درس خارج فقه آيتالله سیدموسی شبیریزنجانی
كتاب الصوم
89/06/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: موارد جواز افطار روزه ماه مبارک رمضان/ شیخ و شیخه/
بررسی فصل 11 در باب معـذورین از روزه - ادله جـواز افطار در مورد شیخ و شیخه - بررسی آیه شریفه در جواز افطار - اشاره به اقوال علماء در مورد نسخ آیه شریفه - قول به نسخ آیه شریفه - قول به عدم نسخ آیه شریفه و کلام مرحوم آقای خوئی - نقد کلام مرحوم آقای خوئی - نظر مختار در رابطه با آیه شریفه
بحث در شرائط وجوب صوم بود. در این جلسه، در بحث موارد عدم وجوب روزه ماه مبارک رمضان، جواز افطار برای شیخ و شیخه را مورد بررسی قرار میگیرد.
بررسـی فصل 11 در باب معذورین از روزه
فصل 11: «وردت الرخصة فی إفطار شهر رمضان لأشخاص بل قد یجب الأول و الثانی الشیخ و الشیخة إذا تعذر علیهما الصوم أو کان حرجا و مشقة فیجوز لهما الإفطار لکن یجب علیهما فی صورة المشقة بل فی صورة التعذر أیضا التکفیر بدل کل یوم بمد من طعام و الأحوط مدان و الأفضل کونهما من حنطة و الأقوی وجوب القضاء علیهما لو تمکنا بعد ذلک»[1] .
ادله جواز افطار در مورد شیخ و شیخه
بررسـی آیه شریفه در جواز افطار
در مورد شیخ و شیخه اصل جواز افطار مورد تسلم است و اجماع و روایات و آیه قرآن درباره آن هست، منتها آیه قرآن بحثی دارد که مفسرین بحث کردهاند و در کلمات فقهی نیز فی الجمله بحث شده، امروز مقداری درباره آیه بحث میکنیم.
آیه شریفه میفرماید: ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾[2] ، ﴿أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[3] . قسمتهای مختلف این آیه مورد بحث است اما عمده ﴿وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِین﴾ مربوط به مسئله جاری است که مراد چیست، از قدیم مفسرین در معنا و در منسوخ بودن یا نبودن این قسمت آیه اختلاف کردهاند.
اشاره به اقوال علماء در مورد نسخ آیه شریفه
قول به نسخ آیه شریفه
عدهای از قدمای عامه و شاید متأخرین آنها میگویند که این آیه نسخ شده و آیه ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ﴾[4] آن را نسخ کرده، عدهای از علماء بزرگ امامیه نیز به نسخ قائل شدهاند؛ مرحوم شیخ مفید در مقنعه[5] و مرحوم سید مرتضی در انتصار[6] و مرحوم قطب راوندی در فقه القرآن[7] ، مرحوم صاحب مدارک نیز در مدارک احتمال نسخ داده و رد نکرده است[8] .
اینها گفتهاند که پیامبر صلی الله علیه و آله روز عاشوراء و سه روز در هر ماه را روزه میگرفتند و روزه این روزها در صدر اسلام واجب بوده و بعد آیه روزه ماه مبارک رمضان نازل شد و روزه روز عاشوراء و آن سه روز نسخ شد و به روزه ماه مبارک رمضان تبدیل شد و روزه ماه مبارک رمضان واجب شد، منتها به دلیل اینکه اشخاص به یک ماه روزه عادت نکرده بودند در مشقت بودند و شارع مهربان ترخیصاً لهم اجازه داد که اگر افطار کردند، کفاره بدهند و اشکالی ندارد، ﴿وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ﴾ در همین مقام است که
اشخاصی که میتوانند روزه بگیرند اما روزه نگیرند، فدیه بدهند و آن نیز مانند روزه گرفتن ماه مبارک رمضان است، پس، حکم یک ماه با این حکم تخییری نسخ شد و بعد تا اینها به روزه گرفتن عادت کنند، دوباره آیه نازل شد که ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ﴾ و این تخییر را نسخ کرد، اینها چند مرتبه نسخ قائل شدهاند. و بعضی دیگر آن وجوب مرتبه اولی را منکر شدهاند و گفتهاند که اول سه روز روزه واجب نبوده و مستحب بوده، اولین زمان وجوب همان ماه مبارک رمضان است منتها بعداً ترخیص شده و تخییر شده و بعد این تخییر نسخ شده است.
قول به عدم نسخ آیه شریفه
عدهای دیگر از عامه و از امامیه گفتهاند که اصلاً آیه نسخ نشده و باید «وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ» را معنا کرد، منتها مختلف معنا کردهاند.
کلام مرحوم آقای خوئی در انکار نسخ
یکی از منکرین نسخ مرحوم آقای خوئی است که بیان خاصی نیز دارد، میفرماید اشخاص را سه طایفه کرده؛ طایفه اول صحیح و توانا هستند، اینها وظیفه دارند که روزه بگیرند، طایفه دوم مریض و مسافر هستند که نمیتوانند ماه مبارک رمضان را روزه بگیرند اما وقت دیگر میتوانند روزه بگیرند، آیه شریفه فرموده که اینها لازم نیست در ماه مبارک رمضان روزه بگیرند و در روزهای دیگر روزه بگیرند، و طایفه سوم کسانی هستند که در مورد آنها فرقی بین اداء و قضاء نیست و در هر دو مشکل دارند، در مورد اینها «وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ» تعبیر شده است، و بین طاق با اطاق فرق وجود دارد، طاق یعنی کسی که قدرت دارد و مراد از اطاق منتهی الطاقه است، لذا «یُطِیقُونَهُ» به معنای این است که باید آخرین نیروی خود را مصرف کنند تا بتوانند روزه بگیرند، و این عبارة اخرای حرجی است، برای کسی که اداءاً و قضاءاً روزه برای او حرجی است، فدیه تعیین شده، و برای کسی که فقط اداء مشکل دارد، قضاء تعیین شده، و کسی که در هیچکدام مشکل ندارد،
لازم است اداءاً روزه بگیرد، پس، برای منسوخ بودن آیه وجهی نیست، در لسان العرب و غیره به فرق بین طاق و اطاق تصریح شده است[9] .
نقد کلام مرحوم آقای خوئی
اما بعد از مراجعه هیچ لغتی پیدا نکردم که بین طاق و اطاق فرق گذاشته باشد، لسان العرب نیز طاق و اطاق را یکسان معنا کرده، عبارت لسان العرب این است: «و الطَّوْقُ و الإِطاقةُ: القدرة علی الشیء. و الاسم الطَّاقةُ. و الطَّوْقُ الطاقةُ أَی أَقصی غایته، و هو اسم لمقدار ما یمکن أَن یفعله بمشقَّة منه»[10] ، طوق را تفسیر کرده که به مقداری است که با مشقت انجام میشود، اما درباره اطاقه همان معنائی را گفته که درباره طاق هست که القدرة علی الشیء است، آن درباره طوق هست، بعضی که یطیقون نخواندهاند و یطوقون با تشدید و بدون آن خواندهاند، گفتهاند که از همین استفاده مشقت میشود، بین این دو قرائت فرق گذاشتهاند، ایشان آن را درباره طوق دارند، در میان مفسرین و فقهاء و لغویین ندیدهام کسی بین اطاق و طاق فرق گذاشته باشد. منتها مطلبی فخر رازی دارد[11] و از عبارت کشاف[12] نیز ممکن است استفاده شود، و آن این است که طاق و اطاق چه مجرد و چه مزید فیه مطلق قدرت نیست و قدرتی است که با مشقت باشد، این را گفتهاند اما بین آنها کسی تفکیک نکرده است، مرحوم آقای خوئی یطیقون را به معنای حرجی معنا کرده، بنابر فرمایش ایشان باید گفت که «مَا لَا یُطِیقُونَ»[13] در حدیث رفع به معنای امور حرجی است، آن که فوق حرج است که اصلاً قابل جعل نیست تا رفع شود، آن که قابل جعل است و میشود رفع کرد، امر حرجی است، اگر مراد از لا یطیقون کمتر از حرجی باشد، این رفع نمیشود و اگر بالاتر از حرج باشد، این قابل جعل نیست تا رفع شود، همه
«ما لا یطیقون» را به امور حرجی معنا کردهاند، لا یطیقون را اینگونه معنا کردهاند، مرحوم آقای خوئی یطیقون را به معنای حرجی بودن گرفته، هیچ شاهدی بر این در هیچ کلماتی نیست، حتی در کلام فخر رازی و کشاف نیز به حد حرج نیست، میگویند اگر مشقت ندارد، وسع گفته میشود، و اگر مشقت دارد، طاق و اطاق گفته میشود، خلاصه، اینگونه که ایشان آیه را تفسیر کردهاند، با لغت و کلمات فقهاء و مفسرین و استعمالات روایات موافق نیست.
نظر مختار در رابطه با آیه شریفه
پس، درباره آیه شریفه ﴿عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ﴾ چه بگوئیم؟ اگر لا یطیقون شد، باید فدیه بدهند، اگر یطیقون شد، چرا فدیه بدهند؟ اصل المشقه نیز کافی نیست، بعضی روی همین جهت قائل به نسخ شدهاند که به حسب متعارف روزه گرفتن سخت است و برای همه مردم ترخیص و ارفاق شده بود، حالا میگوید اگر افطار کردید، فدیه بدهید، و در بعضی قرآنها یا بعضی از کتب معاصرین دیدم، البته از فقهای معروف ندیدهام، آنجا درباره یطیقون و باب افعال آمده بود که یکی از همزههای باب افعال همزه سلب است، در جامی در معنای اعراب نوشته بود که «عربت معدته أی فسدت معدته»، و وقتی به باب افعال میرود و الف میگیرد، اعراب ازالة الفساد میشود، و به وسیله اعراب مشکل اشتباه در قرائت و معنا برطرف میشود، خلاصه، بعضی گفتهاند که در آیه یطیقونه باب افعال است که همزه سلب دارد و به معنای این است که لا طاقة لهم. اما در آیه نمیتواند به معنای همزه سلب باشد، به خاطر اینکه همزه سلب سماعی است و قیاسی نیست و در اینجا نشنیدهایم کسی بگوید که به معنای سلب القدره است. معنای دیگری که خیلی معقولتر است، این است که روایات این یطیقونه را به پیرمرد و پیرزن و ذو العاش و حامل مقرب و مرضعه قلیلة اللبن تطبیق کردهاند، و به دلیل اینکه روایات متعدد و صحیح السند است، باید به آنها اخذ کرد، ولی چگونه میشود که این روایات را با آیه تطبیق کرد؟ در کلمه اطاق مفهوم حرج وجود ندارد و اینها افرادی هستند که روزه بر آنها حرجی است، اینجا بهترین مطلبی که در این باره گفته شده، کلام ابو الفتوح است[14] که میگوید یک
صورت این است که کانوا در تقدیر است، بعضی از روایات نیز کان را در تقدیر گرفته، ایشان میگوید این چیز بدیع و بعیدی نیست و عرب این کار را میکند و در آیه قرآن نیز حذف کان هست، ﴿وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَانَ﴾[15] ، ﴿اتَّبَعُوا﴾ را به صیغه ماضی ذکر کرده و ﴿مَا تَتْلُو﴾ باید به معنای حاضر باشد، معنا ندارد که بگوید آنها در ملک سلیمان چیزی را پیروی کردند که حالا یاد گرفتهاند و شیاطین القاء میکنند، اینها از شیاطین انسی تبعیت کردهاند، گفتهاند که اینجا کان در تقدیر است و در واقع اینگونه است که ﴿وَ اتَّبَعُوا مَا کانوا تَتْلُو﴾، ﴿تَتْلُو﴾ نیز مانند ﴿اتَّبَعُوا﴾ درباره زمان حضرت سلیمان است، میگوید که چنین چیزی در قرآن هست و اینجا نیز مورد دوم است، و صورت دیگر این است که حذف کلمه لا شده، احیاناً کلمه لا حذف میشود و در آیه قرآن و در شعر حذف شده است، در سوره یوسف برادران گفتند که ﴿تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ﴾[16] ، «لا تفتأ» یا «ما تفتأ» به معنای «لا یزال» است، اینجا مراد «لا یزال» است، قسم خوردهاند که تو همیشه به یاد یوسف هستی و این برای تو خطر دارد، در اینجا کلمه «لا» حذف شده، و ایشان مصرعی نقل میکند که در آنجا «أبرح» به معنای «لا أبرح» است، اینطوری گفته تا نسخی نیز نباشد. اما حذف کلمه «لا» و «کان» نادر است و نمیتوان اینطور گفت. احتمال دیگری به نظر میرسد و آن این است که آیه اول در مورد کسانی شروع کرده که روزه بر آنها اداءاً یا قضاء واجب است، و بعد مقابل اینها معذورین را ذکر میکند، یکی از نظر اداء معذور است، آن را ذکر کرده و میگوید ﴿عِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ﴾، این سیاق معذورین است، گفتهاند مانند اشخاص سالم نیست که اداء او مشکلی ندارد و مانند مریض و مسافر نیست که قضاء او مشکل نداشته باشد، در این سیاق قسم ثالث را ذکر کرده، از سیاق استفاده میشود که اشخاصی که با سختی قدرت دارند، معذورینی که قدرت دارند، این معذور بودن از سیاق استفاده میشود و کلمه «لا» و «کان» حذف نشده است، معذور از اداء قضا کند و معذور از هر دو که میتواند انجام دهد اما معذور است، فدیه بدهد، بگوئیم اگر در یک سیاق ذکر شد، معذوریت استفاده میشود، اشخاصی که قدرت دارند انجام دهند اما عذر دارند و برای آنها راحت نیست و مشکل است، این نیز احتمال دیگری
است که بگوئیم قرینه سیاق بر این قید معذوریت دلالت میکند، و اگر قید معذوریت باشد، همان مانند مشقت از آن استفاده میشود و لازم نیست تقدیر گرفته شود. به هر حال، از نظر روایات مسئله مسلم است منتها در بعضی از فروع مسئله تفسیر آیه دخالت دارد.