< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

99/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ مسائل نهی یدی/ نظر مرحوم امام

 

مسئله 13 محل بحث ماست.

متن تحریر: (مسألة 13): لا یَجوز التَعدّی إلی القتل مع إمکان الدفع بالجرح،ولا بدّ من ‌ ‌مراعاة الأیسر فالأیسر فی الجرح،فلو تَعدّی ضَمِنَ،کما أنّه لو وَقعَ علیه من ‌ ‌فاعل المنکر جرحٌ ضَمِنَ،أو قَتلٌ یُقتَصّ منه.‌

می فرمایند که تعدی به قتل جایز نیست در فرضی که منکر جلوی آن گرفته می شود به جرح. و این بحث رو سابقا هم بحث کردیم، رعایت ایسر فالایسر از آن سبک تر باید بگیرد یا از ثقیل باید بگیرد تا بیاد به اصغر. لذا اگر با جرح می تواند جلوی منکر را بگیرد بنابر این نظر که جرح جایز است حق ندارد فاعل منکر را به قتل برساند.

نکته این که ایسر باید رعایت شود دو مطلب بود:

    1. اینکه نفس اینکه شخص را بخواهد انسان مجروح کند و او را مورد اذیت و آزار قرار دهد حتی به لسان حتی به انکار به القلب اینها فی نفسه ممنوعه. با توجه به ادله امر به معروف و نهی از منکر که در آن امر به معروف و نهی از منکر واجب شده، شما بخواهید هر دو را عمل کنید؛ هم ادله ای که می گوید امر به معروف و نهی از منکر واجب است ( البته بنابراین نظر که امر به معروف و نهی از منکر را حمل بر فعل و منع از منکر معنا کردیم. معنای دیگر این بود که مثلا می گفت امر به معروف یعنی اینکه لسانا بگوید، مردم را دعوت کند به معروف و بازدارد از منکر لسانا در همین حد انشاء نه اینکه آنقدر برود تا اینکه او را وادار کند به فعل یا بازدارد از حرام. پس در اینجا یعنی وادار کردن به فعل و منع کردن از حرام حالا امر به معروف و نهی از منکر این بشود) از یک طرف ادله می گوید فرد را از حرام بازدار و مانع شو و زجرش کن از طرفی هم این کار که مثلا بخواهید او را مجروح کنید یا بزنید و امثال آن اذیت و آزار دهید بالاخره باید ملاحظه شود که به چه مقدار از زدن و جرح جلوی حرام گرفته می شود به همان مقدار مجاز هستید، مازاد بر این مقدار ما مجاز نیستیم به اینکه مثلا فاعل منکر را مورد حتی قتل قرار دهیم با اینکه می شود با جرح جلوی او را گرفت. پس یک جهت این بود که ملاحظه ادله وجوب امر به معروف و نهی از منکر با ادله ای که این کارها فی نفسه حرام است تحت عنوان ایذاء دیگری جمع آن به همین است که به اقل اکتفا بشود.

    2. گذشته از این نکته دوم این است که عقل انسان نیز همین را می گوید حالا شما می خواهید جلوی حرام را بگیرید (مثالی که عرض می کردیم که گره ای که با دست باز می شود نمی خواهد با دندان بازش کنید) اینجا به آن مقدار کمتر کار پیش می رود و منکر ترک می شود به طور طبیعی ممنوع است که به مازاد از آن عمل کنیم و اگر کسی رعایت نکرد؛ رفت به سراغ جرح در حالی که می توانست با ضرب جلوی او را بگیرد این ضامن است. رفت به سراغ قتل و کشتن شخص ، در حالی که می دید با جرح جلوی او را بگیرد می گویند ضمان بر عهده اش است. و اگر مصداق قتل عمد باشد موجب قصاص هم می تواند باشد. و از آن طرف آن شخصی که فاعل منکر است اگر بزند طرف را بکشد او ضامن قتلش است. باید بررسی شود که شخصی که در حال ارتکاب منکر بود رفتید به سراغش که او را از منکر منع کنید به نزاع و ضرب و جرح و قتل منجر شد، حالا وقتی او را می زنید او هم می زند حالت تدافع پیدا می کند.. اگر او ناهی از منکر را زد ضامن است و اگر کشت ، باید کشتن او را بررسی کنیم گاهی ممکن است ناهی قصد کشتن او را کرده و حال اینکه جایز نبوده او را بکشد او در مقام دفاع برآمد و زد و شخص ناهی رو کشت. صورت دیگر اینکه برای ناهی قتل او جایز بود حالا اگر به اذن حاکم هم مربوط است با اذن حاکم آمده و برای ناهی جایز است کشتن او، فاعل منکر، ناهی را کشت. صور مسئله مختلف است و به اختلاف صور مسئله حکم آن هم فرق می کند. اگر در آنجایی که قتل برای ناهی از منکر جایز است در صدد کشتن فاعل منکر برآمد فاعل منکر پیشدستی کرد و ناهی را کشت، یُقتَل کشته می شود قتلش قتل عمد است و در قتل عمد گفتیم که یا آلت قتاله بود یا قصد کشتن او را داشت و هر یک از این دو باشد موجب قصاص است. اما اگر نه او برگردد بگوید من در حد کشتن نزدم، قصد قتل نداشتم و آلت هم قتاله نبود این می شود شبه عمد و حکم خودش را دارد و قصاص دیگر نخواهد بود.

غرض اینکه :

    1. یک فرض مسئله اینکه فاعل منکر عن عمد قصد کشتن ناهی را می کند در حالی که ناهی می رود به سراغ او تا او را بکشد و کشتن او هم جایز است اگر او [= فاعل منکر] این [= ناهی] را کشت قصاص می شود

    2. اما اگر برای ناهی قتل او جایز نیست در صدد دفاع برآمد و می خواست قتل را از خودش دور کند که کشته نشود، او را کشت اینجا هم باید ملاحظه شود که می توانست دفع قتل کند به مادون قتل (مثلا تصمیم قتل او را کرده با شمشیر و تفنگ او می تواند ضربه سنگینی به او بزند تا از پا دربیاید و به هم مقدار جلوی قتل گرفته شود باید همین کار را می کرد تا اینکه بیاید او را بکشد).

صور مسئله، بروز مسئله مختلف است و به اعتبار هر فرضی ممکن است حکمش هم متفاوت باشد.

لذا تحت همین بحث ما نحن فیه عبارتی که داریم این است :

« لا يجوز التعدي إلى القتل مع إمكان الدفع بالجرح »؛ تعدی به قتل جایز نیست آنگاه که دفع شخص از ارتکاب حرام به وسیله جرح ممکن است.

«و لابد من مراعاة الأيسر فالأيسر في الجرح»؛ حالا جراحتی هم می خواهد وارد کند از جراح های سبک تر بگیرد تا به جراحت های سنگین برسد.

«فلو تعدى ضَمِنَ »؛ اگر ناهی منکر از حد مجازش تعدی کرد ضامن خواهد بود. حالا بحث ضمانش را بررسی کنید مثلا جراحتی که زده شاید به دیه برگردد یک مقدارش لابد منه بوده باید آن مقدار را انجام می داد که جلوی منکر گرفته شود دراینجا ضمان نیست مازاد بر این را ضمانش را بررسی کنید

« كما أنه لو وقع عليه من فاعل المنكر»؛ اگر واقع شود بر ناهی از منکر از قِبَل فاعل منکر «جرح ضمن»، اگر جراحتی وارد کرد بر ناهی از منکر البته ضامن است « أو قتل »؛ یا اینکه اگر او را کشت « يُقتَصُّ منه»؛ قصاص می شود از این (این را باید با توجه به صور مسئله «يقتص منه» را در نظر گرفت و به نحواطلاق قابل قبول نیست).

(نکته: این فردی که آمر به معروف و ناهی از منکر است مانند طبیب معالج است. طبیب باید مشفق و دلسوز به حال مریضش باشد. برای مثال اگر طبیبی به کمتر از عمل جراحی می تواند درمان کند اما به خاطر پول کلان و سودی که دارد از ابتدا عمل جراحی را تجویز می کند، این جایز نیست حالا اینجا هم معلوم نشود بالاخره اونجا باید جوابگو باشد).

در ارتباط با آیه شریفه «النبی اولی بالمؤمنین من أنفسهم» روایتی را یکی از رفقا می خواندند (این را بررسی کنید و روایتش را هم بیاورید) در تفسیر همین آیه یا از زبان امام نقل می شود یا پیغمبر علیهم السلام، مثلا از مصادیقش این شخص پدر خانه است تا در قید حیات بود برای زن و بچه اش چکار می کرد، الآن که او نیست این ولی هست که جای او را باید پر کند و آن کارهایی که نسبت به عیالش انجام می داد آقای ولی باید انجام دهد یعنی ولایت با یک نوع مودت و محبت و خیرخواهانه نگاه کردن به مولی علیه همراه است. در موارد خاص اگر خود شخص یک چیز خواست و پیامبرش چیز دیگر فرمود حرف پیامبرش را باید گوش کند مصداقش در جنگ هم می تواند باشد اما فقط این بُعد نیست بُعد دیگرش را هم باید در نظر گرفته شود. آمر به معروف و ناهی از منکر است آن طبیب مشفق است که باید با آداب به سراغ افراد برود از آداب همین است که وقتی او را نهی از منکر می کند نهیش همراه با تحقیر نباشد همراه با تعییر و سرزنش او نباشد پیش خودش احتمال بدهد که بسا همین فردی که فاعل منکر است و فلان حرام را انجام داد و شاید حرامش هم از گناهان کبیره بوده، پیش خودش ملاحظه کند چه بسا این فرد نزد خدای متعال مقرب تر باشد از این آقایی که می خواهد او را نهی کند. عُجب نگیردش و سزاوار است اینها حین الأمر و حین النهی رعایت شود. با این نگاه اگر برود تأثیرش هم بیشتر است و مخاطب می فهمد که چگونه با او حرف می زند تا مثلا عکس آن مثلا بگوید تو انسان نیستی اگر به زبان نمی گوید در برخوردش دارد این را منتقل می کند. اینها بسا اثرات منفی هم داشته باشد نه اینکه این شخص بازداشته بشود از این منکر به خاطر همین برخورد او به منکرات دیگر هم بیفتد. اینها را تحت عنوان ینبغی ازش یاد می کنند و تطبیقش برای فردا باقی ماند.

‌ متن تحریر : (مسألة 14): ینبغی أن یکون الآمر بالمعروف و الناهی عن المنکر فی أمره ‌ ‌ونهیه ومراتب إنکاره کالطبیب المعالج المشفق،والأب الشفیق المراعی ‌ ‌مصلحة المرتکب،وأن یکون إنکاره لطفاً ورحمة علیه خاصّة،وعلی الاُمّة ‌ ‌عامّة،وأن یجرّد قصده للّه‌تعالی ولمرضاته،ویخلّص عمله ذلک عن شوائب ‌ ‌أهویة نفسانیة وإظهار العلوّ،وأن لا یری نفسه منزّهة،ولا لها علوّاً أو رفعة علی ‌ ‌المرتکب،فربما کان للمرتکب ولو للکبائر صفات نفسانیة مرضیّة للّه‌تعالی ‌ ‌أحبّه تعالی لها و إن أبغض عمله،وربما کان الآمر و الناهی بعکس ذلک و إن خفی ‌ ‌علی نفسه.‌

« ينبغي أن يكون الآمرُ بالمعروف و الناهي عن المنكر في أمره و نهيه‌ و مراتبِ إنكاره كالطبيب المعالج المشفق، و الأب الشَفيق المُراعي مَصلحةَ المرتكب» مانند پدر با شفقتی که مراعات و رعایت می کند مصلحت مرتکب را، حالا آن فردی که مرتکب حرام شده مصلحتش را ملاحظه کن در چه هست.

« و أن يكون إنكارُه لطفا و رحمةً عليه خاصةً » انکار شما در حق او بخصوصه لطف است به طور خاص،

« و على الأمة عامة » این نهی از منکر به طور خاص برای همین شخصی که می خواست منکر را انجام دهد رحمت و نعمتی است که نصیبش شده و به طور عام برای همه مردم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo