتى و علمى آنها رجوع كنند، نه به كتابهاى حديثى كه نظر مؤلف از تأليف آن، بيشتر گردآورى مطالب بوده و تحقيق آن را به ديگران واگذار كرده است. همچنين مراجعه به آراى شاذ از پيروان يك مذهب براى شناخت عقايد مسلّم آن مذهب كافى نبوده و اصولاً استناد به قول يك يا دو نفر در مقابل اكثريت قاطع دانشمندان آن فرقه، ملاك صحيحى براى قضاوت نيست.

در خاتمه بحث از تحريف، ضرورى است چند نكته را يادآور شويم:

1. متهم كردن مذاهب اسلامى يكديگر را به تحريف قرآن، خاصّه در عصر كنونى، جز به نفع دشمنان اسلام نخواهد بود.

2. اگر برخى از علماى شيعه كتابى درباره تحريف قرآن نوشته اند، بايستى نظريه شخصى خود او تلقى شود، نه نظريه اكثريت قاطع علماى شيعه. لذاست كه مى بينيم پس از انتشار كتاب مزبور، ردّيّه هاى زيادى از سوى علماى شيعه بر ضد آن نوشته شده است؛ همان گونه كه وقتى در سال 1345هـ.ق از طرف يكى از علماى مصر كتاب «فرقان»  با استناد به پاره اى روايات درباره نسخ يا انساء تلاوت آياتى از قرآن كه در كتب حديث اهل سنت آمده است، به عنوان اثبات تحريف در قرآن نوشته شد، از طرف علماى ازهر مردود شناخته شد و كتاب مزبور مصادره گرديد. .كتاب آسمانى همه مسلمانان جهان قرآن مجيد است كه مجموع آن را 114 سوره كه نخستين آن را سوره «الحمد» وآخرين آن را سوره «الناس» تشكيل مى دهد، و در اين كتاب  كلام الهى، «قرآن» ناميده شده و با صفاتى چون مجيد، كريم و حكيم[5.] معرفى گرديده است. و مسلمانان احياناً آن را «مصحف»مى نامند، و مصحف در لغت عرب به مجموعه اى از برگهاى نوشته شده مى گويند كه در يكجا گرد آيد. و نقل شده است كه پس از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، آنگاه كه مجموع سوره هاى قرآن يكجا گرد آمد از سوى برخى صحابه اسم مصحف براى آن پيشنهاد شد.[6]

بنابر اين مصحف به مجموعه اى از برگهاى نوشته شده و گرد آمده به صورت يك كتاب مى گويند خواه قرآن باشد يا غير آن. وقرآن نامه اعمال را «صُحُف» مى نامد و مى فرمايد:(وَإِذا الصُّحُفُ نُشِرَتْ) (تكوير/10): آنگاه كه نامه هاى اعمال گشوده شود، همچنانكه ديگر كتابهاى آسمانى را «صحف» مى نامد، و مى فرمايد: (صُحُفِ إِبْراهيمَ وَمُوسى) ( اعلى/19): كتابهاى ابراهيم و موسى.

اين آيات نشان مى دهد كه لفظ صحيفه يا مصحف معنى وسيعى داشته است، هرچند پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) يكى از نامهاى قرآن نيز بشمار آمده است.

از اين جهت تعجب نخواهيم كرد كه نوشته هايى را كه از دخت گرامى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) به يادگار مانده است «مصحف» مى نامند، و واقعيت اين مصحف آن است كه امام صادق (عليه السلام)  در روايتى توضيح مى دهد و مى فرمايد: «فاطمه پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) هفتاد و پنج روز زيست، و اندوه سختى او را فرا گرفت، جبرئيل (به فرمان خدا) فرود مى آمد و از رسول خدا و منزلت او نزد خدا سخن مى گفت و بدين جهت فاطمه را تسلى مى داد، و از حوادثى كه بعدها اتفاق خواهد افتاد او را با خبر مى ساخت.و اميرمؤمنان گزارشهاى جبرئيل را(از طريق املاء فاطمه (عليها السلام)) مى نوشت واين همان مصحف فاطمه(عليها السلام) است.»[7]

ابوجعفر از امام صادق (عليه السلام)  نقل مى كند كه فرمود:مصحفُ فاطمةَ ما فيه شيء من كتابِ اللّه وإنّما هو شيء أُلقى إليها بعد موتِ أبيها (صلوات اللّه عليهما )[8]: در مصحف فاطمه چيزى از كتاب الهى نيست، (يعنى تصور نكنيد قرآن است) بلكه محتويات آن پس از درگذشت پدرش به او القا شده است. و ما در بخش مربوط به فقه و حديث يادآور خواهيم شد كه در امت اسلامى شخصيت هاى والايى هستند كه در حالى كه نبى و رسول نيستند، ولى فرشتگان با آنان سخن مى گويند. و آنان را محدَّث مى نامند، و دخت گرامى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) «محدَّثه» بوده است.

[1] . رجال نجاشى:1/211، شماره ترجمه190.

[3] . طبرسى، مجمع البيان:1/28، ط .

[4]. تهذيب الأُصول:2/96.

[5] . (ق * والقرآن المجيد) ، ق/1. (انّهُ لَقُرآنٌ كَريم فِي كِتاب مَكْنُون) واقعه/77. (يس * والقُرآن الحكيم) يس/1.

[6] . الاتقان:11/85.

[7]. كافى: 1/241.

[8]. بصائر الدرجات، ص 195.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo