< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

99/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ مصادیق امربه معروف/نظر مرحوم خوی

 

یکی از مسائلی که خصوصا مورد تاکید در مسئله امربه معروف و نهی از منکر است، این است که انسان نسبت به اهل خود ( همسرش، فرزندان، نزدیکان) امربه معروف و نهی از منکر را ویژه مورد توجه قرار دهد زیرا آیات و روایات به طور خاص دلیل بر این مدعاست.

(مسألة 1274):يَتَأَكدُ وجوبُ الأمرِ بالمعروف و النهي عن المنكر في حقِ المكلف بالنسبةِ إلى أهله، فيَجبُ عليه إذا رأى منه التَهاونُ في الواجبات، كالصلاة و أجزائها و شرائطها، بأن لا يَأتوا بها على وجهها، لعدمِ صحةِ القراءة و الأذكارِ الواجبة، أو لايَتَوَضَأوا وضوءَا صحيحاً أو لا يطهروا أبدانهم و لباسهم من النجاسة على الوجه الصحيح أمرهم بالمعروف على الترتيب المتقدم، حتى يأتوا بها على وجهها، و كذا الحال في بقية الواجبات، و كذا إذا رأى منهم التهاون في المحرمات كالغيبة و النميمة، و العدوان من بعضهم على بعض، أو على غيرهم، أو غير ذلك من المحرمات، فإنه يجب أن ينهاهم عن المنكر حتى ينتهوا عن المعصية[1] .

وجوب امر به معروف و نهي از منكر نسبت به اهلش مؤكد مي باشد(نه مستحب). وجوب موکد این است که انسان نسبت به اهل خودش امربه معروف و نهی از منکر را به طور خاص مورد توجه قرار دهد.

بر مكلف واجب است آن هنگام كه تهاون وسستي در واجبات را از اهلش مشاهده كند مثل نماز و اجزاء نماز و شرايط نماز، (مثلا ببیند بچه اش نسبت به امر صلاه جدی نیست) به اين كه نماز را بر وجه خودش اتيان نمي كند.قرائت درستي ندارد، ذكرهاي واجب را صحيح ادا نمي كند، اهلش وضو را صحيح انجام نمي دهد يا ابدان و لباس خود را به نحو صحيح از نجاست تطهير نمي كنند(با دست و لباس نجس بي باكانه به نماز مي ايستد) در اينجا وظيفه پدر خانواده امر به معروف و نهي از منكر بر اساس ترتيب متقدم مي باشد(يعني رعايت درجات را داشته باشد) انكار به قلب و انكار به لسان از نظر آيت الله خوئي در يك مرتبه مي باشد با همان مراتبي كه بيان شد به ترتيب از اخف به اشد رعايت شود)تا اهلش نماز را به جا آورند با همان وجه وشرايطي كه خواسته شده است(به عنوان نمونه نماز ذكر شد)و در بقيه واجبات نيز بايدهمين امر را لحاظ كند.(روزه مي گيرد ولي شرايط صحت آن را رعايت نمي كند در اينجا وظيفه دارد به فرزندش امر كند كه اولاً بايد روزه بگيريد ثانيا شرايط را نيز بايدرعايت كنيد) مطالب فوق از جهت الزام و واجب کردن اعضای خانواده به رعايت واجبات بود.

همين طور است اگر در خانواده اش تهاون وسستي در محرمات مشاهده كند. به عنوان مثال فرزندش غيبت و سخن چيني كردن را مهم نمي داند يا بين اعضاء خانواده عداوت و دشمني ايجاد مي شود در اين شرايط پدر وظيفه دارد در مقابل ناهنجاري هاي خانواده واكنش نشان دهد. در انجام محرماتي كه مشاهده مي كند وظيفه نهي از منكر دارد. بعضي از افراد خانواده گاهي نسبت به هم دشمني مي ورزند و پدر بايد به اعضاء خانواده تذكر دهد و آنها را متنّبه كند و آنها را در مسير بندگي خدا قرار دهد به نحوي كه از محرمات فاصله گرفته و واجبات را اتيان كنند. يا اموري غير از محرمات گفته شده به عنوان مثال پسرش فيلمهاي مبتذلي مشاهده مي‌كند.(پدر خانواده در امر تربيت فرزندان اولي مي باشد.«قوا انفسكم و اهليكم» خود واهل خود را بايد از آتش جهنم حفظ كنيد. وجوب بيان شده، وجوبي آكد مي باشد يكسري آيات و روايات در خصوص پدر نسبت به اهل و خانواده اش وارد شده است ) وظيفه پدر به طور مستمر اين است كه خانواده اش را از منكر نهي كند تا در نهايت آنها از معصيت منتهي بشوند تا زماني كه از معصيت منصرف نشده اند وظيفه پدر نهي كردن است مگر پدر به نقطه اي برسد كه متوجه شود نهي وي تأثيري ندارد يا حتي اثرات نا مطلوبي و نامناسبی را در پي داشته باشد. مثلا پسر به خاطر غرورش به پدر بي احترامي كند يا پدر را مورد ضرب قرار دهد ( تا حالا معصیت فرزند این بود که غیبت می کرد و فیلم نامناسب می دید الان گناه بزرگتری انجام داد که حرمت پدرش را شکاند) در واقع بعد از نهي از منكر مرتكب معصيت بزرگتري شده است. آنچه در اين مساله مهم است اين مي باشد كه پدر نبست به اهلش وظيفه سنگين تري دارد تا بخواهد به دنبال امر و نهي ديگران باشد. نسبت به ديگران وظيفه دارد ولي اصل خانواده اش مي باشد. در محدوده اهل و خانواده قدرت فرد بيشتر مي باشدتا بیرون از خانواده. نبايد به گونه اي باشد كه خانواده خود را رها كند و به ديگران بپردازد اگر درصدد انجام واجبات مي باشد بايد بداند كه اين واجب آكد است.

برخي قائل به جواز ضرب مي باشند هنگامي كه شخص اهل خود را امر و نهي مي كند دليل خاص داشتيم البته ما اختصاص را قبول نكرديم و قائل بدين شديم كه مستفاد از ادله اين است كه ضرب براي آمر و ناهي جايز است و اين امر به حكومت واگذار شده است. برخي قائل به جواز ضرب و تنبيه بدني اهل براي امر به معروف و نهي از منكر شدند ولي بايد تبعاتش را نيز ملاحظه كند. گاهي مراد از ضرب مصداق بسيار اخف مي باشد وتبعات آن نيز بايد مورد توجه قرار گيرد به عنوان مثال اين امر باعث وهن دين نبايد بشود و دين اسلام خشن معرفي نشود. امام رضا(ع): النصيحة خشن، نصيحت خشونت است. در برخي مواقع خشونت باعث زير سوال رفتن اصل اسلام مي شود بر خي اوقات ابتداءا بايد توجيه شوند كه اين نصيحت ريشه در دلسوزي دارد و نمي خواهيم از نعمتي كه خداوند ارزاني داشته است در غير مسير خداوند متعال استفاده كند.

ختام و فيه مطلبان:

المطلب الأول: في ذكر أمور هي من المعروف:

منها: الاعتصام باللّه تعالى:

قال اللّه تعالى وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ و قال أبو عبد اللّه عليه السلام: «أوحى اللّه عز و جل إلى داود ما اعتصم بي عبد من عبادي، دون أحد من خلقي عرفت ذلك من نيته، ثم تكيده السماوات و الأرض و من فيهن إلا جعلت له المخرج من بينهن».

و منها: التوكل على اللّه سبحانه،

الرؤوف الرحيم بخلقه العالم بمصالحه و القادر على قضاء حوائجهم. و إذا لم يتوكل عليه تعالى فعلى من يتوكل أعلى نفسه، أم على غيره مع عجزه و جهله؟ قال اللّه تعالى وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ و قال أبو عبد اللّه (ع): «الغنى و العز يجولان، فإذا ظفرا بموضع من التوكل أوطنا».( منهاج الصالحين (للخوئي)؛ ج‌1، ص: 354)

ختام بحث امر به معروف و نهي از منكر كه در آن دو مطلب مي باشد.

مطلب اول: ذكر اموري كه اين امور از مصاديق معروف مي باشد.(اين مصاديق به جهت اهميت به طور خاص بيان مي شود و إلا واجب به گونه اي تعريف شد كه هم ممدوح و هم مستحب را شامل مي شود و موارد مذكور از اهم مصاديق معروف واجب(نه مندوب) محسوب مي شود)

    1. اعتصام به خدا: اعتصام به معناي چنگ زدن است و نوعي ارتباط با خداست و نحو خاصي از ارتباط است(چسبيدن) به عنوان مثال شخص كتابي را آنگونه محكم گرفته است كه وقتي مي خواهند كتاب را از دست وي بكشند نمي توانند ولو خود فرد كشيده شود ولي كتاب از دست وي رها نخواهد شد. در واقع ارتباط عميق و قوي مي باشد از طرفي اعتصام به خدا ماموربه و از مصاديق معروف و از طرفي جدايي از خدا و تفرقه منهي عنه و از مصاديق منكر محسوب مي شود.يكي از معاني اعتصم بالله در كتاب لغت به معناي كناره و فاصله گرفتن از معصية الله به اميد لطف پروردگار مي باشد. اين نحو از ارتباط به طور طبيعي باعث فاصله گرفتن از معصيت الله مي شود.

 


[1] منهاج الصالحين (للخوئي)؛ ج‌1، ص: 353.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo