< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

99/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ مصادیق امربه معروف/ نظر مرحوم خویی

 

چند موضوعی را عنوان می کنند تحت اموری که از معروف شمرده می شود

بیان مصداق ششم از امر به معروف در کلام آیت الله خویی (ره)

و منها التواض... قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم: «من تواضع للّه، رفعه اللّه و من تكبر خفضه اللّه، و من اقتصد في معيشته رزقه اللّه و من بذّر حرمه اللّه، و من أكثر ذكر الموت أحبه اللّه تعالى.

تامل بیشتر که می شود در موضوعاتی که طرح می‌شود در کتاب منهاج الصالحین جلد ۱ مبحث امر به معروف و نهی از منکر تناسب این‌ها با آمرین به معروف و ناهیان از منکر است یعنی موضوعاتی که ایشان انتخاب کرده، علاوه بر اهمیت ویژه ای که برخوردار است مناسبتی است که با کار ما به یک معنا دارد

التواضع (فروتنی و متواضع بودن خشوع داشتن )

روایتی را از نبی مکرم(ص) ذکر می‌فرمایند و به همین مقدار بسنده می کنند هر یک از این موضوعات را بخواهیم بحثهایبیشتر داشته باشیم خود همین تواضع چند جلسه درس است بیشتر همان حالت وعظ و خطابه پیدا می‌کند

تواضع یک صفت نفسانی است این صفت نفسانی ظهوراتی دارد کسی که متواضع در درون است باچیزهایی این صفت خودش را نشان می دهد. پیش خودش که مثلا فکر می‌کند نفس خود را از همه چیز ذلیل تر می بیند

در پیش خودش وقتی با دیگران مقایسه می شود همین‌طور نگاه می‌کند به مسئله که بسا دیگران رفیق من و ...یک خوبی‌ها و خصوصیاتی دارد که من از آن‌ها خبر ندارم و درنهایت فاقد آن‌ها هستند چرا یک طوری برخورد شود با او که احساس خفت و ذلت بکند احساس حقارت بکند

آدمی که متکبر است حرکت دستش نشان می‌دهد که این تکبر دارد، نگاهش نشان می دهد متکبرانه است این‌که صفت نفسانی است همراه با مبرز و ظهوراتی است متقابلاً شخص متواضع هم همین طور است نگاه او خاضعانه و متواضعانه است.

و این صفت و ویژگی باید برای خدا باشد «من تواضع للّه » یعنی این را خصوصاً اضافه به خدا می کند والا اگر غیر از این باشد اگر جنبه خدایی نداشته باشد این تواضع یک آثار ظاهری دارد وقتی خودش را خیلی بزرگ نبیند و خودش را از دیگران کوچکتر حساب کند یک محبوبیتی پیش افراد پیدا می کند اما اگر جنبه خدایی نداشته باشد آن ارزش بایسته را ندارد.

در اسلام این نکته را مورد سفارش قرار می دهند من تواضع لله از آثار تواضع رفعت نزد خداست

 

سوال: حد و مرز تواضع و عزت نفس چیست؟

جواب: بعد از آنکه این معنا را فهمیدید و آن را هم دانست تمایز این‌ها شخص وجدان می‌کند این را یعنی خود انسان می‌یابد و درعین‌حال در بیرون هم کسانی که نگاه می‌کنند می‌فهمند از چه سنخی است مثلاً پول می‌خواهم قرض کنم این عزت نفس باید ملاحظه شود که دریافت وجه به‌عنوان قرض خفتی در بر نداشته باشد اگرچه که يك مقداري خفت لاینفک از این کار است در آن هست؛ در قدیم ضرب‌المثل بود کسی که طلب کرد قرض را آنگاه که قرض را طلب می کند اگر قرض را به او بدهید یک سیلی به صورتش زدید و اگر ندهید دو سیلی به صورتش زدید وقتی قرض نمی‌دهید خیلی خراب می‌شود (درخواستی کرد و درخواست او زمین خورد) وقتی هم که به او می‌دهید احساس که سبک شد هم می شود

 

لذا می‌گويد استقراض مکروه است شاید نکته آن همین باشد وقتی نیاز ندارید چرا خودت را پیش بقیه خوار مي کنید در مایه‌های این می شود یا کارهای مشابه

کسی که همچنین خودش را حقیر می‌کند بدانید که اظهاراتش بسا صادق هم نیست در لسان هست اما در درون نیست که طرف خودش را خوار و ذلیل در پیش دیگران کند

این تواضع صفت درونی است که همراه با اظهاراتی همراه است تواضع اگر آمد به طور طبیعی رفعت می‌آید

اولاً باید در مقابل خدا متواضع باشد «تواضع لله» و تواضع برای او و در مقابل حق ، اين شخص را رفیع می‌کند. چموشی در پذیرش حق نکند؛ تواضع در مقابل سایر انسان‌ها، در مقابل خلق و ...

 

سوال: تواضع در امور کمالی و ذلت در امور رو به سقوط معنا پیدا می‌کند

جواب: بله آن شیبش در آن طرف است که آن در جهت صعود است و دیگری در جهت سقوط است

 

طلبه: مثالی که زده می‌شود این است که انسان وقتی از منطقه ای صعود می کند رویش را به پایین می گیرد که صعودش راحت‌تر باشد و وقتی از جایی پایین می‌آید رویش را به بالا می‌گیرد که سقوط نکند تواضع هم مشابه همین مثال محسوسی که اگر انسان رو به کمال بخواهد حرکت کند در امور کمالی باید تواضع داشته باشد اما در اموری که رو به سقوط و نزول است باید عزت نفس داشته باشد که سقوط نکند

همین که کدام یک ذلت نفس است و کدام یک رفعت باید توجه شود مثلاً احترام به استاد موجب کمال است و ... در مثال قرض یک امر نزولی است لذا اگر بخواهد قرض کند باید توام با عزت نفس باشد

استاد: این تواضع در مقابل انسان‌های عالم و برجسته به خصوص نیست. در مقابل بچه آن‌جا هم جای تواضع است حتی کسی که جوان است طوری نگاه کن که شاید وقتی خودت را با او مقایسه می‌کنید به قضیه این طور نگاه کنيد که با این سنی که من دارم بسا گناهانی کرده‌ام که این جوان آن گناه را انجام نداده و گناهش از من کمتر است و آن شخصی که از من اکبر السن است باز باید در مقابل او متواضع باشم بسا او عباداتی کرده که هنوز ما تا انجامش خیلی کار داریم( این حالت تواضع است) هم خودش را از این کوچک‌تر می‌بیند هم از او ، نفس خودش را از همه چیز ذلیل تر می پندارد

 

قصه حضرت موسی این بود که هیزم‌شکنی را دید وقتی با او آشنا شد گفت خدايا شاید اين نزد تو مقرب‌تر باشد ، برداشتش این شد که هر کار کوچکی که انجام می داد در مقابل توفیق به انجام آن کار از خدای متعال تشکر و سپاس ویژه داشت. مثلا رفته بود بیابان که هیزم جمع کند گفت خدا را شکر که باران آمد که این هیزم‌ها بیرون زد ، حالا سنگ‌ها را جمع کند و هیزم‌ها را انباشته کند که بیاورد در شهر بفروشد بعد هر هیزمی که با تیشه می‌کند می‌گفت خدا را شکر که این قدرت در دست من است که می‌توانم هیزم‌ها را از روی زمین جدا کنم و ... به پشتش بست و آورد در شهر بفروشد و آمدند از او خریدند گفت خدا را شکر که برای من مشتری فرستاد ...

هر کاری که انجام می‌داد با تشکر خاص همراه بود (لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ) پول را داد گندم خرید گندم را آرد کرد و ...در هر کاری که پیش می‌آمد تشکری داشت جناب موسی از وضع این باخبر شد که چقدر شکرگزار است و حمد خدا علی کل حال را دارد .

خطاب آمد برو او که از تو پایین‌تر است بیاور ...

و «من تواضع لله» شعری هم بود از ابوسعید ابوالخیر در بحث شکر و کفر« یک نیم رخت الست منکم ببعید* یک نیم رخت ان عذابی لشدید» محل شاهد ان عذابی لشدید

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ

بر روی لبت نوشته "یحیی و یمیت" * من مات من العشق فقد مات شهید

مميت و محيي خداي متعال است و رستای زندگی انسان عشق و علاقه به خدای متعال باشد. من تواضع لله

خاصیت تواضع برای خدا رفعت انسان نزد خدای متعال است و نقطه مقابل آن تکبر« من تَكبَّرَ وَضَعَهُ اللّه » ذلت و خواری نصیب شخص متکبر است خودش را بزرگ می‌بیند اما منزلتش نازل است انسان‌های متکبر را حتی نزدیک‌ترین افراد دوست ندارند

«مَنِ اقتَصَدَ في مَعيشَتِهِ رَزَقَهُ اللّه ُ »

کسی که اقتصاد در معیشت خود دارد اعتدال را رعایت می کند و زیاده روی ندارد. در معیشتش اگر رعایت اقتصاد خداوند به او روزی عنایت می‌فرماید

«ومَن بَذَّرَ حَرَمَهُ اللّه ُ؛»

کسی هم که تبذیر کند خرج های اضافه بر نیاز . بریز و بپاش‌هایی که به اصطلاح هدر می شود و ... این مصداق تبذیر است

«مَنْ أکثَرَ ذَکَرَ الْمَوْتَ احبه الله تعالی»

کسی هم که به یاد مرگ زیاد است خداوند ویژه او را دوست دارد. ذاکر موت محبوب خداست باید دید چیزی که محبوب و محبت خدای متعال است چه چیزی است و در آن زمینه‌ها قرار بگیرد بعد ایشان آمر به معروف و ناهی از منکر شود و گو این‌که همین دیدن این فرد هم خودش...

با چه کسی رفیق بشویم سه خصوصیت ذکر شد :

    1. آنگاه که او را می‌بینیم به یاد خدا می‌افتید. دیدن او شما را به یاد خدا می‌اندازد « مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ » کسی که دیدن او شما را به یاد خدا می‌اندازد

    2. و عمل او را مشاهده می‌کنید شما را به یاد قیامت می‌اندازد اعمال و رفتارش مدلی است که از رفتار او چنین برداشت می‌کند که پایانی را باور دارد انسان را به یاد قیامت بیندازد

    3. وقتی سخن می گوید منطق و گفتار او علم شما را افزوده کند

چند روایت در مورد انصاف پیدا کنید.چند روایت در مورد انصاف پیدا کنید.

 

انصاف از دیدگاه قرآن:

برخى از مردم در مقام سخن یا اداى شهادت چنانچه منافع خود یا نزدیکان خود را در معرض خطر ببینند به سادگى حاضر نیستند حقیقت را بگویند. از این رو خداوند در قرآن مجید مى‌فرماید :

«هنگامى که سخن مى‌ گویید عدالت را رعایت کنید حتى اگر در مورد نزدیکانتان بوده باشد و به عهد خدا وفا کنید. این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‌کند تا متذکر شوید»

و در جاى دیگر مى‌فرماید :

«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به طور جدّى در پاسدارى از عدالت برخیزید و براى خدا گواهى دهید اگرچه [این گواهى] به زیان خود شما یا پدر و مادر یا نزدیکان شما بوده باشد. براى هر کس که شهادت مى‌دهد چه غنى باشد یا فقیر، خدا سزاوارتر است که از آنها حمایت کند. بنابراین از هوى و هوس پیروى نکنید که از حق منحرف خواهید شد و اگر حق را تحریف کنید و یا از اظهار آن اعراض نمایید خداوند به آنچه انجام مى‌دهید آگاه است.»

 

انصاف از دیدگاه روایات:

در روایات نیز سفارش زیادى درباره رعایت انصاف شده است که به بعضى از آنها اشاره مى‌شود .

مکارم اخلاق

مردى خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: مرا از مکارم اخلاق آگاه کن. پیامبر اکرم(ص) فرمود :

«مکارم اخلاق عبارت است از :عفو کردن کسى که به تو ستم کرده است. پیوند با کسى که از تو بریده است. بخشش به کسى که تو را محروم کرده است.

علامت ایمان

پیامبر اکرم(ص) یکى از نشانه‌هاى مؤمن واقعى را انصاف دانسته و میفرماید: «کسى که با فقیر، همدردى کند و در باره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعى است.»

وسیله کسب عزّت

امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید:

«هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید»

بهترین اعمال

امام صادق(ع) مى‌فرماید :

« بالاترین اعمال سه چیز است :رعایت انصاف نسبت به مردم تا آنجا که هر چه براى خود دوست دارى براى آنان نیز دوست بدارى .مواسات نمودن با برادرت در مال، یاد خدا در هر حال..»

وسیله قرب به خدا

امام صادق(ع) میفرماید :

«سه دسته‌اند که در روز قیامت از دیگران به رحمت خدا نزدیکترند تا از حساب خلق فارغ شود :کسى که در هنگام خشم، قدرتش او را به ستم کردن به زیردستانش دعوت نکند. کسى که هنگام قضاوت بین دو نفر به اندازه یک جو به هیچ طرف گرایش پیدا نکند .کسى که حق را بگوید؛ خواه به ضرر او باشد یا به سود او.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo