< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

99/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر

 

بحث در این بود که برای ناهی از منکر یا آمر به معروف جایز است فاعل منکر یا تارک معروف را مجروح کند؟ قتل چه طور؟ نوع آقایون جرح و قتل را با هم می‌گویند ولی جا دار جدا بحث شود. چون برخی وجوهی که برای جواز قتل گفته شده برای جواز جرح نمی توان به آن تمسک کرد.

دو نظریه وجود دارد:

1- جرح و قتل جایز است.

2- جرح و قتل جایز نیست مگر به اذن امام یا منصوب از طرف امام (حاکم اسلامی)

اصل اولیه این است که کشتن دیگران و جراحت به دیگران جایز نیست الا ما خرج.

«ما خرج»؛ آیا از ادله‌ی وجوب امر به معروف و نهی از منکر استفاده می‌شود که مورد (قتل و جرح) از موارد «ما خرج» است و بگوییم ادله به طور عام و مطلق می‌گوید امر به معروف کنید ولو منجر به جرح یا قتل شود نهی از منکر داشته باشید ولو منجر به قتل فاعل منکر شود. اصل اولیه عدم جواز جرح و قتل است و به سراغ ادله هم که برویم می بینیم اطلاقات ادله امر به معروف و نهی از منکر از مسئله‌ی ما انصراف دارد و از محل کلام ما منصرف است. منصرفٌ الیه ادله جایی است که بگویید (لسانی) تا او دست از منکر بردارد، نهایتاً در صورت بودن شرایط، او را بزنید (یدی)؛ لذا اصل اولی عدم جواز جرح و عدم جواز قتل است.

برای این عدم جواز قتل و جرح وجوه دیگر هم ذکر شده ، مثلاً گفته‌اند شخصی که تارک معروف است ما می‌گوییم امرش کنیم. برای چه امرش کنیم؟ برای این که معروف را به جا آورد. حال اگر شما او را بکشید کجا می‌تواند معروف را به جا آورد. در منکر هم همین‌طور منظور این است که این منکر توسط فرد، ترک شود شما این فرد را از بین بردید فردی نیست که دیگر تارک منکر یا فاعل منکر باشد.

مگر کسی بگوید : مهم این است که منکر انجام نشود که دو فرض دارد:

    1. مکلف زنده است و با اختیار خودش منکر را انجام نمی‌دهد و یا با فشار او را منع می‌کنند از انجام منکر.

    2. این نیست که منکر را انجام دهد. بالعنایه و مجاز صحیح است گفته شود منکر ترک شد و به خاطر نبودن شخصی که می‌خواست منکر را انجام دهد نهی شما باعث کشتن او می‌شود و با کشتن او منکر ترک می‌شود.

الا این که این وجه را آقایون قبول نمی‌کنند که از ادله وجوب نهی از منکر تا این جا بیاییم که منکر در خارج تحقق پیدا نکند با دو فرض که شخص منهی زنده باشد و منکر را انجام ندهد فرض دیگر این هم که شخص منهی معدوم و کشته شود و این مورد با ظاهر ادله نهی از منکر درست در نمی آید ادله نهی از منکر ظاهرش در این است که نگذارید منکر را انجام دهد نه این که سالبه به انتفاء موضوع شود.

ادله‌ای که در امر به معروف و نهی از منکر است اگر بخواهد از آن جرح و قتل بدون اذن امام استفاده شود، اول کلام است.

(جهاد غیر از بحث امر به معروف و نهی از منکر است بسا در بعضی احکام با هم اشتراک دارند ولی این مستلزم این نیست که در تمام موارد حکمشان یکی باشد.)

متن جواهر: ف‌لو افتقر إلى الجراح أو القتل هل يجب؟

قيل و القائل السيد و الشيخ في التبيان و الحلبي و العجلي و الفاضل في جملة من كتبه و يحيى بن سعيد و الشهيد في النكت على ما حكي عن بعضهم نعم يجب و قيل و القائل الشيخ و الديلمي و القاضي و فخر الإسلام و الشهيد و المقداد و الكركي على ما حكي عن بعضهم لا يجوز إلا بإذن الإمام عليه السلام بل في المسالك هو أشهر، بل في مجمع البرهان هو المشهور بل عن الاقتصاد الظاهر من شيوخنا الإمامية أن هذا الجنس من الإنكار لا يكون إلا للأئمة عليهم السلام أو لمن يأذن له الإمام عليه السلام فيه

و هو الأظهرُ

    1. للأصل السالم عن مُعارضةِ الإطلاق المنصرف إلى غير ذلك،

    2. خصوصا بعد ما سمعت من اشتراط الوجوب بتجويز التأثير المُشعِر ببقاء المأمور و المنهي،

    3. بل لعل ذلك هو مقتضى الأمر و النهي الواجبين، ضرورةَ عدمِ موضوعِهما مع القتل،[1]

دو قول وجود دارد یک قول که می‌گوید جایز است و قول دیگر می‌گوید جایز نیست مگر به اذن امام. مرحوم صاحب جواهر می‌گوید این قول دوم اظهر است البته در اینجا جوازش، وجوبش را به همراه دارد (باید شرایط دیگر و تأثیرش لحاظ شود و بگوییم واجب است).

دلیل اظهر بودن:

1- اصل اولیه عدم جواز و حرمت کشتن دیگران است و این اصل سالم است و گرفتار معارضه نیست و اگر بگویید به خاطر اطلاقات از اصل خارج شدیم می‌فرمایند: نه این اطلاقات از مورد جرح و قتل انصراف دارد. اطلاقات به این جا کاری ندارد برای همین با اصل درگیر نیست. و بیانش محل بحث ما نیست.

خصوصاً با توجه به این که گفتیم از شرایط امر به معروف و نهی از منکر (تجویز تأثیر) احتمال تأثیر در فاعل منکر است و این احتمال تاثیر اشعار (علت تمام نیست) به این دارد که آن شخص باید زنده باشد. (یعنی او زنده است و باید از منکر فاصله بگیرد)

(در بحث قلع از فساد قریب به وقوع است که ریشه کن کردن فساد یعنی مفسد و منشأ فساد را از بین ببرید و فساد جمع شود و این در قالب حدود است و بحث مفسد فی الارض است که در آنجا فساد را از بین می‌برد با از بین بردن شخص مفسد)

شاید همین مطلب یعنی بقاء مأمور و منهی مقتضای امر و نهی واجب هم همین باشد که این منهی و مأمور زنده باشد نه این که او را بکشید به جهت بدیهی بودن این مطلب که موضوع مأمور و منهی، با کشتن باقی نیست اما ما می‌خواهیم موضوع حفظ شود.

 

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


[1] نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، دار إحياء التراث العربي، لبنان، هفتم، 1404 ه‌ ق، ج21، ص383.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo