< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

98/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ مسائل انکار به قلب/ نظر مرحوم امام

 

در بحث نهی از منکر، اگر فرض مسأله را بر این بگیریم که چنانچه شخص ناهی إعراض کند و هجر داشته باشد به این که مثلاً قهر کند و مجلس معصیت را ترک کند. پیش خود حساب می‌کند این إعراضش موجب تخفیف معصیت می‌شود و شخص عاصی گناهش کمتر می‌شود مثلاً مرتکب شرب خمر شده و إعراض ناهی موجب کاهش گناه او می‌گردد مثلا می‌خواست سه استکان بخورد یک استکان می‌خورد. خلاصه معصیت تقلیل می‌یابد در مجلسی بود که از اشخاص مختلف غیبت می‌شد وقتی ناهی از این جلسه اعراض می‌کند و این کار موجب می‌شود معصیت کم شود. البته به این صورت نیست که معصیت قلع شود. به این صورت که معصیت از ریشه کنده شود و هیچ گناهی اتفاق نیفتد این گونه نیست. تنها إعراض ناهی موجب کاهش معصیت می‌شود. از طرف دیگر نهی لسانی، باعث قلع گناه نیست. لذا ناهی، اثر را در اعراض می‌بیند تا نهی لسانی. إعراض واجب است و إعراض بر ناهی متعین می‌شود. در این حالت ناهی نباید سراغ نهی لسانی برود.

متن تحریر: (مسألة 2): لو کان الإعراض و الهجر-مثلاً-موجباً لتخفیف المنکر ‌ ‌-لا قلعه- ولم یحتمل تأثیر أمره و نهیه لساناً فی قلعه، ولم یمکنه الإنکار بغیر ‌ذلک، وجب.‌

ناهی پیش خودش حساب می‌کند و احتمال نمی‌دهد امر و نهی لسانی اثرش قلع گناه باشد. چون احتمال تأثیر نمی‌دهد نسبت به امر و نهی لسانی وظیفه‌ای ندارد. چون یکی از شرایط وجوب امر و نهی، احتمال تأثیر است. در این جا لزوماً باید إعراض را انجام دهد.

ترجمه عبارت آن است که «اگر ناهی بخواهد انکاری انجام دهد به غیر این اعراض و هجر، جور دیگری نمی‌شود. یعنی برای از بین بردن گناه امر و نهی لسانی احتمال تأثیر ندارد، اما این که وارد شود بالید مثلاً بخواهد او را تنبیه کند یا او را بزند. اگر به این مرتبه ببیند گناه قلع می‌شود و از بین می‌رود. مثلا عده‌ای دارند مرتکب کار خلاف شرع می‌شوند اگر ناهی امر و نهی لسانی نماید می‌داند تأثیری ندارد. اما اگر إعراض کند موجب تخفیف گناه می‌شود و اما امکانش هست که به غیر از اعراض به نحوی دیگر وارد شود که گناه را قلع کند و از بین ببرد از این روایت استفاده می‌شود باید همان را انجام دهد. ادامه ترجمه «و ممکن نباشد برای او امری غیر از إعراض که برای قلع گناه انجام دهد همین إعراض بر وی واجب می‌شود».

حضرت امام زمانی این کتاب را نوشتند که پهلوی بر کشور حکومت می‌کرد. لذا ایشان به تناسب آن شرایط متعرض برخی مسائل در بحث امر و نهی می‌شوند.

متن تحریر: (مسألة 3): لو کان فی إعراض علماء الدین و رؤساء المذهب-أعلی اللّه ‌ ‌کلمتهم-عن الظلمة وسلاطین الجور احتمال التأثیر-ولو فی تخفیف ظلمهم- ‌ ‌یجب علیهم ذلک، و لو فرض العکس-بأن کانت مراودتهم و معاشرتهم موجبة ‌ ‌له-لا بدّ من ملاحظة الجهات وترجیح الجانب الأهمّ،ومع عدم محذور آخر ‌ ‌-حتّی احتمال کون عشرتهم موجباً لشوکتهم و تقویتهم، و تجرّیهم علی هتک ‌ ‌الحرمات، أو احتمال هتک مقام العلم و الروحانیة، و إساءة الظنّ بعلماء الإسلام- ‌ ‌وجبت لذلک المقصود.‌

در برخورد با سلاطین جور یعنی حکامی که ظالم هستند و بر اساس عدل حکومت نمی‌کنند و حکومت به دست اشخاص ناصالح و ناشایست است. حالا علمای دین به حسب مسئولیتی که برعهده آنان است که آن مسئولیت، عبارت از حفظ دین، نشر دین، تبلیغ دین، رساندن احکام دین و شریعت به اقشار مردم است. حالا علمای دین با ظلمه که حکومت در دست آنان است برخورد دارند. دو گونه برخورد با ظلمه ممکن است:

    1. حالت نخست آنکه فقیه و عالم نخست می‌سنجد و می‌بینند اگر اعراض کنند از حکام جور، دارای اثری است و این اعراض سبب می‌شود حکام جور از برخی از گناهان خود دست بردارند و یک سری تعدی‌ها و ظلم‌ها را کنار بگذارند. عالم و فقیه اگر می‌بینند این اعراض دارای چنین اثری است واجب است اعراض کند و در جلسات آنها حاضر نشود. اگر وی را دعوت کنند این دعوت را نپذیرد.

    2. حالت دوم آنکه (خاطره: یکی از علما در جلسات حکام جور شرکت می‌کرد و طلبه‌های جوان اعتراض می‌کردند که چرا شما در جلسات حضور می‌یابید. ایشان می‌فرمودند تا بتوانم تا امور دیگر را انجام دهم. آن امور دیگر به نفع حوزه علمیه است) علما در ارتباط با متصدیان امر که به ظلم و جور بر مردم حکومت می‌کنند آن عالم تشخیص دهد اگر در برخی از این جلسات شرکت کند و برخی از دعوت‌های آنان را بپذیرد این امر موجب می‌شود گناه و معصیت آنان کاهش یابد. چون حکام جور، سیاست‌های مختلفی را اجرا می‌کنند. اگر این عالم در جلسات آنان شرکت کند موجب می‌شود فلان گناه اتفاق نمی‌افتد. یا مثلا مانع از این می‌شود که حکام جور، زنان را اجبار کند بدون حجاب از منازل خارج شوند. در این صورت وظیفه عالم آن است که در مجالس آنها حاضر شود و دعوت‌های آنان را بپذیرد. دلیل این امر آن است که حضور وی در جلسات آنان جلوی برخی از گناهان و تصمیمات غلط را می‌گیرد. حتی اگر با این وجود آنان مرتکب برخی از گناهان شوند. مثلا به خاطر حضور ایشان شراب را سر سفره نمی‌آورند. یا زنان حاضر در مجلس، حجاب فی الجمله‌ای را رعایت می‌کنند. اینها همه از مصادیق است. بنابراین وظیفه ایشان این است که در جلسه حاضر شوند زیرا اثر حضور در جلسه ایشان تخفیف و تقلیل معصیت است و از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است. امر و نهی که همیشه نباید از طریق زبان باشد گاهی از طریق عمل محقق خواهد شد.

البته این که می‌گویند عالم باید در جمع آنان حضور یابد به شرط آن است که حضور عالم با لباس روحانیت در جمع آنان موجب وهن روحانیت و شایعه سازی نشود. ممکن است حضور عالم در آن جمع موجب شود گناه کاهش یابد اما از سوی دیگر ظلمه جور شایعه می‌کنند که تصمیمات ما با حضور آن عالم جلیل ‌القدر بوده است. این اثر اگر به دنبال حضور آن عالم در جمع حکام جور و ظلم اتفاق بیفتد، ایشان حق حضور در این جلسات ندارند.

لذا در مواجهه با گناهان و معاصی که توسط اشخاص عاصی در عالم خارج اتفاق می‌افتد باید بررسی شود که چگونه باید برخورد نمود. این‌ها مسائلی است که ذیل مرتبه اولی از امر و نهی می‌خوانیم که گفتند برای امر و نهی سه مرتبه است که مرتبه اولی آن، انکار قلبی است که البته انکار قلبی باید همراه با مبرزی باشد. در غیر این صورت اگر همراه با مبرز نباشد امر و نهی محسوب نمی‌شود. مثلاً در دلش از گناهانی که اتفاق می‌افتد ناراحت است اما این امر و نهی محسوب نمی‌شود. بلکه این نقطه ایمان است که اگر این نباشد این شخص خالی از ایمان است. علاوه بر آنکه در دل و در قلب از اتفاقاتی که در عالم خارج اتفاق می‌افتد آن ناراحتی درونی‌اش را باید به یک مبرز خارجی ضمیمه کند.

اگر در اعراض علمای دین و رؤسای مذهب (که خداوند عالی قرار دهد شعار و کلمه آنان را که کلمه توحید و دین و بیان و تبیین معارف اهل بیت است) از ظلمه و سلاطین جور، احتمال تأثیر وجود داشته باشد نه اینکه قطعا تأثیر داشته باشد بلکه فقط احتمال دهد ولو این که این احتمال تأثیر در تخفیف ظلم آن‌ها باشد؛ مثلاً حاکمان جور به صورت ظالمانه، از مردم مالیات دریافت کنند اما حضور عالم جلیل ‌القدر در جمع آنان موجب شود مالیات کمتری دریافت کنند آن عالم باید در این جمع حاضر شود تا جلوی مقداری از این ظلم گرفته شود اگر چنین است واجب است بر این عالم دین این امر. یعنی اعراض واجب است اگر اعراض موجب تخفیف ظلم است. اگر مسأله را برعکس فرض کنیم به این صورت که اگر مراوده و رفت و شد و معاشرت علما با سلاطین جور تخفیف ظلم را موجب شود این عالم باید جهات مسأله را ملاحظه کند. و جانب اهم مسأله را ترجیح دهد. به فرض اینکه محذور دیگری وجود ندارد. محذور دیگر چه می‌تواند باشد؟ علما مثلاً فکر می‌کنند اگر در مجالس این اشخاص شرکت کنیم مثلاً مجلسی از سوی فلان تشکیلات برگزار می‌شود و بعداً در اخبار بیان می‌شود که فلان جشن با برخی از خلاف‌ها برگزار شده است. در صورتی که آن عالم در اول مجلس حضور داشته و بعد از رفتن ایشان، آن خلاف‌ها انجام شده است. لذا این تشکیلات برای کارها و مجالس خود از حضور آن عالم برای خود تأیید می‌گیرند. در این وضعیت باید بررسی کند کدام مهم‌تر است؟ اگر با حضور خود بدون حاشیه بتواند جلوی گناه را بگیرد می‌تواند برای جلوگیری از گناه اقدام کند. اما اگر حضور عالم در آن جلسه حاشیه‌ساز باشد حق حضور ندارد.

محذور دیگر عبارت است از اینکه معاشرت با آن‌ها، موجب شوکت، تقویت و تجری و جرأت گناهکاران بر هتک حرمات و هتاکی به تمام مسائل دینی گناهکاران شود. این نکته حائز اهمیت است که بزرگ شدن منکر و استقرارش یک دفعه پیدا نمی‌شود قدم به قدم انجام می‌شود و تا جایی پیش می‌رود که از اسلام جز اسمی باقی نمی‌ماند. برعکس آن نیز همین گونه است. مثلاً برای تربیت انسان‌ها در مسیر هدایت الهی با کارهای مستمر شکل می‌گیرد. .... یا هتک مقام علم و روحانیت را احتمال دهد به نحوی که سبب شود این صنف زیر سوال روند. یا احتمال دهد معاشرت با آنان موجب سوء ظن مردم به مقام علمای اسلام شود وجبت لذالک المقصود...

خلاصه بحث

صورت اول: اعراض موجب تخفیف و تقلیل گناه شود باید اعراض کنیم.

صورت دوم: معاشرت با حکام جور که دو فرض دارد:

فرض اول: معاشرت با آنان و حضور در جلسات آنان حاشیه‌ساز نیست و موجب تقلیل گناه است واجب است معاشرت کند.

فرض دوم: معاشرت با آنان و حضور در جلسات آنان حاشیه‌ساز باشد و موجب وهن علما و اسلام یا تقویت کفار باشد باید اعراض نماید.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo