< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

98/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:امر به معروف و نهی از منکر/ شرط عدالت/رد آن

آیا عدالت در آمر یا ناهی شرط است؟

به این معنا آن کسی میتواند امر کند که خود عادل باشد، شخصی میتواند نهی از منکر داشته باشد که برخوردار از صفت عدالت باشد بنابراین چنان چه خود فرد مرتکب حرام میشود یا واجب را ترک میکند چنین فردی نمیتواند امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد.

این مطلب از مرحوم شیخ بهایی در کتاب اربعین که از برخی بزرگان نقل فرمودهاند آمده است.

عدالت: ملکهای است در انسان که به برکت آن انسان، واجبات را انجام میدهد و محرمات را ترک میکند.

مسقط عدالت: سرزدن کبیره و یا احیاناً اصرار بر صغیره.

دلیل بر مدعای شرط عدالت:

متن جواهر: «ثم إن ظاهر الأصحاب اعتبار العلم أو الظن بالضرر، و يقوى إلحاق الخوف المعتد به عند العقلاء، هذا، و عن البهائي رحمه اللّه في أربعينه عن بعض العلماء زيادة أنه لا يجب الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر إلا بعد كون الآمر و الناهي متجنبا عن المحرمات و عدلا»[1]

لقوله تعالى ﴿أَ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ﴾[2]

و قوله تعالى:﴿لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ﴾[3]

و قوله تعالى ﴿كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ﴾[4]

و‌ قول الصادق عليه السلام في خبر محمد بن عمر المروي عن الخصال و عن روضة الواعظين: «إنما يأمر بالمعروف و ينهى عن المنكر من كانت فيه ثلاث خصال: عامل بما يأمر به، تارك لما ينهى عنه»‌[5]

و قول أمير المؤمنين عليه السلام في نهج البلاغة: «و أمروا بالمعروف و ائتمروا به، و انهوا عن المنكر و انتهوا عنه،و إنما أمرنا بالنهي بعد التناهي»‌

و في الخبر «و لا يأمر بالمعروف من قد أمر أن يؤمر به، و لا ينهى عن المنكر من قد أمر أن ينهى عنه»‌

على أن هداية الغير فرع الاهتداء، و الإقامة بعد الاستقامة و فيه أن الأول‌ إنما يدل على ذم غير العامل بما يأمر به لا على عدم الوجوب عليه و احتمال الثاني اللوم على قول فعلنا أو ما يدل على ذلك و لا فعل،

و الثالث الإشارة إلى الإمام القائم بجميع أفراد الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر، و التعريض بأئمة الجور المتلبسين بلباس أئمة العدل، كل ذلك لإطلاق ما دل على الأمر بهما كتابا و سنة و إجماعا من غير اشتراط للعدالة، بل ظاهر حصرهم الشرائط في الأربعة عدم اشتراط غيرها، بل عن السيوري و البهائي و الكاشاني التصريح بعدم اعتبار العدالة،

نعم يعتبر في الأمر التكليف، كما أنه يعتبر في المأمور و المنهي، و منع الصبي و المجنون عن إضرار الغير ليس من الأمر بالمعروف، بل هو كمنع الدابة المؤذية، فما في كنز العرفان- من أنه لا يشترط في المأمور و المنهي أن يكون مكلفا، فإن غير المكلف إذا علم إضراره للغير منع من ذلك و كذا الصبي ينهى عن المحرمات لئلا يتعودها، و يؤمر بالطاعات ليتمرن عليها- واضح الفساد بعد ما عرفت من أن المنكر المحرم و المعروف الواجب، و لا واجب و لا محرم بالنسبة إلى غير المكلف.[6]

وجوهی که برای اثبات این مدعا ذکر شده آیات و روایات است:

آیه اول:

شما کسانی هستید که مردم را امر میکنید ولی از خودتان فراموش کردید. کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند نباید از خودش فراموش کند؛ خودش باید عامل به معروف باشد.

آیه دوم:

چرا میگویید آن چه را انجام نمیدهید ؛ شما به مردم میگویی مثلاً روزه بگیرند، حج انجام دهند ولی خودتان انجام نمیدهید و عمل نمیکنید و خدا آنها را سرزنش میکند.

آیه سوم:

سخت است پیش خدا شما کسانی باشید که میگویید آن چه را که که انجام نمیدهید؛ یعنی شما که به مردم میگویید کار خوب انجام دهند اول باید خودتان انجام دهید.

روایات:

روایت اول:

ابن ابی عمیر مراسیله کمسانیده. مراسیل ابن ابی عمیر مانند مسانیدش است.

(انما حصر است) کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند باید سه خصلت داشته باشد: عامل است به آن چه امر به آن میکند تارک آن چیزی است که از آن نهی میکند و رعایت اعتدال و مرافقه داشته باشد. یعنی بیانش بیانی باشد که طرف فرار کند و انصاف و تعادل را در امر و نهی داشته باشد و همراه با سرزنش شخص نباشد.

سیاق نشان میدهد که اینها امور محسنه هستند و این قسم در حسن دخیل باشد و نه در وجوب. زیبنده این است که آمر به معروف و ناهی منکر، خود عامل به معروف و تارک منکر باشد.

کسی که در صدد تأدیب خودش است سزاوارتر است به تعظیم تا کسی که دیگران را تأدیب کند.

روایت دوم:

خودشان امر به معروف میکنند و خودشان مؤتمر هستند؛ امر خدا را قبئل کرده است و حالا خودش دارد امر میکند. آنها نهی از منکر میکنند و حال این که خودشان نهی را پذیرفتند.

کیفیت استدلال: انتها باید باشد تا نهی از منکر باشد ما امر به نهی شدیم بعد از آن که تناهی و اجتناب داشتیم. تا تناهی ندارید، مأمور به نهی نیستسد.

روایت سوم:

کسی که دیگران امر شدند آن را امر کنند نمیتواند امر کند. شبیه این در حدود آمده یکی از شرایط کسی که باید حد بزند، نباید خودش حد خورده باشد.

نهی نمیکند از منکر کسی که خود منهی از فعل است؛ کسی که منهی است نمیتواند ناهی باشد.

دلیل عقلی:

هدایت غیر، فرع اهتداء است؛ یعنی ابتدا باید خودش هدایت شده باشد بعد دیگران را هدایت کند.

ذات نایافته از هستی، بخش کی تواند که بُود هستی بخش

و اقامه بعد از استقامت است کسی که مستقیم نیست نمیتواند اقامه کنندهی دستورات الهی باشد.

پس آمر به معروف، عامل به معروف و ناهی از منکر، تارک آن است. به یاد شعری که شهید مطهری در کنار علامه طباطبایی خواندند:

مرد آلوده دامن گر خود همه حکمت گوید از سخن گفتن نکوش بدان به نشوند

مرد پاک دامن گر بشیند خاموش همه از سیرت نیکوش نصیحت شنوند

این شرط از جنبههای اخلاقی و تربیتی قضیه که انسان خودش قبل از امر به معروف و نهی از منکر، اهل عمل باشد، ای بسیار ارزنده است. اما این که بگوییم از این آیات و روایات این شرط استفاده شود، سخن درستی نیست.

کلام استاد:

انسان در مقابل معروفات و منکرات، دو وظیفه دارد:

1- انسان معروف را انجام دهد و منکرات را ترک کند؛ این وظیفه بدون هیچ تردیدی وجود دارد.

2- وظیفهی دوم این است که بقیه را هم وادار به معروف کنی و منع از منکر کنی.

دو وظیفه است و یکی نیست؛ ممکن است انسانهایی باشند یکی را انجام دهند دون دیگری. مثل این که نماز میخوانند ولی روزه نمیگیرند و یا بر عکس.

دو تا وظیفه است و هر کدام شرایط خاص خودش را دارد.

چنان چه کسی شخصاً معروف را انجام نداد و منکر را مرتکب شد؛ دلیل بر این نیست که وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر را نداشته باشد در همهی این آیات و روایات در رابطه به استناد لزوم شرایط عدالت و عمل به معروف و ترک منکر، میتوان خدشه وارد کرد:

رد ادله شرط عدالت:

رد آیه اول:

در آیه اول نمیگوید چرا امر میکنید، تقبیح بر امر به معروف نیست شما که امر به معروف میکنید آفرین اما خودتان هم انجام دهید. مثلاً مادری به پسر بزرگش میگوید: بچه همسایه را کمک میکنی چرا داداشت را کمک نمیکنی؟ این به این منظور نیست که بچه همسایه را کمک نکن شاید مادر از این موضوع هم خوشحال باشد.

رد آیه دوم:

خیلی وقتها انجام نمیدهید ولی حرفش را میزنید، وعده میدهید و به وعدههایتان عمل نمیکنید

یا کارهای انجام شده دیگران را به پای خودش میگذارد و کارهایی را که شما انجام ندادید را چرا میگویید.

در روایت هم به این مضمون آمده: خوش دارن بر کارهایی که انجام ندادن و دوست دارند تحسین شوند.

رد آیه سوم:

این آیه در صدد این نیست که بگوید نگویید.به گفتن شما کار ندارد ولی میگوید انجام هم دهید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo