درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی
99/01/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ مسائل نهی لسانی/ نظر مرحوم امام و صاحب جواهر
متن تحریر: مسألة 7: لو فرض تساوي بعض ما في المرتبة الأولى مع بعض ما في المرتبة الثانية لم يكن ترتيبٌ بينهمابل يَتَخير بينهما، فلو فرض أن الاعراض مساو للأمر في الإيذاء و علم أو احتمل تأثير كل منهما بينهما و لا يجوز الانتقال إلى الأغلظ.
انكار به قلب به نحو معمول و متعارف به نسبت انكار لساني اقلُّ ايذءاً هست. اگر فرض بر اين شد كه اين دو از لحاظ ايذاء نسبت به شخصي كه تارك معروف و فاعل منكر است متساوي هستند فرد بين انتخاب هر يك از اين دو مخير است. بعضي از بزرگان فرمودهاند اين از جهت ايذاء براي فاعل منكر مساوي هستند؛ چه اعراض كند چه انكار به لسان داشته باشد.
آيا عرفاً انكار به قلب كه همراه با هجر و عبس (عبوس برخورد كردن با شخص) باشد اشدُّ ايذاءاً است يا لساناً بگويد كارت را ترك كن؟ (هر دو در فرضي است كه ديگران اين قضيه را مي بينند.)
در مجلسي هستيم غلطي توسط شخص انجام شد و شما مجلس را ترك ميكنيد ( هم خودش فهمید و هم دیگران علت کار شما را فهمیدند) و فرض ديگر اين است كه به شخص ميگوييد كارش را ترك كند؛ كدام يك اقلُّ ايذءاً است؟ مرحوم امام و نوع آقايان فهم عرفيشان اين است كه انكار قلبي اقلُّ ايذءاً است مگر در موردي به اعتبار شخصي كه منكر را انجام داده يا به لحاظ شخص ناهي انكار قلبي اشدُّ ايذءاً باشد. مرحوم آقاي خوئي نظرشان اين است كه اين دو في رتبةٍ واحدة هستند؛ چه هجر كند و عبوس با فاعل منکر برخورد كند چه او را نهي لساني كند. ميشود گفت نرخ عمومي ندارد و عرفهاي محلها با هم فرق دارند.
انكار به لسان ايذاءش براي فاعل منكر بيشتر است يا انكار به قلب؟ ميتوان گفت عرفها فرق دارد. شايد در عرفي ترك مجلس را خيلي سخت حساب كنند. (خود انكار قلبي هم درجاتي دارد مثل هجر، عبس (روي ترش كردن)، اعراض و ترك مراوده)
بين اين دو فرمايشي كه نقل شد بگوييم كه اين مسأله به عرف برميگردد و اين گونه نيست كه يكي اقلُّ ايذءاً و ديگري اشدُّ ايذءاً باشد. مثلاً در محله شما رسمي است كه ترك مجلس را خيلي بد ميدانند ولي در محله ديگر اين گونه نيست. به هر حال نهي از منكر را متناسب با عرف انجام ميدهيد و چه بسا عرفها با هم متفاوت باشند. اگر ديديد اين دو از جهت ايذاء متساوياند (با لحاظ محلهاي كه در آن هستيد) شما مخيريد.
ولي اگر شخص ملاحظه كرد كه به مرتبه اولي به تنهايي تغييري صورت نميپذيرد و به مرتبه ثانيه هم به تنهايي تغييري صورت نميپذيرد بايد همه را جمع كند يعني درجاتي كه مربوط به مرتبه اولي بوده به علاوه درجات مرتبه ثانيه را با هم بياورد (روي ترش كند و از زبان کمک بگیرد و از قول غليظ استفاده كند چون با قول ليّن فايدهاي نخواهد داشت) علي القاعدة وظيفهاش اين است كه همه را جمع كند. از مرتبه اولي آخرين درجهاش را با درجات مرتبه ثانيه ملاحظه كند تا جلوي منكر گرفته شود و اين كار واجب است.
اگر شخص تارك معروف يا فاعل منكر اذيت شود و اين گونه برخورد او را بهم بريزد ايرادي ندارد چون ايذائي كه متوجه او شد از ناحيه خود او بود و بر اساس علم به تأثير يا احتمال تأثير آقاي آمر يا ناهي وظيفهاش اين است كه همين گونه با او برخورد كند.
اگر فرض شود از «لو فُرِضَ» استفاده ميشود كه اين مطلب را قبول ندارند آنچه خودشان قبول داشتند اين بود كه انكار به قلب اقلُّ ايذاءاً و انكار به لسان اشدُّ ايذءاً است. لو فرض ميخواهد بگويد به روال معمول اولاً بالقلب و ثانياً باللسان.
به نحو متعارف كدام يك اشدُّ ايذءاً و كدام يك اقلُّ ايذاءاً است؟ چه بسا عرفها با هم متفاوت باشند. (كنار فرمايش آقايان قول سومي شد.)
ترجمه : در فرض تساوي بعض آنچه در مرتبه اولي است با بعض آنچه در مرتبه ثانية است، رعايت ترتيب لازم نيست بلكه آمر يا ناهي مخير است بر اين اساس اگر فرض شود اعراض از فرد تارك معروف با اين كه او را امر كند به نماز در ايذاء مساوي است و به تأثير هر يك از آن دو (اعراض و امر) علم داشته باشد يا احتمال تأثير دهد (اشاره به شرط امر به معروف و نهي از منكر) مخير است بين اين دو و حق ندارد به اَغلَظ منتقل شود. (با قول غليظ و شديد و همراه با اخم نباشد هر كدام سبكتر است همان را انتخاب كند)
متن تحریر: مسألة 8: لو احتمل التأثير و حصول المطلوب بالجمع بين بعض درجات المرتبة الأولىأو المرتبة الثانية، أو بالجمع بين تمام درجات الأولى أو الثانية مما أمكن الجمع بينها، أو الجمع بين المرتبتين مما أمكن ذلك وجب ذلك بما أمكن، فلو علم عدم التأثير لبعض المراتب و احتمل التأثير في الجمع بين الانقباض و العبوس و الهجر و الإنكار لسانا مشفوعا بالغلظة و التهديد و رفع الصوت و الإخافة و نحو ذلك وجب الجمع.
اگر شخصي احتمال تأثير و حصول مطلوب دهد در انجام دو درجه از درجات مرتبه اولي با هم يا دو درجه از درجات مرتبه ثانيه با هم يا سه درجه معاً و با انجام يك درجه به تنهايي احتمال تأثير نميدهد؛ يعني اگر بخواهد فقط ترك مجلس كند يا اعراض كند يا قهر كند يا روي ترش كند و عبوس شود احتمال تأثير در آن نميبيند. بلكه احتمال تأثير در جمع همگي با هم يا به جمع بين تمام درجات مرتبة اولي يا ثانية است. در صورتي كه جمع بين همه آنها ممكن باشد مثلاً همان درجه لسان را با شدت و غلظت بگويد و همه درجات را همزمان انجام دهد.
صورت ديگر مسأله: تمام درجات مرتبة اولي را با تمام درجات ثانية جمع كند. (اگر از لحاظ تحقق در خارج ممكن باشد كه ظاهراً ممكن است.) واجب است همين كار را بكند چون با همين كارش دارد جلوي منكر را ميگيرد و شخص را وادار به انجام معروف ميكند. امر به معروف و نهي از منكر واجب است و مصداقش همين كاري است كه اين شخص انجام ميدهد تا آن جايي كه برايش ممكن است واجب است اين كار را انجام دهد.
فرع ديگر اين است كه اگر شخص ناهي ببيند تأثير در يك درجه است دون درجةٍ يا در يك مرتبة هست دون مرتبةٍ متعيناً وظيفه ايشان اين است كه همان مرتبة و درجهاي را انتخاب كند كه تأثير در آن است. فرض كنيد ميبيند در ترك مجلس تأثيري نيست؛ لذا نبايد مجلس را ترك كند. جايي كه حق داشت هم خود را عبوس نشان دهد هم مجلس را ترك كند براي چه بود؟ براي اينكه تأثير در همان بود و ميخواست از انجام منكر جلوگيري كند ليكن الان در اينها تأثيري نيست لذا حق ندارد اين دو را انجام دهد. ايشان با شرط احتمال تأثير مجاز به امر و نهي ديگران بود اگر احتمال تأثير منتفي باشد كاري كه انجام ميدهد وظيفه شرعي او نيست و از جهتي ديگر باعث ايذاء ديگران است كارش حرام ميشود تعينّش به اين خاطر است؛ يعني متعيناً از طريق و روشي استفاده كند كه احتمال تأثير در آن است. اگر ببيند كارش موجب ايذاء فرد ميشود ولي تأثيري در ترك معصيت ندارد، ايذائش حرام است و مجوز هم براي امر و نهي ندارد.
اگر با تعدد افراد جلوي منكر گرفته ميشود بر همه لازم است اين كار را انجام دهند. (اولي اخم كند دومي هم اخم كند سومي ... اولي مجلس را ترك كند دومي...)
اگر بداند عدم تأثير را نیست به بعض مراتب و احتمال تأثير را در جمع بين انقباض (مقابل انبساط به معناي به هم پيچيدگي صورت)، عبوس، هجر (قهر كردن) و انكار لساني يعني همه درجات مرتبة اولي را كه انجام ميدهد و دارد مجلس را ترك ميكند در همان حالت به او بگويد كارت را ترك كن و اين كارها را با همراه غلظت و قول غليظ و تهديد و ترساندن و بلند كردن صدا و نحو اين امور انجام دهد.
گاهي اينكه از چه وسيلهاي استفاده كند مهم است مثلاً دو نفر با هم تجارت دارند و از رفيقش كار زشتي ميبيند و ميگويد اگر تو اين كار را انجام دهي من ديگر با تو معامله نخواهم كرد و اين يك تهديد است. اگر ديديد بعضي كشورها با شما بد برخورد ميكنند بگوييد ما مراوده را با شما قطع ميكنيم (ارتباطات اقتصادي را تقليل ميدهيم) و او هم حساب ميكند و ميبيند ضرر ميكند و به خاطر همين جهت از منكر دور ميشود لذا در اينجا جمع واجب است.