درس اصول عقاید امامیه حضرت آیت الله سبحانی

اصل سى ويكم

چهارمين مرتبه توحيد، توحيد در ربوبيت و تدبير جهان و انسان است، توحيد ربوبى دو قلمرو دارد:

1. تدبير تكوينى؛

2. تدبير تشريعى.

از تدبير تشريعى در اصلى جداگانه سخن خواهيم گفت.فعلاً به توضيح توحيد در قلمرو تدبير تكوينى مى پردازيم.

مقصود از تدبير تكوينى، كارگردانى جهان آفرينش است، بدين معنا كه اداره جهان هستى ـ بسان ايجاد و احداث آن ـ  فعل خداوند يكتاست. درست است كه در كارهاى بشرى تدبير از احداث تفكيك پذير است، مثلاً فردى كارخانه اى را مى سازد و ديگرى آن را اداره مى كند، ولى در عالم آفرينش، آفريدگار و كارگردان يكى است، و نكته آن اين است كه تدبير جهان جدا از آفرينشگرى نيست.

تاريخ انبيا نشان مى دهد كه مسئله توحيد در خالقيت مورد مناقشه امتهاى آنان نبوده و اگر شركى در كار بوده است، نوعاً مربوط به تدبير و كارگردانى عالم و به تبع آن عبوديت و پرستش مى شده است. مشركان عصر ابراهيم خليل (عليه السلام) تنها به يك خالق اعتقاد داشتند، ولى به غلط مى پنداشتند كه ستاره، ماه يا خورشيد ارباب و مدبّر جهانند، و مناظره ابراهيم نيز با آنان در همين مسئله بوده است.[1]

چنانكه در زمان يوسف نيز، كه پس از ابراهيم مى زيست، باز شرك مربوط به مسئله ربوبيت بوده است ـ تو گويى خدا پس از آفرينش جهان، كارگردانى آن را به ديگران سپرده است ـ اين مطلب از گفتگوى يوسف با مصاحبان زندانى او به دست مى آيد. آنجا كه به آنان مى گويد: (ءَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الواحِدُ القَهّارُ) (يوسف/39).

همچنين از آيات قرآن استفاده مى شود كه مشركان عصر رسالت قسمتى از سرنوشت خود را در دست معبودهاى خود مى دانستند. چنانكه مى فرمايد:

(وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزّاً) (مريم/81): جز خدا، خدايانى براى خود برگزيدند تا مايه عزت آنان باشند.

نيز مى فرمايد:(واتّخذُوا مِنْ دونِ اللّه آلهةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرونَ * لا يَسْتَطيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُندٌ مُحْضَرونَ) (يس/74ـ75): جز خدا، خدايانى را برگزيدند تا به پيروزى برسند، توانايى يارى دادن به آنها را ندارند، ولى مشركان بسان سپاهى در خدمت بتها مى باشند.

قرآن در آيات متعدد به مشركان هشدار مى دهد كه شما چيزهايى را مى پرستيد كه قادر نيستند به خود و نيز به پرستش كنندگان خود سود و زيانى برسانند. اين دسته از آيات حاكى از آن است كه مشركان عصر پيامبر معتقد به سود و زيان رساندن معبودان خود بوده اند،[2] واين امر انگيزنده آنان به پرستش بتها بود. اين آيات و نظاير آنها كه بيانگر عقايد مشركان در عصر رسالت مى باشد، حاكى است كه آنان در عين اعتقاد به توحيد در خالقيت، در قسمتى از امور مربوط به ربوبيت حق، مشرك بوده و معبودهاى خود را در آن امور مؤثر مى دانستند.قرآن براى بازدارى آنان از پرستش بتها، انگيزه مزبور را باطل مى كند و مى گويد:معبودهاى شما كمتر از آنند كه بتوانند چنين نقشى داشته باشند.

در برخى از آيات مشركان را نكوهش مى كند كه براى خداوند، نظير و همانند تصوير كرده و آنها را به اندازه خدا دوست مى دارند:(وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ) (بقره/165) يعنى برخى از مردم براى خدا همتايانى برگزيده و آنان را بسان خدا دوست مى دارند.

نكوهش در قرار دادن «ندّ» براى خدا، در آيات ديگر ([3]) نيز وارد شده و از آيات مزبور برمى آيد كه مشركان براى آنها شئونى مانند شئون خدا مى انديشيدند، سپس به خيال داشتن چنين مقامات آنها را دوست داشته و پرستش مى كردند. به ديگر سخن: چون آنها را، از برخى از جهات «ندّ» و «نظير» و «مثل» خدا مى پنداشتند، از اين جهت به پرستش آنها مى پرداختند.

قرآن از زبان مشركان در روز رستاخيز نقل مى كند كه آنان در نكوهش خود و بتها چنين مى گويند:(تَاللّهِ إِنْ كُنّا لفي ضَلال مُبين * إِذْ نُسَويكُمْ بِرَبِّ العالَمينَ) (شعـراء/97ـ 98): به خـدا سوگند ما در گمراهى آشكارى بوديم،زمانى كه شماها (بتان)را با خدا يكسان مى گرفتيم.

آرى دايره ربوبيت حق بسيار گسترده است، از اين جهت مشركان معاصر با رسولخدا(صلى الله عليه وآله وسلم)در مورد امور مهمى چون رزق، احيا و اماته، و تدبير كلى جهانْ موحد بودند.

چنانكه مى فرمايد: (قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماء وَ الأَرض أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَبْصارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّت مِنَ الحَيّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الأَمْر فَسَيَقُولُونَ اللّه فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ) (يونس31):بگو كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد، كيست كه صاحب اختيار گوشها و چشمهاى شما است، كيست كه زنده را از مرده، و مرده را از زنده خارج مى سازد، وكيست كه امر آفرينش را تدبير مى كند؟

همگى مى گويند: خدا. بگو،پس چرا پروا نمى كنيد؟!

(قُلْ لِمَنِ الأَرْض وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ* سَيَقُولُونَ للّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمواتِ السَبْعِ وَ رَبُّ العَرْشِ العَظيمِ * سَيَقُولونَ للّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ) (مؤمنون/84ـ87).

بگو، زمين وآنچه كه در آن است از آن كيست (بگوييد) اگر مى دانيد.

مؤكَّداً مى گويند از آنِ خداست، بگو پس چرا يادآور نمى شويد.بگو پروردگار هفت آسمان و پروردگار عرش بزرگ كيست؟ قطعاً مى گويند خدا. بگو پس چرا پروا نمى كنيد؟!

ولى همين افراد، به حكم آيات سوره مريم و يس، كه قبلاً متذكر شديم، در مواردى مانند پيروزى در جنگ، مصونيت از خطر در سفر، و نظاير آن، معبودان خويش را مؤثر در سرنوشت جهان مى انگاشتند و روشنتر آنكه شفاعت را حق آنان دانسته و معتقد بودند كه آنان مى توانند بدون اذن خدا شفاعت كنند و شفاعت آنان مؤثر خواهد بود.

بنابراين منافات ندارد كه برخى از افراد، در بعضى امور، تدبير را از آنِ خدا دانسته و موحد باشند، ولى در امور ديگر مانند شفاعت، سود و زيان، و عزت و مغفرت، تدبير و سر رشته دارى برخى از امور را در اختيار معبودهايى دانسته و به تأثير گذارى آنها معتقد باشند.

آرى، گاهى، مشركان براى توجيه شرك ورزى وبت پرستى خود مى گفتند: پرستش ما به خاطر اين است كه از اين طريق به خدا نزديك شويم (يعنى ما آنها را در زندگى خود مؤثر نمى دانيم). قرآن اين توجيه را از آنان چنين نقل مى كند:(ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ زُلْفى): بتها را جز براى نزديك شدن به خدا نمى پرستيم. ولى در ذيل آيه يادآور مى شود كه آنان در اين ادعا دروغ مى گويند چنان كه مى فرمايد:(إِنَّ اللّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفّار) (زمر/3): خدا دروغگوى كفر پيشه را هدايت نمى كند.

امّا توحيد در ربوبيت، به معنى كشيدن خط بطلان بر هر نوع انديشه تدبير مستقل از اذن الهى ـ اعم از كلى و جزئى ـ براى غير خدا در مورد انسان و جهان است.منطق توحيدى قرآن، با ابطال انديشه هر نوع تدبير مستقل است و به خاطر انحصار تدبير به خدا، عبادت غير خدا را مردود مى شمارد.

دليل توحيد ربوبى روشن است: زيرا در مورد جهان و انسان، «كارگردانى دستگاه خلقت» جدا از «آفرينش» آن نيست و اگر خالق جهان و انسان يكى است مدبر آنها نيز يكى بيشتر نيست. به علت همين پيوند روشن ميان خالقيت و تدبير جهان است كه خداى متعال در قرآن آنجا كه سخن از آفرينش آسمانها به ميان مى آورد، خود را مدبّر جهان معرفى مى كند و مى گويد:

(اللّهُ الّذي رَفَعَ السَّموات بِغَيْرِ عَمَد تَرَونَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى العَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمس وَ القَمَر كُلٌّ يَجري لأَجَل مُسَمّى يُدَبِّرُ الأَمرَ...) (رعد/2): خدايى كه آسمانها را بدون ستونى كه ديده شود برافراشت، آنگاه بر سرير قدرت چيره گشت،و خورشيد و ماه را مسخر نمود، هر يك تا وقت معين حركت مى كنند، او مدبر امر آفرينش است.

در آيه ديگر هماهنگى نظام حاكم بر آفرينش را دليل يگانگى مدبر جهان دانسته مى فرمايد:

(لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلاّ اللّهُ لَفَسَدَتا) (انبياء/22): اگر در آسمان و زمين خدايانى جز "اللّه" بود، نظام آن دو به تباهى مى گراييد.

آرى توحيد در تدبير، با اعتقاد به مدبرهاى ديگر كه «با اذن خدا» انجام وظيفه مى كنند، و در حقيقت جلوه اى از مظاهر ربوبيت خدا مى باشند،منافات ندارد. لذا قرآن در عين تأكيد بر توحيد در ربوبيت، به وجود مدبران ديگر تصريح كرده مى فرمايد:(فَالمدبّراتِ أَمراً) (نازعات/79).

[1] . انعام/76ـ78.

[2] . يونس/ 18 و فرقان/ 55.

[3] . بقره/21، ابراهيم/30، سبأ /33، زمر/8، فصّلت/9.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo