< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

98/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:امر به معروف و نهی از منکر/ شرط دوم احتمال تأثیر/ نظر صاحب جواهر

امر به معروف و نهی از منکر زمانی واجب است که شروط چهارگانه وجود داشته باشد به نحوی که اگر یکی از شروط نباشد انسان وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را ندارد.

شرط دوم

شرط دوم این است: احتمال تأثیر بدهد. در اینجا چند صورت متصور است:

1- جایی که علم و یقین دارید که امر و نهی شما اثری ندارد، شخص وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را ندارد. مثل اینکه اگر بر فرض شخصی تارک صلاه است و اگر بگویید نماز بخوان علم دارد که هیچ تاثیری ندارد وظیفه امر کردن ندارد.

2- ظن و گمان دارید که امر و نهی شما مؤثر نیست (ظن: احتمال راجح) یعنی 80% احتمال می‌دهید که امر و نهی شما تاثیر نداشته باشد در اینجا هم شخص وظیفه امر و نهی را ندارد البته این قسم مورد و محل بحث است.

3- جایی که علم به تاثیر دارد بر فرض وجود شرایط دیگر باید امر و نهی را انجام دهد.

4- جایی که احتمال تاثیر می‌دهد 50% باید قسم دوم مورد بحث قرار گیرد تا حکم این قسم مشخص شود.

دلیل قسم اول:

این که اگر شخص بداند امر و نهی او اثر ندارد وظیفه امر و نهی را ندارد این است که:

    1. ظاهراً کسی با عدم وجوب آن مخالفت نکرده است.

2- بلکه بالاتر از خلاف اینکه در مورد آن اجماع کردند یعنی اجماع دارند که امر و نهی واجب نیست.

منتهی در فرضی که ظن دارد که تاثیر ندارد یعنی 30% احتمال تاثیر می‌دهد که از آن تعبیر به وهم می‌کنند و 70% احتمال تاثیر نمی‌دهد. محقق فرمود: امر و نهی واجب نیست. لکن چیزی که هست این سخن که علم به تأثیر یا علم به عدم تاثیر یا ظن به عدم تأثیر در یک مرتبه از مراتب امر به معروف و نهی از منکر باشد با اشکالی برخورد می‌کنیم و آن اینکه:

مرتبه اولی امر به معروف و نهی از منکر، انکار به قلب است. اگر می‌گویید که علم به تأثیر را به عنوان شرط می‌آوریم اگر علم به عدم تأثیر یا ظن به عدم تأثیر داشته باشیم لازم می‌آید همین مرحله واجب نباشد.

انکار به قلب آیا واجب نیست؟ آیا در در دلش نباید از بدی‌ها متنفر باشد و خوبی‌ها را بپسندد؟

لذا برخی به خصوص فرموده‌اند: اگر شما علم به عدم تأثیر و ظن به عدم تأثیر داشته باشید در این حال، مرتبه اول امر به معروف و نهی از منکر واجب است و مشروط به شرط نیست.

ممکن است این طور جواب دهند که انکار به قلب دو نحوه دارد:

1- مرتبه در قلب بدون ضمیمه؛ صرفا در قلب و بدون هیچ ضمیمه‌ای یعنی در قلب نگران و ناحت باشد بدون ضمیمه و بدون اظهار و ابراز که این همان نقطه ایمان است و امر به معروف و نهی از منکر نیست (ما به تمایز مؤمن با غیر مؤمن)

2- مرتبه در قلب با ضمیمه؛ که همراه با اظهار و ابراز است یعنی با اخم، ترک مجلس، رو بر گرداندن از گناه. امر به معروف و نهی از منکر به قلب که با ضمیمه همراه باشد فرقی با انکار در لسان آن نمی‌بینید یعنی اگر در انکار به لسان علم به تأثیر را شرط کردید (ظن به عدم تأثیر واجب نیست) اینجا هم همین حرف را می‌زنیم یعنی آنچه امر به معروف و نهی از منکر به حساب می‌آید مشروط به این است که علم به تأثیر داشته باشد.

بحث در قسم دوم (ظن):

برای انکار به قلب سه درجه ذکر کردند برای امر به معروف چی؟ امر به معروف با زحمت سه درجه می‌شود.

1- امر به معروف به قلب: یعنی به کمک ضمیمه و اظهار؛ مثل روی خوش نشان دادن. شخصی دارد وضو می‌گیرد با او متبسم برخورد می‌کنیم.

    2. امر به معروف به لسان.

    3. امر به معروف به ید

در مقابل تارکین دو حالت دارند:

1- تارک واجب: امر به معروف به قلب کنید یعنی کسی که درصدد انجام معروف است طوری با او برخورد کنید که گویی او را به انجام معروف وادار می‌کنید.

    1. تارک حرام: روی خوش نشان دادن به کسی که حرامی را ترک کرده است.

متن جواهر: و الثاني أن يجوز تأثير إنكاره، فلو غلب على ظنه أو علم أنه لا يؤثر لم يجب بلا خلاف أجده في الأخير، بل في ظاهر المنتهى الإجماع عليه، لكن قد يشكل بالنسبة إلى المرتبة الأولى منه، و هو الإنكار القلبي الذي ستعرف وجوبه على الإطلاق، اللّهمّ إلا أن يقال‌ إن الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر لا يعقل كونهما بالقلب وحده، ضرورة عدم كون ذلك أمرا و نهيا، كضرورة عدم كون المعرف و المنكر بالقلب آمرا و ناهيا، و إنما هو من توابع الإيمان بما جاء به النبي صلى اللّه عليه و آله، فلا بد من اعتبار أمر آخر في المرتبة الأولى به تعد في الأمر و النهي، و هو إظهار عدم الرضا بضرب من الإعراض و إظهار الكراهة و نحو ذلك، و الأمر في ذلك سهل.

دوم: تجویز کند تأثیر انکارش را یعنی ببیند انکارش مؤثر است. پس اگر آنچه غالب بر ظنش است یا علم دارد که همانا آن مؤثر نیست، واجب نیست. من که در مورد دومی مخالفی نیافتیم بلکه فراتر از خلاف، اجماع بر عدم وجوب است (اگراز میان ده نفر برای برگزاری کلاس، ده نفر نظر یکسان بدهد اجماع می‌شود اگر 8 نفر نظر یکسان بدهند می‌شود خلاف) لکن گاهی اشکال می‌شود به نسبت به مرتبه اولی از امر به معروف و نهی از منکر. آن انکار قلبی است که به زودی آن را می‌شناسی. انکار قلبی واجب است به نحو مطلق (مشروط به شرطی نیست) مگر از این اشکال این طور پاسخ داده شود: معقول نیست امر به معروف و نهی از منکر فقط به قلب باشد بدون ضمیمه و مبرزی (مثل بچه‌ای که بدون ابراز نیازش گریه می‌کند). (دلیل) زیرا انکار به قلب به تنهایی اسمش امر و نهی نیست به جهت ضرورت این مطلب که، کسی که معروف را می‌شناسد و قبیح را در دلش زشت می‌شمارد، آمر و ناهی شمرده نمی‌شود. امر به تنهایی از توابع ایمان به آنچه پیامبر آورده‌ است، می‌باشد. (امام علی (ع): کسی که در دلش از اتفاق حرام ناراحت نباشد و از معروف شاد نباشد زیر خاک برایش بهتر از روی خاک است) قلبش تهی از ایمان است.

چیز دیگری علاوه بر قلب باید اعتبار کرد که به وسیله امر دیگر در حیطه امر و نهی شمرده شود. آن چیز دیگر اینست که عدم رضایت خودش را ابراز کند به شکلی از إعراض و کراهت خود را اظهار کند و نحو آن.

مراتب کراهت:

1- عبوس برخورد کند

2- روی بر گردادند

3- ترک مجلس کند

امر در آن آسان است. بداند ما انکار قلب را به تنهایی مصداق امر به معروف و نهی منکر به حساب نیاوردیم. اما فرمایش صاحب جواهر در محل بحثشان از سخنشان در گذشته ادق است. با توجه به اللهم نشان می‌دهد کلام دقیق‌تری می‌گویند.

بحث جذاب:

در وقتی علم دارد به اینکه نهی او اثر ندارد، نهی واجب نیست. در وقتی که ظن دارد به اینکه نهی او اثر ندارد، نهی واجب نیست. یک نفرممکن است فرق بگذارد. در صورتی که علم دارد نهی او اثر ندارد، نهی واجب نیست و دلیل بر عدم وجوب، اجماع است. اما در فرضی که ظن به عدم تأثیر دارد به چه دلیل می‌گوییم نهی واجب نیست و حال اینکه ادله ما در امر به معروف و نهی از منکر به طور مطلق آمد و نگفت که ظن به تاثیر دارد یا ندارد. این را از کجا اضافه کردید که اگر ظن به عدم تاثیر دارد، نهی واجب نیست.

متن جواهر: إنما الكلام فيما ذكره المصنف و جماعة، بل ربما نسب إلى الأكثر من السقوط أيضا بغلبة الظن بعدم التأثير، مع أن الأوامر مطلقة، و مقتضاها الوجوب على الإطلاق حتى في صورة العلم بعدم التأثير، إلا أنه للإجماع و غيره سقط في خصوصها،

کلام و بحث در جایی است که آنچه جناب محقق و جماعتی از بزرگان ذکر کرده‌اند و به اکثر فقهاء نسبت دادند این است که: بر فرض غلبه ظن به عدم تأثیر ایضاً وجوب ساقط است. با اینکه اوامر در بحث ما مطلق است و مقتضای اوامر مطلق، وجوب به نحو مطلق است حتی در صورت علم به عدم تأثیر. مگر اینکه امر به خاطر اجماع و غیر اجماع ساقط شده در صورتی که علم به عدم تأثیر دارد.

موارد غیره:

1- غرض از وجوب امر به معروف چیست؟ غرض مولا تحقق معروف و ترک منکر در خارج است. وقتی یقین دارید که این اتفاق نمی‌افتد و باز بگویید وجوب هست، این با غرض اصلی تنافی دارد و محوریت احکام بر محور اینکه غرض قابل تحقق است یا نه می‌چرخد لذا جایی که می‌دانید تأثیر ندارد علی القاعده وجوب منتفی می‌شود.

2- ادله امر به معروف و نهی از منکر به غیر این صورت انصراف دارد. (منصرف الیه آن‌جایی است که علم به عدم تأثیر نداشته باشید)

3- سیره با معلوم بودن وجهش (اگر تأثیر نمی‌دیدند ترک می‌کردند)

سیره عمل و فعل است. وجهی که در مواقع امر به معروف و نهی از منکر نداشتید 1- شاید می‌دیدند تأثیر ندارد 2- شاید مفسده‌ای بر آن مترتب بوده. لذا وقتی احتمال‌های مختلف داده شود سیره عملی گنگ است و دیگر نمی‌توان از آن استفاده نمود.

 

متن جواهر: أما غيرها فباق على مقتضى الإطلاق من الوجوب، و لعله لذا كان ظاهر جماعة بل صريح آخرين الاكتفاء بالتجويز الذي معناه الإمكان الذي يخرج عنه الامتناع خاصة، بل هو مقتضى عنوان المتن أولا، و إن كان قد فرع عليه غلبة الظن، و دعوى انصراف الإطلاق إلى غير ذلك فيبقى أصل البراءة سليما ممنوعة

غیر صورت علم به عدم تأثیر (بقیه موارد) به مقتضای اطلاق باید واجب باشد حتی صورتی که ظن به عدم تأثیر دارید. شاید به خاطر همین باشد ظاهر جماعتی بلکه صریح دیگران اکتفا کردن به تجویزی که معنای آن امکان است. یعنی با تعبیر دیگر مطلب را ذکر کردند: شما امر به معروف و نهی از منکر را در فرضی واجب می‌دانید که امکان تأثیر باشد. موارد امکان: 1- علم به تاثیر 2- ظن به تاثیر 3- احتمال تاثیر

امر و نهی تجویز است یعنی امکان تأثیر دارد و امکان، با علم، ظن، احتمال می‌سازد. مگر احتمال خیلی ضعیف باشد که کسی به آن اعتنا نکند. خارج می‌شود از آن، صورتی که ممتنع است خاصةً (علم به عدم تأثیر داریم)

بل؛ حتی در صورتی که ظن به عدم تأثیر دارد مقتضی فرمایش محقق این است که امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد که گفت: یجوز تأثیر انکار؛ یعنی تجویز تأثیر انکار، صورت احتمال را هم می‌گیرد.

به عبارت دیگر؛ ظن به عدم تأثیر باید امر و نهی داشته باشد.

ممتنع در نظر من دو چیز است: در فرض، علم به عدم تأثیر دارم یعنی از نظر شخص ممتنع است نه در خارج ممتنع باشد. اگر چیزی از نظر فاعل (آمر و ناهی) ممتنع تحقق بود و اعتبار علم شارع را قبول کرده بود، امر و نهی ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo