درس خارج فقه آیت الله نوری
کتاب الصوم
89/12/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : فی طرق ثبوت الهلال
بحث ما با توفيق پروردگار متعال در فصل دوازدهم کتاب صوم دربارهي طرق ثبوت هلال. چند طريق ذکر شد.
طريق ششم که مورد بحث ديروز بود الثالث حکم حاکم؛ به حکم حاکم هلال ثابت ميشود هلال رمضان، هلال شوال. عروه اين طور ذکر کرده ؟؟؟ کسي در اين بحث ندارد و دليلش را ذکر ميکنيم اما آيت الله العظمي خويي (اعلي الله مقام) در حاشيهي عروه انکار کرده گفته حکم حاکم تاثيري در ثبوت هلال ندارد. بعد هم ايشان در مستعد العروه شرح عروه است دليل خود را ذکر کرده. دليلشان اين است که ما دليلي بر ولايت فقيه نداريم گفته اين مسأله ارتباط پيدا ميکند با ولايت فقيه و دليلي هم براي ولايت فقيه نداريم که جداً منکرند که دليلي داشته باشيم بر اين که فقيه ولايت دارد آن اندازه که مسلم است در امور حسبيه از قبيل اموال ؟؟؟ و امثال آنها اما فقيه ولايت داشته باشد در امور عامهي مردم دخالت داشته باشد تاثير داشته باشد در امور فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي در زندگي مردم نه دليل ايشان ميگويند ما نداريم و ادلهاي که ذکر شده ايشان ميگويند همه مخدوشند سنداً و در بطناً علي سبيل ؟؟ خلق ؟؟ در ضمن کلامش به شيخ انصاري هم شيخ اعظم انصاري هم مثل ما ايشان در قائل به انکار ولايت فقيه اين کلام ايشان بود. در اين که ايشان منکر ولايت فقيه است التنقيح که درس ايشان است جلد اول التنقيح در آن جا هم باز دلايل بيشتري ذکر کرده که منکري براي ولايت فقيه است. ما در بحث ما دو تا بحث داريم يک بحث دربارهي ماه و ثبوت هلال است که صغراي اين مسئله است تقريبا يک بحث کبرايي است که ولايت فقيه آيا دليل چه است و داريم يا نداريم ما ناچاريم که در دو مورد بحث کنيم چون بحث ما در کتاب صوم است چون کتاب صوم دستور انکار ولايت فقيه را با اين که فقهاي ما دو تا بحث دارند يک بحث دربارهي کتاب صوم است فقهاي ما از اول از زمان شيخ طوسي به اين طرف که عرض ميکنيم در اين که به حکم حاکم ثابت ميشود هلال، چه هلال رمضان، چه هلال شوال اين مطلب ميان ما و عامه مسلم است که حکم حاکم تاثير دارد در ثبوت هلال سيرهي مسلمانان بر همين است ؟؟ حضرت پيغمبر (صلی الله علیه و آله) در اين که چه زماني ماه رمضان شروع ميشود چه زماني ماه شوال سراغ پيغمبر رفتند خب بعد از آن همين ادامه داشته ديگر خلفا و علما و همهي اينها بالاخره اين طور بوده که در صوم اين يک بالاخره منشائي دارد که مردم خود به خود اول ماه چه زماني است آخر ماه چه زماني است ميبينيد که الان ميبينيم يک صيغهاي است که استمرار داشته اين استمرار داشته به اين که مردم هميشه مواظب بودند که آن حاکمشان، وليشان بالاخره چه ميگويند و اينها حالا بگوييم اصلاً حکم حاکم و کان لکم ؟؟ صوم براي مان اين کار را بکنيم واقعاً يک مشي فقهي است يک مشي عجيبي است که ؟؟ ادعاي اجماع ميکند ؟؟ همين طور که به حکم حاکم ثابت ميشود ما تمام اين اقوال و اجماعات را تمام حرف هاي عامه و خاصه بگذاريم کنار که در طول تاريخ همه دربارهي صوم گفته اند که حاکم هم هلال رمضان هم هلال شوال ثابت بشود همه را بگذاريم کنار اين يک مشي فقهي خاصي است که خلاصه ايشان دارند در خيلي جاها اينجا مخصوصا خيلي بيشتر روشن شد که ايشان اين طور ميگويند حالا ما ناچاريم که در دو باب بحث کنيم يک بحث در کتاب صوم الثبوت هلال به حکم حاکم در ؟؟ بعد برويم سراغ کبري که ولايت فقيه يکي از ؟؟ اين مسأله است ميگوييم چه دليلي داريم براي ولايت فقيه. اگر بخواهيم حق مطلب ادا بشود بايد اين طور بيان بشود.
اما البحث در صغري. بحث در صغري که ما ميخواهيم بگوييم که ما دليل داريم که از زمان پيغمبر (صلی الله علیه و آله) تا زمان ما اين طور نبوده که مردم در اول ماه رمضان يا اول شوال بله يک بينهاي گفتيم که قائل شد براي قائلين که اشکال ندارد لازم نيست ؟؟ بين قائل شد ديگر هر کسي خودش هم ديد ميتواند اما اين که حکم حاکم را به طور کلي غير موثر بدانيم و مردم به آن اهميت ندهند اين يک مطلبي است که از زمان پيغمبر (صلی الله علیه و آله) اين طور نبوده حالا ما ناچاريم که روايات خودمان را در نظر بگيريم بله. مثلا در جواهر جلد 17 صفحهي 321 که اين بحث است که ما عرض کرديم آن چاپ که نزد بنده است از جواهر جلد 17 صفحهي 321 در طرق ثبوت هلال ميگويد که ميکند تفسير اجماع عليها ميگويد ما اجماع داريم به اين حکم حاکم موثر است و موجب ثبوت هلال است ما ؟؟؟ ؟؟؟ يک کتاب خلاف، کتاب خلاف شيخ طوسي جلد دوم صفحهي 204 مسألهي 59 از کتاب صوم، مسألهي 59 از کتاب صوم خلاف جلد 2 تبع جديد، ص204 اذا رئا هلال شهر رمضان وحده؛ بله يعني ما هم گفتيم تنها اگر ماه را ببيند لزمه صوم لازم است قبل حاکم شهادة قول يقبل بله چه حاکم قبول کند حاکم در اينجا بالاخره معلوم ميشود و کذلک ؟؟ شوال افترا و ؟؟؟ که ما قائليم به اين که روايتش را هم خوانديم که اگر تنها ببيند براي خودش حجت است. چه اين که حاکم قبول کند و چه قبول نکند و قال مالک و احمد يلزم في صيام في اول الشهر و اذا آخر الشهر بايد حاکم حکم بکند. قال حسن بعثي که در اول شهر و آخر شهر به حکم حاکم ثابت ميشود. خب از اينجا معلوم ميشود به اين که بين عامه هم همين مسأله تاثير حاکم در اول ماه، آخر ماه يک مطلب مسلمي بوده.
در کتاب شرح تبصرهي متعلمين علامه حلي کتابي به نام تبصره دارد کتابي به نام تذکره دارد تذکرة الفقها فقه مقارن است خيلي مبسوط است هر چند ابواب ندارد ولي آنچه دارد تذکرة الفقها فقه مقارن است که عامه چه ميگويند ما چه ميگوييم دليل آنها، دليل ما و اثبات مزيت فقه و فقه آنها اين تذکره است منتها که علامه هم باز همين طور فقه مقارن است. چند جلد است تذکره، اخيراً هم در چندين جلد چاپ شده اما تبصره يک کتاب مختصر علامه حلي يک جلد هم بيشتر نيست. مختصر است خيلي مختصر است. نقل ميکند که علامه حلي يک روز، يک روز ميگويند حالا يا شايد سه روز حضور نداشته در جلسهي بحث براي جرياني. از او سوال شده بود که شما اين دو سه روز در درس نبوديد چه کار کرديد؟ ايشان گفت من يک دوره فقهي به نام تبصرة المتعلمين نوشتم اين در دوه سه روز تبصره را نوشته.
ضياء الدين عراقي محقق ضياء الدين عراقي شرح کرده تبصره علامه را، تبصرهي علامه را شرح کرده در جلد چهارم که پيش بنده است شرح تبصره علامه في المحقق ضياء الدين عراقي جلد 4، ص305 در جلد 4 صفحهي 305 در مسأله ثبوت هلال ايشان خلاصه ميگويد به اين که حاکم ؟؟ حکم کرد ثابت ميشود و محتاج به هيچ ديگر هم نيست. حجيت دارد حکم حاکم در ثبوت هلال، منتها در استدلالش رفته سراغ مقبولهي عمر بن حنظله يکي از رواياتي که بايد به آن خيلي توجه کنيم در ولايت فقيه هم بايد در آن بحث بشود مقبول عمر بن حنظله است در باب 11 از ابواب کتاب القضاء که در جلد 18 وسائل تبع بيست جلدي است در آن جا که خبر از عمر بن حنظله است همان که خيلي مهم است بيشتر فقهاي ما به همين خبر در ولايت فقيه تمسک ميکنند يکي از ادلهي مهم ولايت فقيه هم همين خبر است امام غير امام ؟؟ همه آنها. آن اين است که عمر بن حنظله سوال ميکند از امام صادق (علیه السلام) رجلين عن اصحابنا با هم تنازع دارند در ديني يا ميراثي فحاکما بسلطان آن وقت معاصر امام صادق (علیه السلام) يا قاضي،تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِه؛ آن کسي که معاصر امام صادق (علیه السلام) است و بني عباس بودند و قضاوت سلطنت دست آنها بود طاغوت بود.
قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ يَنْظُرَانِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ اين خبر خب خيلي قرص و محکم است دلالت دارد بر اين که کسي که فقيه است کسي که احکام اهل بيت را ميشناسد و نظر دارد و راوي حديث اينها اين طوري است اين بعداً خواهد آمد آن وقت اين خبر صريحاً دلالت دارد بر اين که هر کاري که قضات در آن زمان ميکردند به آنها مراجعه نکنيد مراجعه کنيد به فقهاي ما. خب يکي از کارهاي قضات در آن موقع خب مسئلهي هلال بوده مردم براي هلال رجوع ميکنند به قضات يا به سلطان بالاخره فرق نميکند خلاص هر منصبي هر سمتي هر کاري که آنها داشته اند امام صادق (علیه السلام) همان کار را ارجاع ميکند به فقهاي خود ما. اينجا هم استدلال کرده ضياء الدين عراقي براي ثبوت هلال به حکم حاکم به همين خبر آن وقت يکي هم فرق بين فتوا و حکم چيست؟ حکم حاکم بحث ماست. فتوا با حمک چه فرقي دارد؟ بله اين را بايد توجه کنيم که فتوا با حکم خيلي فرق دارد فتوا اين است که يک شخص مجتهدي با مراجعه به اخبار اهل بيت و قرآن و اينها ميگويد خدا اين طور گفته، پيغمبر اين طور گفته مثلا، ائمه اين طور گفته اند دقيقاً دارد نقل ميکند از آنها من آنچه دارم ميگويم يجوز لايجوز استنباط من است از قرآن و اخبار اين ميشود فتوا. حکم انشاع است ميگويد حکمت بذلک حکم کردم به اين چنان که قاضي حکم ميکند قاضي وقتي که ؟؟ شد قاضي يحکمت ذلک اين فرض کن مورد دعوا است آن ميگويد براي من است اين ميگويد براي من است. آن بينه دارد اين هم بينه دارد. مثلا اين بينهي داخل آن بينهي خارج است قاضي مجتهد است بينهي داخل را بر بينهي خارج ترجيح بدهد يا بالعکس ولي بعد از اين که اينها را ؟؟ اين است که حکم بگذارد حکم اين است که فرض کن براي زيد است نه براي آن. قاضي حکم ميکند حکم با فتوا فرق دارد بعد از اين که قاضي حکم کرد اين پس ميشود براي آن. حکم و فتوا فرقش را بايد بدانيم در مانند فيهم ما حکم حکم ميگوييم نه فتوا. حاکم بعد از اين که ميان شهادت و فلان و فلان علم خودش بالاخره ميگويد حکمت به اين که فردا عيد است حکمت به اين که ؟؟؟ اين حکم است. اين است که حاکم عراقي ميگويد که حکم کرد حاکم مجتهد هم بايد قبول کند فرق بين حکم و فتوا اين است فتوا اگر داد براي خودش و مقلدينش حجت است اما اگر حکم کرد کل کساني که علم به خلاف و خطاي اين ندارند بايد بپذيرند. چون ميگوييم فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ حَاكِماً ديگر وقتي حکم کرد. بله يک کسي علم به خطاي آن داشته باشد آن بخشي از بحث است که بعدا بحث ميکنيم. براي کل کساني که اگر يک نفر گفت از فقها اول ماه است مجتهدين واجب است تبعيت کنند نه اين که يک شخصي علم داشته باشد آن اشتباه کرد والا حکم حاکم براي همه واجب الاتباع است و همه بايد اتباع بکنند. اينجا ؟؟ عراقي ؟؟ وقتي حاکم حکم کرد من دون فرق حکم و مقلد بين مجتهد و مقلد هيچ فرقي نميکند مجتهد و مقلد واجب است که قبول بکنند لحرمة رد علي جميع (نامفهوم) اين طور گفته.
خب مقصود ما از استشهاد به کلام محقق ضياء الدين عراقي اين است که ايشان ذکر ميکند ميخواهد بگويد به حکم حاکم هلال ثابت ميشود ما در مقابل آيت الله خويي فعلا داريم بحث ميکنيم. از کلام علامه در خلاف استفاده کرديم از کلام ضياء الدين و محقق هم در معتبر. چند تايش را من نظر داشتم نوشتم. محقق در معتبر در جلد دوم معتبر، معتبر هم فقه مقارن است براي محقق مثل تذکرة و النهايه، خلاف هم قول عامه قول ما اقوال آن اقوال ما، مدارکشان مدارک ما آن طوري بحث ميکند معتبر نه مثل شرايع چون سه تا کتاب دارد محقق يکي مختصر النافع يک متن رياض است يکي شرايع که متن جواهر است يکي هم معتبر است سه تا کتاب فقه از محقق در دست داريم. آن دو تا فقه اماميه است و اينها و اما اين سومي فقه مقارن است. خب معتبر در جلد دوم کتاب صوم ص 646 معتبر محقق جلد دوم کتاب صوم ص646 در مقام اثبات صحت نيت صوم في يوم شک ؟؟ عرض کرده ايشان گفته لما روي اين خبر براي عامه است و ايشان به آن استناد کرده ما راه عامه را بعد عرض ميکنيم حرف عامه را. گفته به اين که در روز يوم الشک به قول حاکم ماه ثابت ميشود لما روي ان اليلة شک اصبح ناس ليلة الشک بود و مردم نميدانستند ماه رمضان داخل شده است يا نه و جاء اعرابيون شهد روايت هلال عربي آمد شهادت داد که من ماه را ديشب ديدم بنابراين اول ماه رمضان است ما خوانديم ديروز پيغمبر (صلی الله علیه و آله) سوال کرد (نامفهوم) کسي که چيزي نخورده يوم الشک است ديگر روزه بگيرد و من اکل ؟؟ کسي هم که چيزي خورده باز از خوردن خودداري کند آن اوليها روزه حساب ميشود دومي بايد قضايش را بگيرد بله پيغمبر فرمودند که ؟؟؟ اين در صحيفه بخاري، سنن ابي داود، سنن نصاري اين حديث از طريق عامه آدرسش را هم که در همان منبعي که گفتم صفحه اش و جلدش را نوشته و بالاخره شيخ طوسي در تهذيب در کتاب صوم در مسئلهي ثبوت هلال حرف عجيبي دارد ايشان ميفرمايد که اجماع و ضرورت است که از زمان پيغمبر تا زمان ما هلال را به حاکم مراجعه کند و تعرف شهود به حکم حاکم است از زمان پيغمبر تا زمان شيخ طوسي هم اجماع و هم ضرورت مسأله ببينيد ثابت است نزد اينها که اجماع و ضرورت به اين که در هلال مراجعه ميشود به حاکم و مفهوم ثابت ميشود صاحب جواهر هم در جلد 17 صفحه 222 ميگويد ؟؟ حالا کلام ما اين است که در برابر اين همه حرفها ايشان بخواهند خيلي ساده حکم حاکم اثري در ثبوت هلال ندارد حالا روايتش را هم ميخوانيم. آن اندازه که بنده رسيدم از اقوال اين اندازه است ولي خب شما بايد بيشتر تدبر کنيد اقوال بيشتري به دست بياوريد با مراجعه به کتاب فقه که بالاخره يک بحثي که هميشه همين بحث است ولي جامع و کامل باشد و مطالعه زياد بکنيد تتبع زياد بکنيد فقه يک علم تقريبا منقول است. بنابراين ما به اين دلايل خب ميگوييم که حکم حاکم اثر دارد علاوه بر اين ما رواياتي هم داريم روايات را ايشان تمامش را ناديده گرفته اند و بعد ظاهراً صغروي است در اين که به حکم حاکم هلال ثابت ميشود. روايات اين را در باب 57 در دو جا ؟؟ دارد باب 57 از ابواب و يمسک عنهم الصائم باب 57 از ابواب و يمسک عنهم الصائم جلد 7 وسائل بيست جلدي صفحهي 94 خب، يک روايت زيادي است که ميخوانيم البته اکثرا سندا نيست اما مورد عمل است. محمد بن علي بن الحسين شيخ صدوق باسناده عن عيسي بن ابي منصور و ثابته اين دومي ثابت نيست انه ؟؟ کنت عند ابي عبدالله (علیه السلام) پيش امام صادق (علیه السلام) بودند في اليوم يشک في روزي که شک بود که آيا عيد فطر است عيد فطر نيست و چه چيزي است؟ قال يا غلام امام صادق (علیه السلام) البته يک مقدار تقيه دارد قال يا غلام اذْهَبْ فَانْظُرْ أَ صَامَ السُّلْطَانُ أَمْ لَا امام صادق به غلامش گفت برو ببين سلطان امام صادق با چند تا از سلاطين بني عباس معاصر بوده اولي ابوالعباس ؟؟ اولين خليفهي بني عباس در اينجا بخوانيم چند تا روايت اسم برده شده و تا ميرسد به منصور، منصور آن حضرت را شهيد کرده ؟؟ پيش حضرت امام صادق (علیه السلام) بوديم در روز شک حضرت گفت يا غلام اذْهَبْ فَانْظُرْ أَ صَامَ السُّلْطَانُ أَمْ لَا ببين سلطان روزه گرفته يا نه؟ فَذَهَبَ ثُمَّ عَادَ معلوم نبوده که روز عيد فطر است يا روز آخر ماه رمضان است. خب امام صادق (علیه السلام) ميخواهد به دست بياورد که امروز روز عيد فطر است يا روز آخر رمضان است گفت برو ببين سلطان اگر غذا ميخورد بدانيد که روز عيد فطر است اگر نميخورد روزه گرفته بدان که آخر رمضان است اذْهَبْ فَانْظُرْ أَ صَامَ السُّلْطَانُ أَمْ لَا فَذَهَبَ ثُمَّ عَادَ معلوم برگشت گفت نه سلطان روزه نيست فَقَالَ لَا فَدَعَا بِالْغَدَاءِ فَتَغَدَّيْنَا مَعَهُ حضرت گفتند صبحانه بياوريد صبحانه آورديم امام صادق (علیه السلام) هم صبحانه خوردند. اين روايت دلالت دارد به اين که آن قدر تقلد بوده براي خوردن، براي اول ماه ثابت شدن، براي عيد فطر ثابت شدن بايد ببينيم سلطان چه ميگويد اگر سلطان ميخورد بدان که عيد فطر است ما هم ميخوريم والا نه. خب ممکن است تقيه باشد اما خب دو مطلب است تقيه در اصل رجوع به سلطان بله تقيه است که امام صادق بيايد تبعيت کند از سلطان اين يک مطلبي. اين تقيه است شکي نيست دوم اين که تاثير خوردن حاکم در اين که عيد فطر است نخوردنش در اين است که آخر رمضان است خب اين طوري اين ديگر تقيه نبوده يعني مرسوم بوده و متداول بوده که اين طور بشود حالا اين يکي تا برسيم به خبر بعد. خبر چهارم را ببينيد حالا محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي عن محمد بن ابن نوح ؟؟؟ عن رجل من السابع بالاخره مرسل است از ابي عبدالله (علیه السلام) امام صادق انه قال بالحيله، حيله شهري بوده في زمان ابي العباس در زمان ابي العباس که اولين خليفهي بني عباس که به او ميگفتند صفاح ميگفتند صفاح هم به مناسبت اين که از بني اميه خيلي کشت و اينها از خيلي بني اميه کشته اينها براي درست کردن سلطنت بني عباس خب خيليها را کشتند ديگر به آن ابي العباس ميگفتند بله. در زمان ابي العباس إِنِّي دَخَلْتُ عَلَيْهِ آن رجل ميگويد به امام صادق وَ قَدْ شَكَّ النَّاسُ فِي الصَّوْمِ وَ هُوَ وَ اللَّهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ولي خودش ميگويد رمضان شک دارد فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ امام صادق (علیه السلام) َقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَ صُمْتَ الْيَوْمَ گفت که روزه گرفتي؟ فَقُلْتُ لَا وَ الْمَائِدَةُ بَيْنَ يَدَيْهِ سفره جلوي او بود قَالَ فَادْنُ فَكُلْ با اين که ميگويد والله ماه رمضان بود امام صادق گفت بيا بخور فَدَنَوْتُ فَأَكَلْتُ قَالَ وَ قُلْتُ الصَّوْمُ مَعَكَ وَ الْفِطْرُ مَعَكَ من گفتم که روزه بايد بگيريم روزي که ابي العباس صفاح روزه ميگيرد روزي هم که ميخورد ميخوريم فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) تُفْطِرُ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ماه رمضان است فَقَالَاي وَ اللَّهِ أَنْ أُفْطِرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يُضْرَبَ عُنُقِي اگر امام صادق (علیه السلام) روزه اش را نميخورد ابي العباس صفاح گفته بخوريد به مردم اگر نميخورد ميکشتنش اين است که ميفرمايد أُفْطِرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يُضْرَبَ عُنُقِي خب اين چند مطلب يکي دلالت دارد بر تقيهي بسيار شديد يکي هم دلالت بر اين که مردم تبعيت بايد ميکردند از سلطان وقت، از حاکم وقت از ابي العباس چون آن گفته که ماه رمضان نيست عيد فطر است بايد مردم بخورند کسي نميخورد گردنش را ميزدند بالاخره دلالت دارد بر اين که تاثير داشته در نظر مسلمانان آن مردم حکم حاکم خب خيلي براي ما شنيدنش سنگين است که امام صادق (علیه السلام) اين قدر در مضيقه و در تقيه باشد.
و الحمدلله رب العالمین اولاً و آخراً و صلی الله علی
محمد و آله الطاهرین