درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی
98/12/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ انکار قلبی/ انکار قلبی به ضمیمه
بحث در امر به معروف و نهی از منکر بود میرسیم به اینجا که برای امر به معروف و نهی از منکر مراتبی است. آقایان نوعاً سه مرتبه برایش ذکر میکنند. مرتبه اُولی عبارت است از اینکه انسان در مقابل منکری که اتفاق میافتد یا در مقابل معروفی که ترک میشود انکار قبلی داشته باشد. مرحله ثانیه این است که به لسان و زبان نهی از منکر و یا امر به معروف کند. آنجا که میبیند منکری انجام میشود لساناً فاعل منکر را از منکر نهی کرده و باز دارد و زمانی که ملاحظه میکند معروفی ترک میشود لساناً تارک معروف را امر به معروف کند. مثلاً نماز نمیخواند به او بگوید نماز بخوان. مرحله سوم نیز به ید میباشد. به اصطلاح برخورد فیزیکی. با شخصی که فاعل منکر است برخورد کند اگرچه ضرب و جرح داشته باشد تا اینکه دست از منکر بر دارد که البته هر کدام از اینها تفصیلی دارد که بیان میشود.
اما مرتبه اُولی که عبارت از انکار به قلب است. این که میگوید در مقابل ارتکاب منکر ما باید انکار قلبی داشته باشیم اگر بخواهیم در یک جمله تعبیری از آن داشته باشیم این است که آنگاه که معصیتی اتفاق بیفتد معصیت اعم از این است که شخصی مرتکب حرام شود مثل شرب خمر کند یا تهمتمی بزند این یک فرد و مصداق از معصیت الله است و فرد دیگر آن این است که واجبی ترک شود آن هم مصداق معصیت الله است.
انکار با قلب در ارتباط با آن جا که منکری محقق میشود این طور است که فرد ناراحت است. همین هم در ارتباط با معروفی که ترک میشود گفته میشود وقتی میبیند واجبات الهی در جامعه متروک است و افراد بدون هیچ عذری روزه نمیگیرند یا نماز نمیخوانند.
انکار به قلب یک معنایش این است که شخص در درون و باطن خود اعتقاد دارد به اینکه آنچه دارد انجام میشود حرام است یعنی اعتقاد به حرمت و وجوب. اگر انکار قلبی را این طور معنا کنیم یعنی اعتقاد به حرمت مثلاً فعلی که در خارج توسط شخص عاصی انجام میشود در این حد ربطی به نهی از منکر ندارد و مصداق نهی از منکر نیست مثلاً در بیرون دیدید شخصی شرب خمر میکند اینکه شما انکار قلبی داشته باشید یعنی اعتقاد و باور به حرمت شرب خمر داشته باشید یا مواجه با شخصی میشوید که واجبی را ترک میکند و انکار قلبی داشته باشید یعنی اعتقاد به وجوب فعلی دارید که فلان شخص تارک آن است.
انکار به قلب اگر این گونه معنا شد: اعتقاد به حرمت و وجوب، دیگر امر به معروف و نهی از منکر نیست لذا برخی یک قید زدهاند گفتهاند که انکار به قلب معنایش صرفاً اعتقاد به حرمت کاری که انجام میشود و یا اعتقاد وجوب فعلی که ترک میشود، نیست علاوه بر اعتقاد به وجوب و اعتقاد به حرمت یک ناراحتی و غضبی در قلب شخص هست و فعل مبغوض شخص است پس اعتقاد به حرمت بر نحو مبغوضیت آن یا اعتقاد بر وجوب بر نحو محبوبیت آن. مرحلهای از مراحل امر به معروف و نهی از منکر است که فرمود: انی احب المعروف. من معروف را دوست دارم.
اعتقاد به حرمت همراه با مبغوضیت فعل یا اعتقاد بر وجوب همراه با محبوبیت فعل آیا به امر به معروف و نهی از منکر ارتباط دارد؟ خیر. انکار به قلب با تفسیری که گفته شد ربطی به امر به معروف و نهی از منکر ندارد.
انکار به قلبی که همراه با آن شخص ناراحت است از انجام فعل حرام در خارج یا ناراحت است از معروفی که ترک میشود. به ضمیمه بغضی که نسبت به عصیان دارد (عصیان دو فرد دارد :1- منکری در خارج انجام میشود 2- معروفی ترک میشود) همراه این معنی که اتفاقی که در خارج اتفاق میافتد برای شخصی که آن را دید مبغوض است که همراه است با اظهار و ابراز آنچه که در درون شخص است.
یعنی برای مرتبه اُولی مراحلی است یک وقت تا شخص دید که در خارج منکری اتفاق افتاد در نزد شخص مبغوض است و اعتقاد به حرمت آن دارد و واکنش نشان دهد. واکنش به چه نحو است؟ آقایان برای آن مراتب دانیه و عالیه ذکر می کنند.
در ارتباط با مرتبه اُولی نهی از منکر که انکار به قلب است. یک وقت انسان منکر را دیده است به آن اخم میکند و صورت ترش میکند و یک وقت صورت بر میگرداند این نیز یک نوع انزجار نسبت به فعل است. اخری مرتبه بدناش را بر میگرداند کاملاً پشت به شخص میکند و اخری مرتبه مجلس را ترک میکند؛ مثلاً صدای غنا بلند شد شما نشستهاید نگاهتون را بر میگردانید و رویتان را بر میگردانید و پشت میکنید و مجلس را ترک میکند.
انکار به قلبی که به ضمیمه مبرز باشد و به ضمیمه مظهر مبغوضیت فعل نزد من باشد منظور از انکار به قلب این معناست. که برود در مایههای از نهی از منکر قرار بگیرد. نهی از منکر این است که ناهی برخوردی با فاعل حرام میکند که او را از ارتکاب حرام که در حال اشتغال به اوست، بازدارد که مانع اتفاق حرام در خارج شود. همه اینها مبرز و طریق این معناست که از ارتکاب حرام جلوگیری شود. لذا شخص میبیند همین که اخم کند و انقباض وجه داشته باشد به همین معنا احتمال تاثیر میبیند یا میبیند مطلوبش تحقق پیدا میکند و حرام در خارج تحقق نیافت. اگر میبیند مطلوبش به همین مقدار تحقق پیدا میکند آقایان میفرمایند جایز نیست برایش که به مرتبه ثانیه منتقل شود (زبانا بگوید نکن این کار را). اگر مطلوبش به همین مرتبه اولی محقق میشود باید به همین مرتبه بسنده کند و واجب نیست به سمت مرتبه ثانیه که عبارت از نهی لسانی برود. و اگر آن مرتبه ثانیه (نهی لسانی) موجب هتک شخص فاعل منکرشود و میبیند که مطلوبش به همین مرتبه اولی محقق میشود جایز نیست به مرحله ثانیه برود. چون مرتبه ثانیه با هتک همراه است و هتک مؤمن حرام است.
در اینجا بحثی است که آیا بین این دو (مرتبه اُولی و ثانیه) به نحو ترتیب و در طول هم مشروعیت دارند و برای شخص جایز میشوند یا این دو در یک حد هستند؟
عدهای از آقایان گفتهاند: این دو در طول هم موضوعیت پیدا میکنند و وظیفه انسان است یعنی مرتبه اُولی مقدم و اگر در ارتباط با مرتبه اُولی دید که مطلوبش محقق نمیشود یا احتمال تاثیر نمیدهد ( اخم کند و روی برگرداند اثر ندارد) در اینجا میتواند به سراغ مرتبه ثانیه برود یعنی وجوب مرتبه دوم در طول وجوب مرتبه اُولی است. وقتی نهی لسانی واجب است که شکل قبل جواب ندهد شاید بتوان این طور بیان کرد که انتخاب هر یک از مرتبه اُولی و مرتبه ثانیه برای شخص ناهی از منکر جایز باشد یعنی در طول هم نباشند مثل خصال برخی کفارات که در فقه ذکر شده است مخیر بودن شخص در انتخاب کفاره بین سه چیز برای کسی که روزه ماه رمضان خود را افطار کرده است. در ارتباط با مرتبه اُولی نهی از منکر و مرتبه ثانی بعید نیست این طور گفته شود. چون دارد نهی از منکر میکند پس لاباس از اینکه هر کدام را خواست انتخاب کند چه با اخم کردن باشد چه با روی برگردان باشد چه با ترک مجلس یا بیان لسانی و هر کدام را که انجام دهد مصداق واجب است. باید ببیند احتمال تاثیر در کدام است البته عقل میگوید آنچه که میخواهی انتخاب کنی آن چیزی باشد که معونه و هزینه آن کمتر باشد و مرتبه اُولی که اخم کردن و... هزینه کمتری از مرتبه ثانیه که با صدای بلند بگوید این کار را ترک کن، دارد و عقل این را میگوید و گرنه از نظر شرع فرقی بین اینکه کدام را ناهی از منکر انتخاب کند، نباید باشد در صورتی که احتمال تأثیر است و شرایط خاصی نیست که نهی از منکر لسانی همراه با هتک حرمت باشد چرا که اگر همراه هتک حرمت شد چون هتک حرمت حرام است پس چیزی را انتخاب کند که هتک حرمت در آن نباشد اما اگر از نظر تاثیر و لوازمش در یک حد باشند انتخاب با شخص است. چرا اثبات اینکه لزوما باید مرتبه اولی مقدم باشد محل تأمل است.