درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل شصت ويكم

كسانى كه مى خواهند هر چيز را با مقياسهاى مادى و ابزار حسى بسنجند و حقايق غيبى را در قوالب حسى محصور كنند، وحى الهى را به صورتهاى گوناگون توجيه كرده اند، كه همه آنها از نظر ما باطل است. ذيلاً به نقل و نقد اين گونه توجيهات مى پردازيم.

الف ـ گروهى از نويسندگان، پيامبران را از نوابغ بشر دانسته و وحى را محصول تفكر و اعمال حواس باطنى آنان پنداشته اند. به پندار اين گروه،حقيقت روح الامين، روح و نفس پاك اين دسته از نوابغ، و كتاب آسمانى نيز همان افكار بلند و والاى آنهاست.

اين گونه تفسير از وحى، نشانه خودباختگى در مقابل دانش تجربى جديد است كه تنها به روشهاى حسى اعتماد دارد. مشكل مهم اين نظريه آن است كه با سخنان پيامبران الهى منافات دارد، زيرا آنان پيوسته اعلان مى كردند كه آنچه براى بشر آورده اند جز وحى الهى چيزى نيست بنابر اين، لازمه تفسير فوق اين است كه پيامبران افرادى دروغگو باشند، و اين با مقام والا و راستى و درستى آنان كه تاريخ از آن خبر داده است، سازگار نيست.

به ديگر سخن: مصلحان دوگونه اند: مصلحانى كه برنامه خود را به خدا نسبت داده اند، و مصلحانى كه برنامه خود را زاييده افكار خويش معرفى مى كنند، و چه بسا هر دو گروه نيز دلسوز و خيرخواه باشند. بنابر اين نمى توان اين دو صنف مصلح را يكى دانست.

ب ـ گروهى ديگر، به همان انگيزه كه در نظريه پيشين بيان شد، وحى را نتيجه تجلى حالات روحى پيامبر مى دانند. به ادعاى اينان، پيامبر به علت ايمان استوارى كه به خدا دارد، در سايه عبادت بسيار خويش، به مرتبه اى

مى رسد كه يك رشته حقايق عالى را در درون خود مى يابد، و تصور مى كند كه از جهان غيب بر او القا شده است، در حاليكه دريافتهاى مزبور مبدء و سرچشمه اى جز نفس او ندارد. صاحبان اين نظريه اظهار مى دارند كه ما در راستگويى پيامبران شك نداريم و معتقديم كه آنان حقيقتاً يك رشته حقايق برين را مشاهده مى كنند، ولى سخن در منشأ اين حقايق عالى است،پيامبران تصور مى كنند اين حقايق از عالم بيرون و جهان غيب به آنان القا شده است، در حاليكه سرچشمه آن همان نفس آنان است.[1]

اين نظريه، سخن جديدى نيست، بلكه ارائه يكى از نظريات دوران جاهليت درباره وحى، منتها با پوششى جديد است. حاصل اين نظريه آن است كه وحى نتيجه تخيّل پيامبران و فرو رفتن آنان در خويشتن است،و آنان از كثرت تفكر درباره خدا و عبادت و انديشه اصلاح بشر، ناگهان حقايقى را در برابر خود مجسم مى بينند و گمان مى كنند كه از عالم غيب بر آنان القا مى شود، و اين به نحوى همان تصور عرب جاهلى درباره وحى است كه مى گفتند: (أَضْغاثُ أَحْلامِ) (انبياء/5): يعنى وحى افكار آشفته اى است كه پيامبر مى بيند.

قرآن در آيات ديگر اين نظريه را بشدت رد كرده و مى گويد: اينكه پيامبر مدعى ديدن فرشته وحى است راستگوست، نه قلب او خطا كرده و نه چشمش، چنانكه مى فرمايد: (ما كَذَبَ الفُؤادُ ما رَأى). نيز مى فرمايد: (ما زاغ البَصَرُ وَ ما طَغى) (نجم 11و17): دل آنچه را كه چشم ديد، تكذيب نكرد و هرگز ديدگان او لغزش نيافت و خطا نرفت. يعنى واقعاً فرشته وحى را ديد، هم با ديد ظاهر و هم با ديد باطن.

[1] . سيّد محمّد رشيد رضا، وحى محمّدى، ص66.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo