درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل هفتاد و دوم

در اصل پيش، اعجاز ادبى قرآن را به اختصار بيان كرديم. اكنون برآنيم كه به طور فشرده به جلوه هاى ديگرى از اعجاز قرآن اشاره كنيم. اگر اعجاز ادبى قرآن، تنها براى كسانى قابل درك است كه در زبان عربى مهارت كافى داشته باشند، خوشبختانه ديگر جلوه هاى اعجاز قرآن براى ديگران نيز قابل فهم است.

الف ـ آورنده قرآن، يك فرد امّى و درس ناخوانده است؛ نه مدرسه اى رفته، نه در برابر استادى زانو زده، و نه كتابى را خوانده است، چنانكه مى فرمايد: (وَماكُنْتَ تَتْلُوا من قبلِهِ مِنْ كتاب ولا تَخُطُّهُ بيمينِك إذاً لارتابَ المُبْطِلونَ) (عنكبوت/48): پيش از اين نه كتابى مى خواندى و نه با دست چيزى مى نوشتى، كه اگر غير از اين بود باطل گرايان در حقانيت رسالت توترديد مى كردند.

پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) اين آيه را بر مردمى تلاوت كرد كه از كارنامه زندگى او كاملاً مطلع بودند. طبعاً اگر وى سابقه تحصيل داشت او را در اين ادعا تكذيب مى كردند، و اگر مى بينيم برخى او را متهم مى كردند كه «قرآن را بشرى به وى مى آموزد»[1] اين تهمت نيز بسان ديگر تهمتها كاملاً بى اساس بود، چنانكه قرآن اين اتهام را رد كرده و مى فرمايد:«آن كس كه مى گويند قرآن را به پيامبر آموخته، از غير عرب است، در حاليكه زبان قرآن زبان عربى فصيح است.[2]

ب ـ قرآن طى مدت بيست و سه سال در شرايط گوناگون (صلح و جنگ، سفر وحضر، و...) توسط پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) تلاوت شده است. طبيعت يك چنين سخن گفتنى ايجاب مى كند كه درگفتار گوينده نوعى دوگانگى بلكه چندگانگى پيش آيد. مؤلفانى كه كتاب خود را در شرايطى يكسان و با رعايت اصول هماهنگى مى نويسند، چه بسا دچار اختلاف و ناهماهنگى در كلام مى شوند، چه رسد به كسانى كه سخنى را به تدريج، و در اوضاع و احوال مختلف، القا مى كنند.

ددر خور توجه است كه قرآن كريم درباره موضوعات گوناگون از الهيّات، تاريخ، تشريع و قانونگذارى، اخلاق، طبيعت و غيره سخن گفته، و در عين مجموعه آن وى از سر تا به بُن داراى عاليترين نوع هماهنگى و انسجام از نظر محتوا، و سبك سخن گفتن است. قرآن خود اين جنبه از اعجاز را يادآور شده و مى فرمايد:(أَفَلا يَتَدبَّرُونَ الْقُرآنَ وَ لَو كانَ مِنْ عِنْدِ غيرِ اللّهِ لَوَجَدوا فيهِ اخْتلافاً كثيراً) (نساء/82)/span>: آيا در قرآن تدبّر نمى كنند؟ اگر از جانب غير خدا بود، در آن اختلاف بسيار مى يافتند.

ج ـ قرآن كريم، فطرت ثابت انسان را مدّنظر قرار داده و بر اساس آن قانونگذارى كرده است. در نتيجه اين بينش اساسى، به همه ابعاد روح و زواياى حيات انسان توجه كرده و اصولى كلى را، كه هرگز كهنگى و زوال نمى پذيرد، يادآور شده است.

از ويژگيهاى قوانين كلّى اسلام آن است كه در شرايط گوناگون و محيط هاى مختلف قابل اجراست، و مسلمانان زمانى كه بر بخش عظيمى از جهان دست يافته بودند، در پرتو همين قوانين، قرنها جوامع بشرى را با قدرت و عظمت اداره كردند. امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: «إنّ اللّهَ لم يدَعْ شيئاً تحتاجُ إليه الأُمّة إلاّ أنْزله في كتابِه و بيَّنه لرسُولهِ و جَعَلَ لكلّ شيء حدّاً و جَعَل عليه دليلاً»[3]: خداوند هيچ چيزى را كه مردم به آن نيازمندند وانگذارده مگر اينكه در كتاب خود از آن سخن گفته و براى رسول خود حكمش را توضيح داده است، و براى هر چيزى حدى، و براى هر حدى دليلى معين كرده است.

[1] . نحل/103.

[2] . نحل/103.

[3] . كافى: 1/59.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo