< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

99/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ مصادیق امربه معروف/ نظر مرحوم خویی

 

و منها: الزهد فى الدّنيا و ترك الرغبة فيها، قال أبو عبد اللّه عليه السلام : «من زهد في الدنيا أثبت اللّه الحكمة في قلبه، و انطلق بها لسانه، و بصره عيوب الدنيا داءها و دواءها، و أخرجه منها سالماً إلى دار السلام» ، و قال رجل قلت لابي عبد اللّه عليه السلام: «إني لا ألقاك إلا في السنين فاوصني بشيء حتى آخذ به؟ فقال عليه السلام: «أوصيك بتقوى اللّه، و الورع و الاجتهاد، و إياك أن تطمع إلى من فوقك، و كفى بما قال اللّه عز و جل لرسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم: ﴿وَ لاتَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ اَلْحَياةِ اَلدُّنْيا﴾ و قال تعالى: ﴿فَلاتُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ﴾ فإن خفت ذلك فاذكر عيش رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم، فإنما كان قوته من الشعير، و حلواه من التمر و وقوده من السعف إذا وجده. و إذا أصبت بمصيبة في نفسك أو مالك أو ولدك فاذكر مصابك برسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم فإن الخلائق لم يصابوا بمثله قط.

 

     بررسی زهد بعنوان مصداقی از معروف ها

از افراد و مصادیق معروف « زهد در دنیاست» . کلامی از حضرت امام صادق (ع) داریم. در این کلام گفت و شنود این گونه است: که شخصی به امام صادق (ع) گفت: من توفیق دیدار شما را کم می یابم، سالها یکبار، یک سفارشی به من داشته باش تا آن را اخذ کنم و نصب العین زندگی ام قرار بدهم. امام علیه السلام فرمود: ﴿اُوصیکَ بِتقوی اللهِ و الوَرَعِ و الاِجتِهادِ و اَعلَم انَّه لَایَنفَع اِجتهاد لا وَرَع فیه[1] تو را به تقوای خدا و ورع و کوشش سفارش می کنم و بدان که کوششی که در آن ورع نباشد، سودی ندهد». تو را سفارش می کنم : اولا به تقوای خدا. ثانیاً والورع و ثالثاً: والاجتهاد. معانی اش روشن است . تقوای الهی پیشه کن، ورع داشته باش ، پرهیز از معصیت و نافرمانی خدا در خلوت داشته باش و اهل سعی و تلاش باش، جهادگونه کار کن.

و نیز فرمود: ايّاكَ اَن تَطمع مَن هُوَ فَوقك فَكفى بما قال الله عزّ و جلّ لنبيّه(ص)[2] : ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾[3] : امر چهارم هم این است که مبادا طمع داشته باشی به کسانی که ما فوق تو هستند. در امور دنیوی (شاید) مال و ثروتی را بهم زده ، شما طمع داشته باشید به او و مال او.

یک معنایش این می تواند باشد که آن کسی که از اموال و اولاد و بگیر و ببند دنیوی برخوردار است ، تو طمع در او نداشته باش. این همان معنای زهد است. نقطه مقابلش قناعت به آنچه که نزد توست. بعد حضرت امام صادق (ع)، شاهد ذکر فرمود: فَكفى بما قال الله عزّ و جلّ لنبيّه(ص)[4] : ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾[5]

این آیه خطاب به پیامبر(ص) است. که نگاه تو به آن هایی که به آن ها قدرت و نعمت دادیم، نباشد. آن ها کفارند که برخوردار از نعمتهای مادی اند. اینها هم که دادیم ﴿ لنفتنهم﴾ این ها برایشان فتنه است.

     بررسی معانی فتنه

سه معنا می توان برای فتنه در نظر گرفت. که معنای اول برای کفار نیست.

    1. معنای اول فتنه یعنی آزمایش

البته﴿لنَفتِنَهُم﴾ را دو طور می توان معنا کرد: تعبیر دیگری هم در قرآن داریم که اولاد را فتنه معرفی می کند و می گوید : آن ها وسیله آزمایش و امتحان اند.

    2. معنای دوم فتنه یعنی گرفتاری و نگرانی دست دادن آن ها

در این آیه، فتنه معنای دوم است. یعنی خود اموال و اولاد برای آن ها فتنه است ، یعنی یک نوع گرفتاری است. چطور یک نوع گرفتاری حساب می شود. این ها که به قیامت عقیده ندارند. تمام هم و غمشان همین دنیا و اموال و اولاد اند. همیشه دلهره ای دارند که مبادا همین ها را از دست بدهند. و این به یک معنا موجب نگرانی آن هاست. دلهره از دست دادن مال و فرزند را دارند.

    3. معنای سوم فتنه یعنی فرزند ناصالح

یک نحوه دیگر هم می شود معنا کرد: اولاد یا صالح اند و یا ناصالح، اولادی که به آن ها داده می شود ناصالح اند، و ممکن است از ناحیه اولاد اذیت شوند، فتنه یعنی از دست فرزندان به ستوه آمدن پدر و مادر هایی داریم که از بچه هایشان به ستوه آمدند. این کفار دچار فرزندان ناصالح اند و از شر آن ها به ستوه آمدند.

در آخر آیه می فرماید: ﴿ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾ این اولاد و اموال ماندگار نیست و تو هم طمع نکنی در اینکه آرزوهای بلندی برایت باشد که کاش این اموال ها پیش من بود.

     دو معنای طمع در﴿ ايّاكَ اَن تَطمع بَصَركَ اِلىَ مَن هُوَ فَوقك

در این جا هم دو معنا محتمل است.

    1. معنای اول: آدم همواره در این فکر است که این ها را داشته باشد که این خلاف زهد است. شما در آرزوهای دور و دراز بسر ببری که مثلا چه می شد ما یک کاخ مجللی داشته باشیم.

    2. معنای دوم: چشم دوختن به مال مردم است. گاهی تبلیغ می رویم برای آقایی که وضع مالی اش خوب است، طوری با او رفتار کنیم که حس کند ما طمع در مال او داریم که باید چیزی به ما بدهد. مردم هم خوب می فهمند که ما طمع در مالشان داریم یا نه.گاهی بعضی مراجع توصیه می کردند که طوری تبلیغ نکنید که صاحب مجلس فکر نکند شما رفتید از مالش بکنید.

معلوم است فرمایش امام صادق (ع) مختص او نیست: " پرهیز کن از اینکه طمع داشته باشید به کسی که فوق توست." این همان جمله ایست که مشهور است که در امور مادی به مادون خودت نگاه کن و در امور معنوی به مافوق خودت. بعد می بینید عمرت رفت و تو در حسرت بودید. و این از آن اموری است که هرچه بیشتر وارد شود، بیرون آمدنش سختتر می شود، چرا که حد یقفی ندارد. سراغ دارید کسی را که بگوید بس است. مگر آنکه جنبه ایمان او به یک معنا حکایت از این داشته باشد که مال و اموال خیلی مهم نیست. ﴿أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ﴾[6] : تفاخر به بيشترداشتن شما را غافل کرد.

آیه بعدی: ﴿ فَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ.إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ﴾[7] .

تو یک مسیر داری و آن ها یک مسیر. آن ها راه تو را انتخاب نمی کنند. آن ها که غرق مادیات هستند و به همان امتعه ای که نزد آن هاست، سرگرمند.

شایدآن ها فرزندان زیادی دارند و از اولادشان لشکر درست می کردند و پیامبر (ص) فرزند ذکوری ندارد. اولاد زیاد آن ها تو را به تعجب نیندازد.

     بیان شبهه:

گاهی این حرف در زبان عوام مردم شنیده می شود که اگر آن ها (کفار) بدهستند چرا آن همه نعمت برای آن هاست؟

     بیان پاسخ:

اولاً: گاهی این پیشرفت ها روی اسباب طبیعی است. تلاش برای استخراج دربرخورداری از نعمتها کردند. و ما تنبلی کردیم. اگر به این مربوط است، بگو تقصیر خودم هست: چنانچه إمام صادق (ع) فرمودند: ﴿ أبَى اللّه ُ أن يُجرِيَ الأشياءَ إلاّ بِأسبابٍ﴾

ثانیاً: این نعمت ها وسیله عذاب بیشتر آن ها می شود. ﴿نُملی﴾ یعنی فرصت می دهیم تا غرق در غفلت شوند و عذاب بیشتری شوند ، ولی این فرصت به نفع آن ها نیست.

عبارتٌ اُخرای آن اینست که از زیادی اموال و اولاد آنها به شک نیفتید،: ﴿ فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ ﴾[8] این نعمت ها دلیل بر بهتر بودن آن ها و برحق بودنشان نیست.

در آیه ای دیگر داریم: ﴿وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ﴾[9] : و اگر نه آن بود كه [همه] مردم [در انكار خدا] امتى واحد گردند قطعا براى خانه ‌هاى آنان كه به [خداى] رحمان كفر مى ‌ورزيدند سقف ها و نردبان هايى از نقره كه بر آنها بالا روند.

زیباست این قسمت و ان خفت ذلک فاذکر عیش رسول الله (ص) اگر ترس داری تاثیر بگیرید، یاد بیاور زندگی رسول خدا را.

«فإن خفت ذلك فاذكر عيش رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم، فإنما كان قوته من الشعير، و حلواه من التمر و وقوده من السعف إذا وجده» : خوراک ایشان از گندم، حلوایشان از تمر است ( خورشتش خرماست) و هیزمشان از کنارهای نخل ها (سعف) بود.( زندگیش به اختصار بود) و اذا وجده قید است و می توان به هرسه بزنیم، اگر بود می خورد وگرنه گرسنه بود.

ادامه فرمایش امام صادق (ع) در توصیف پیامبر (ص) است:

«و إذا أصبت بمصيبة في نفسك أو مالك أو ولدك فاذكر مصابك برسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم فإن الخلائق لم يصابوا بمثله قط.»: زمانی که مصیبتی متوجه تو شد، به جان یا مالت خورد، سیلی آمد، یا مصیبتی به فرزندانت متوجه شد، هر وقت این گونه شد، یاد اذیت هایی که رسول اکرم(ص) شدند بیفت . خود حضرت رسول اکرم(ص) در طی روایتی می فرماید: مَا أُوذِی نَبِی مِثْلَ مَا أُوذِیتُ. [10] هیچ پیامبری به اندازه ی من اذیت نشد! یک جهتش شاید این باشد که اذیت و آزار روحی برای شخصیتی چون پیامبر خیلی سنگین است.

توضیح مطلب: یکبار به دروغگو می گوییم دروغگو، نباید به او خیلی بر بخورد. گاهی به یک انسان کم شعوری هم بگوییم بی شعور، ناراحت می شود، حالا به عقل کل( پیامبر(ص) ) می گفتند: مجنون؛ این خیلی سنگین است. چون هیچ تناسبی با پیامبر ندارد

حال چه اذیت و آزار روحی که پیامبر(ص) می دید: « انَّ الرجلَ لَیهجُر»: این مرد هذیان می‌گوید.

شعب ابی طالب و جنگ هایی که انجام دادند. واقعا همانند پیامبر کسی اذیت نشد.

ازروایت «العلماءُ ورثه الانبیاء» می شود برداشت دیگری هم کرد، حلم و بردباری و طمع نداشتن به مال دیگران برای طلبه هاست.

 


[1] این روایت را بررسی سندی کنید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo