< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

99/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر

در مسئله 8 بحث مربوط به حیلوله و مانع شدن از ارتکاب حرام تحت عنوان انکار باالید بودیم.

می‌فرمایند که اگر حیلولت و مانع شدن از ارتکاب حرام منوط به این باشد که فاعل منکر را حبس کنند و در اتاق کنند و در را ببندند تا نتواند حرام را انجام دهد.

سوال: آیا حیلولت به وسیله حبس جایز است یا نیست؟

صاحب تحریر الوسیله رضوان الله تعالی علیه نظرشان این است که حیلولت جایز است و بلکه واجب است؛ به جهت اینکه آن حرام و معصیت در خارج اتفاق نیفتد. اما اینکه خودش هم مستقیم بتواند این کاررا انجام دهد و آن فرد را حبس کند برای اینکه مبادا مرتکب حرام شود، برای حبس لازم است از فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت یا از امام معصوم در عصر حضور اذن بگیرد. فرمایش امام این است که: سزاوار است با اذن حاکم شرع این کار را انجام دهد، حال که تا اینجا می خواهد پیش برود، بدون اذن حاکم نباشد.

برخی هم فرموده اند که لزوما باید با اذن حاکم باشد، نه اینکه که سزاوار است که از حاکم اذن بگیرد. این ها از شئون حاکم اسلامی است که افراد را حبس کند، و حتی تنبیهات بدنی را هم بعضی همین شرط را برایش ذکر کرده اند. انکار باالید به وسیله ی ضرب و زدن فاعل منکر هم مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

این همه مسائلی که تا اینجا پیش آمده ایم و همچنین مساله ی بعدی، در همین موارد است.قبل از انکار باالید به وسیله ی ضرب و زدن، این ها را ایشان جایز دانسته اند و بلکه واجب شمرده اند.

اگر خاطرتان باشد عرض کردیم عده ای از فقها، مسائل را به این شکل ذکر نکرده اند. چرا؟ شاید به این دلیل باشد که نگاه آنها به مساله ی امر به معروف و نهی از منکر، این نگاه نیست که تا این مقدار آمر و ناهی حق داشته باشد جلوی فاعل منکر یا تارک معروف را بگیرد. حال مثلا حرفشان این است که امر به معروف و نهی از منکر ظهور در امر به معروف و نهی از منکر بالقول است، به گفتن، امر کردن، نهی کردن. و این همه که شما آمده اید جلو، خلاف ظاهر کلماتی است که در الفاظ اخبار آمده است.

عده ای هم می گویند که نه، امر به معنای وادار کردن شخص است بر انجام معروف، و نهی به معنای بازداشتن فرد است از ارتکاب منکر، و این هایی که گفتیم مصادیق حمل و وادار کردن فرد است بر معروف، یا از افراد و مصادیق منع و زجر از منکر شمرده می شود و با همین افعال، فرد را منع می کنند از ارتکاب منکر.

مساله ی باقی مانده را نیز می خوانیم و سپس می رویم سراغ همین مبانی ای که این آقایان دارند و مستنداتی که در مساله هست از اخبار و روایات، و بررسی میکنیم از آنها چه برداشتی میشود. آیا این مقدار حق هست برای ما که تا اینجا جلو بیاییم؟ تا فرد را بزنیم، مجروح کنیم یا بکشیم مبادا اینکه منکر را مرتکب شود؟ یا نه، این شرایطی دارد که باید فراهم شود، من جمله این که انسان ماذون باشد از قِبَل معصوم علیه السلام یا اذن داشته باشد از نائب امام که فقیه جامع الشرایط است؟

همچنین در بحث قتل فرد، یک بحث ویژه ای دارند. آیا منظور و هدف از اینکه او را بکشی چه بود؟ منظور این بود که او معروف را به جا بیاورد. و قتی او را کشتی، دیگر نیست و وجود ندارد که معروف را انجام دهد! غرض از وجوب امر به معروف چه بود؟ اینکه آن شخص، معروف را اتیان کند. شما تا اینجا پیش رفتید که کشتن او را مجاز شمردید، حال دیگر او نیست که معروف را انجام بدهد. بر اساس آنچه که غرض از وجوب امر به معروف تا مرحله ی ضرب و جرح و قطع عضو قتل شخص آمده، کاری انجام شود که منافات با غرض داشته باشد! البته به این اشکال هم گاهی این جواب داده می شود که: صرفا اینگونه نیست که امر به معروف تشریع شده باشد به این خاطر که معروف حتما انجام شود.بلکه زهر چشمی از دیگران گرفته می شود که متوجه می شوند اگر بروند سراغ منکر، چنین برخوردهایی با آنها صورت می گیرد. خود این از عوامل پیشگیری از معاصی است. حالا ممکن است که این معروف، در نهایت توسط این فرد انجام نشود تا اینکه کشته شود( برای جلوگیری از منکر درنهایت او را بکشند.) البته بستگی به موارد هم دارد که منکر چه منکری باشد و معروف چه معروفی است و این باید مورد توجه قرار بگیرد، و یکی از خواص و آثار این کار این است که دیگران حواسشان را جمع می کنند که اگر کسی اینطور جرائمی را مرتکب شود، اینطور مواخذات و مجازاتی دارد. یعنی همین مراحلی که ذکر شد: باالقلب اولا، بااللسان ثانیا، بالید بمعنی الثالث. معنی الثالث که عبارت باشد از ضرب و جرح و حتی قتل، اعمال قدرت به وسیله ی ید. تا این مراحل اگر مجاز شده و واجب شمرده اند، این درسی است برای همگان که به این فکر نیفتند که در پی انجام منکرات اجتماعی باشند، خصوصا منکرات عظیمه ، که امنیت مردم را به خطر می اندازد. منکر که می گوییم، گاهی منکر، یک گناه شخصی است، آن را فرق خواهیم گذاشت با منکری که ایجاد ناامنی، ترس، رعب و وحشت کند در میان مردم. منکر دوم آثار سوء فراوانی دارد و متوجه همگان است. لذا در این موارد خواهد گفت جلوی آن گرفته شود ولو به کشتن فرد.

خلاصه در یک جمله: بستگی به آن منکر دارد که چه منکری باشد، فاعل منکر چطور فردی باشد، آن کسی که می خواهد ناهی منکر باشد در چه شرایطی قرار داشته باشد. جهات مربوطه باید لزوما مورد توجه قرار بگیرد.

سوال دانشجو: نمی شود تفصیل قائل شد؟

پاسخ سوال :

آن جایی که فرد را کشتیم، به یک معنا، سر از سالبه به انتفای موضوع در آورد. یعنی نه اینکه شخص حرام را ترک کرد (اگر محوریت را به این بدهیم که الا و لابد تمام غرض در این است که منکر در خارج اتفاق نیفتند و معروف انجام شود). وقتی او کشته شد، شخص دیگر نیست تا معروف را انجام دهد، آن موضوعش از بین رفت و مکلف نیست شد و موجود نیست تا بخواهد منکری را ترک کند. عرض کردیم که اگر به آن شکل پاسخ بدهیم به هردو مساله پاسخی به نحو مشترک داده شده و آن این است که: الا و لابد در همه ی مواردِ امر به معروف و نهی از منکر، در قید این نیستیم که معروف انجام شود توسط همین فرد. حالا توسط این فرد انجام نمی شود اما بقیه حساب کار را می کنند و معروف ترک نمی شود. انگار از این فرد خارج میک نیم قضیه را، در آن مواردی که مساله، مربوط به جامعه است.

طلبه: در بحث جهاد ، از آنجا که مربوط به امنیت جامعه است و اگر ترک شود جامعه آسیب می بیند، مخصوصا در مورد نظامی ها، می توانیم این مساله را طرح کنیم.

استاد: بعضی که این مراحل را جایز شمرده اند، این را نظیر جهاد دانسته اند، می گویند همانطور که در جهاد، این موارد جایز است، اینجا هم همانطور است. باز هم قیل و قال در آن هست و اگر بخواهیم بگوییم سه الی چهار روز زمان می برد، لکن باید این کار را انجام دهیم.

متن تحریر: (مسألة 8): لو تَوَقَّفت الحَیلولَة علی حبسه فی محلّ أو منعه عن الخروج ‌ ‌من منزله جاز،بل وجب مُراعیاً للأیسر فالأیسر و الأسهل فالأسهل،ولا یَجُوز ‌ ‌إیذاؤُه و الضیق علیه فی المعیشة.‌

لو توقف الحیلوله علی حبسه... : اگر این حیلوله و مانع شدن بین شخص و حرام، متوقف باشد بر اینکه حبس کنند این فردی را که فاعل حرام است. حبس کنند او را در محلی، او را در اتاقی کنند و در را ببندند یا اینکه او را منع کنند از خروج( می خواهد از خانه بیرون برود، درب خانه را ببندند، که دیگری مفری برایش نیست و به ناچار گناه ترک می شود و دیگر نمی تواند حرام را انجام دهد. در مثال های امروزی، مثلا فرد تصمیم گرفت برود و کتابخانه ی محل را آتش بزند و وسایل آتش زا را هم فراهم کرده، شما درب منزل را قفل می کنید که موفق به این کار نشود.) این کار جایز است "بل وجب" ، بلکه فراتر از جواز، واجب است که این کار انجام شود. فقط باید به این نکته توجه شود که " مراعیاً الایسر فالایسر": از یسیر شروع کن. از سبک شروع کن. اگر مراحل قبل جواب نداد و به همین نقطه رسید اشکال ندارد و استفاده کن از این کار. اما اگر بالفرض این فرد را یک ساعت در اتاق حبس کنید، با همین مقدار او دیگر نتواند آن منکر را انجام دهد، مثلا تا آن موقع نیروی انتظامی می رسد و دیگران هم متفرق شده اند و اگر بخواهد این کار غلط را انجام دهد در معرض توجه است و دستگیرش می کنند، در این صورت، با توجه به اینکه با یک ساعت حبس کردن، جلوی منکر گرفته می شود، او را یک روز در حبس نگه ندار . که مثلا بگویی تو امروز تا شب در حبس هستی. مگر اینکه ببیند که او اگر از منزل خارج شود، آن حرامی که مد نظرش بود چه بسا اتفاق بیفتد.

در این مساله که حبس او جایز است، به طور ویژه مورد بحث فقهاست که آیا شما می توانی این کار را بکنی، یا این کار از شئونات حکومت است؟ لابد باید بگویید که این مقدارش از شئونات حکومت است، مگر اینکه ببینید تبعاتی ندارد و تا به قانون بخواهد برسد و چه و چه، و به تعبیری، کار از دست خارج شده است مثلا در شرایط خاص، دسترسی به حاکم ندارد، دسترسی به حاکم متعذر یا متعسر است.متعذر زمانی است که اصلا حاکم اسلامی وجود ندارد و حکومت در دست دیگران است. مُتعَسر زمانی است که دسترسی به حاکم سخت است و تا بخواهد خودش را به او برساند، حرام محقق می شود. در این صورت می توان گفت می شود فرد را نگه داشت، البته باید ملاحظه کند که بر این حبس و نگهداری او در منزل، مفاسد بزرگ تری مترتب نشود. اینطور نشود که او می خواهد جلوی گناهی را بگیرد اما عواقب این امر برایش سنگین شود، مثلا جان و ناموس و مال شخص ناهی به خطر بیفتد. قبلا این اصطلاح را داشتیم که مفسده ای بر نهی از منکر مترتب نشود. اینطور موارد چون کار سنگینی است، بالاخره با مفاسد همراه است و باید ملاحظه کنید که مفسده ای بر آن مترتب نشود.

سوال: آیا می شود این فرد را که در منزلی حبس کرده، از نظر خورد و خوراک در مضیقه قرار دهد؟ انسان وقتی کمتر خوراک بخورد توان کمتری برای شرارت در او هست. آیا می شود از این راهکار استفاده کرد که او را از نظر معیشت و خورد و خوراک در مضیقه قرار دهد؟

ابتدا ایشان می فرمایند که خیر، این کار جایز نیست. باید به نحو معمول ازخورد و خوراکی که دارد استفاده کند. بله در مساله ی بعد می گویند اگر احیانا جلوگیری از منکر منوط به همین است که او را در مضیقه قرار دهند،می تواند این کار را بکند. مثلا آدمهای شروری هستند درقلعه پایین که به باغات مردم حمله ور می شوند و میوه ها را بدون اذن صاحبان جمع آوری می کنند. حالا آیا می توانید جلوی آبی که به محل آنها می رود را بگیرید؟ البته آب حساب دیگری دارد. لکن با ملاحظاتی که می شود می بینیم اگر آب کمتری به آنها برسد، احساس می کنند نمی توانند دوام بیاورند و گناهی که میخواهد انجام شود، گناه با اهمیتی است؛ بعید نیست که همین کار را هم اجازه بدهند.

می فرماید که رعایت شود الایسر فالایسر و الاسهل فالاسهل، کار سبک تر را انتخاب کند. و لا یجوز ایذاءه، حق ندارد دیگر او را اذیت کند. اذیت او به مقداری جایز است که جلوگیری از منکر این مقدار اذیت را لازم دارد، جلوگیری از منکر بدون این مقدار از اذیت ممکن نیست. در این صورت اشکالی ندارد. اما اگر بخواهد از این حد فراتر برود و شخص را اذیت کند، این کار جایز نیست. و جایز نیست ایذاء و ضیق او در معیشت ( جایز نیست که در امر معیشت و زندگی اش بر او سخت بگیرد.)

متن تحریر: (مسألة 9): لو لم یحصل المطلوب إلّابنحو من الضیق و التحریج علیه، ‌ ‌فالظاهرُ جوازُه بل وجوبُه مراعیاً للأیسر فالأیسر.‌

اگر مطلوب حاصل نشود (چه کنیم). مطلوب این است که این منکر در خارج اتفاق نیفتد. (مطلوب=ترک منکر). فرد ناهی با همه ی این کارها، دارد طلب می کند ترک منکر را از او. پس مطلوب ترک منکر است.

اگر مطلوب حاصل نشود مگر به نحوی از ضیق و تحریج علیه، او را در حرج قرار دهد و به سختی اندازد تا بالاخره منکر ترک شود. اگر فرض مساله این بود، فاالظاهر جوازه: ظاهر این است که ضیق و تحریج(او را به حرج انداختن) جایز است. بلکه فراتر از جواز، وجوب دارد. توجه کنید که اینجا جواز به معنای اینکه می تواند این کار را بکند و می تواند نکند، معنا ندارد. عبارت جایز است، به طور کلی یعنی می تواند این کار را بکند یا نکند، اما در اینجا به این معنا کلمه ی جواز معنای درستی نخواهد داشت. لذا از اول باید گفت وَجَبَ. حالا به لحاظ اهم و مهم، اهم این است که جلوی منکر گرفته شود.

اینکه او را در مضیقه بیندازی جایز نیست. تا زمانی که حکم عدم جواز برای در ضیق قرار دادن او باقی بماند، این کارجایز نیست. اما در شرایطی که میگویی او در ضیق قرار بگیرد تا منکر ترک شود، شما اهم و مهم کرده اید و به این رسیده اید که اهم این است که منکر ترک شود، و وظیفه و واجب، آن است که جلوی منکر گرفته شود، در این شرایط خواهیم گفت که در ضیق انداختن و تحریج او واجب است. در واقع، از میان احکامی که داریم در ضیق و حرج انداختن او، یا حرام است یا واجب است. اینکه یا جایز باشد یا فراتر از جواز، وجوب داشته باشد نداریم. یا واجب است و آن وقتی است که اهم آن است که جلوی منکر گرفته شود. یا حرام است و فرض حرمتش این است: نفس اینکه مردم را اذیت کنیم و ایذاء و زجر آنها، حکم اولیه اش حرمت است وادله ی دال بر آن من العقل و النقل، کثیر و فراوان است. چه حقی داری که دیگران را اذیت کنی؟ در اینجا که اجازه می دهند او را اذیت کنی به خاطر اهم و مهم است و آن امر اهم اگر در حد وجوب است به طور طبیعی این کار از حرمت می افتد و بلکه واجب می شود.

متن تحریر:(مسألة 10): لو لم یحصل المطلوب إلّابالضرب و الإیلام،فالظاهر جوازهما ‌ ‌مراعیاً للأیسر فالأیسر و الأسهل فالأسهل،وینبغی الاستئذان من الفقیه الجامع ‌ ‌للشرائط،بل ینبغی ذلک فی الحبس و التحریج ونحوهما.‌

اگر مطلوب جز با زدن و رنجور ساختن، حاصل نشود، ظاهر آن است که با‌ ‌مراعات آسان تر سپس مشکل تر از آن و راحت تر سپس سخت تر، جایز باشند. و سزاوار‌ ‌است که از فقیه جامع الشرایط اذن گرفته شود؛ بلکه این اذن گرفتن، در حبس کردن و‌ ‌ایجاد حرج بر او (هم) سزاوار است.‌

 

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo