درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی
98/10/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:امر به معروف و نهی از منکر/ علم به معروف و منکر/ بحث رجالی
بررسی وثاقت مسعده:
در رجال طوسی و رجال ابن داود مطرح شده مسعده بن صدقه عامی است.
قیل انه عامی بتری و قیه تامل و هو ثقه علی التحقیق
علامه مجلسی در وجیزه فی الرجال .....تضعیف
مسعده بن صدقه در کتاب: 1- تفسیر علی بن ابراهیم (مشمول توثیق عامی میشود، بنا بر مذهب کسانی که این توثیق عام را نسبت به این تفسیر قبول دارند) و 2- کامل الزیارت آمده است.
مبنای آیت الله خویی
مبنای اول:
اسناد کامل الزیارت مورد تایید ایشان است (به توثیق عام موثقاند). هر کس اسمش در سلسله سند کامل زیارت است توثیق شده و مورد قبول است.
(تحقیق: در چند روایت در کتاب کامل الزیارت اسم مسعده بن صدقه آمده است- اسم چه کسانی در کتاب کامل الزیارت آمده است)
مبنای دوم:
بعد اواخر عمر از نظرشان بر میگردند و اسناد کامل زیارت را به طور عام توثیق نمیکنند.
لذا مسعده بن صدقه را به طور خاص کسی تأیید نکرده است. باید در جای دیگر نگاه کرد که در موردش چه گفته است.
آیت الله بروجردی: مسعده بن صدقه، با مسعده بن زیاد یکی است. آیت الله زنجانی هم تقویت کرده است.
4 نفر داریم (1- مسعده بن زیاد 2- مسعده بن صدقه 3- مسعده بن فرج 4- مسعده بن یسع) اینها همه شخص واحدند و از اصحاب امام صادق (ع) و عدهای گفتهاند از اصحاب امام صادق و امام باقر (ع) است.
اگر شخص واحد باشد اثبات توثیق ایشان می شود .
3 مطلب از حرف شما به دست میآید:
1. با حرفی که گفتید از اصحاب امام صادق یا امام باقر (ع) است احتمال سنی بودنش (عام) ضعیف میشود (اولاً عامی نیست).
2. و این که از اصحاب امام صادق یا امام باقر (ع) است، این جمله مدح است نه توثیق (ثانیاً مدح شده).
3. اگر که ایشان را با مسعده بن زیاد یکی بدانیم، توثیق شده است.
اما نوع آقایان جناب مسعده را تضعیف کرده و روایت ایشان را مورد قبول نمیدانند البته اگر مبنای اول آیت الله خویی را بپذیریم مورد توثیق است.
اگر کسی وثاقت راوی مورد نظرش نیست و وثاقت صدور مد نظرش باشد، این کلام صادر از معصوم است. مضمون روایت در روایت دیگر و آیات قران آمده است. آیات قرآن به طور عام امر به معروف و نهی از منکر میکند اما روایت مسعده طبق برداشت اکثر فقهاء وجوب امر به معروف و نهی از منکر را در مورد خاص مشخصاً ثابت کرده است (عالم بالمعروف قوی مطاع)
نه این که مضمون خبر در کتاب است بلکه اطلاقهای قرآنی را تخصیص و تقیید میزند؛ بر کسی واجب است علم به معروف و منکر داشته است.
مطاع؛ حرفشان اطاعت شود یعنی احتمال تاثیر داشته باشد و الا اگر حرفش اثری ندارد امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.
قوی باشد و در زحمت نیفتد. پیامد بدی برای او نداشته باشد مفسده بر امر و نهی او نداشته باشد.
از فرمایش صاحب جواهر بدست میآید که ایشان مسعده را قبول دارد.
اگر روایت مسعده را قبول کردیم و فهم ما از روایت این شد در این صورت علم، شرط وجوب است نه شرط واجب. این مستند و دلیل مشهور فقهاست که علم به معروف و منکر از شرایط امر به معروف و نهی از منکر است. اما اگر قرینه حالیه باشد به کمک آن میفهمیم که علم شرط واجب است نه وجوب.
سوال: آیا معرفت و شناخت معروف از منکر شرط واجب است یا شرط وجوب؟ کسانی که شرط وجوب دانسته اند چند دلیل آورده اند :1- اجماع 2- منساق (ظهور) 3- روایت
اگر از ادله لفظی و ادله اجتهادی چیزی ثابت نشد به سراغ اصل عملیه میرویم. حال مقتضی اصل عملیه چیست؟ واجب یا وجوب؟
اصل عملیه اقتضای برائت را دارد.
بیان: کسی که شناختی از منکر ندارد، حرمت آنچه انجام داده را نمیداند و کسی که علم به معروف ندارد، وجوب آنچه ترک کرده را نمیداند؛ یعنی در اصل تکلیف شک دارد (فرض این است که ادله اجتهادی دلالتی ندارد) و شک در تکلیف، مجرای برائت است.
به شهادت عدلین فهمیدید فلان شخص معروفی را ترک کرده یا منکری را انجام داده، بعد برای ما شناخت معروف و منکر وظیفه شده تا بتوانیم او را نهی و امر کنیم.
کلام مرحوم صاحب جواهر:
موردی که شما مثال زدید با آنجایی که ما بحث میکنیم متفاوت است. مورد مثال شما موضوع متحقق است با توجه به تحقق موضوع، آنچه مکلف لازم است داشته باشد، احتیاط است مثل این که اصل وجوب، محقق است و مورد، مردد است (نماز مردد بین ظهر و جمعه)
به نحو اجمال میدانید که معروفی ترک شده یا منکری را مرتکب شده؛ یعنی موضوع تکلیف در خارج تحقق یافته است لهذا باید بگوید بروید دنبال یادگرفتن تا بتواند امر و نهی کنید مثل نماز مردد بین ظهر و جمعه.
آنجایی که محل بحث ماست، شک بدوی است (نمیدانیم فعل شخص حرام است یا نه) اصل برائت جاری میشود. اصل برائت محَّکم است پس نمیتوان گفت امر به معروف و نهی از منکر واجب است. یعنی نمیتوان گفت: علم، مقدمه واجب باشد و از آنجایی که مقدمه واجب، واجب است پس علم واجب است. این از محل بحث ما خارج است.
(در بحث شما موضوع تکلیف محقق شده و سر از احتیاط در میآورد و فرق است با جایی که به لحاظ اولی (شک بدوی) نمیدانید برای من وظیفه است یا نه؟)
نکته: آیه ﴿لم تقولون مالاتفعلون﴾ [1] ؛ چرا چیزی میگویید عمل نمیکنید. سرزنش از عمل نکردن است نه سرزنش از امر نکردن. شرط امر به معروف عمل کردن به آن نیست.
متن جواهر: و أما ما ذكراه من المثال فهو خارج عما نحن فيه،
مثال آنها خارج از بحث ماست.
متن جواهر: ضرورة العلم حينئذ بتحقق موضوع الخطاب بخلاف من فعل أمرا أو ترك شيئا و لم نعلم حرمة ما فعله و لا وجوب ما تركه، فإنه لا يجب تعرف ذلك مقدمة للأمر و النهي لو فرضنا كونهما منه، بل أصل البراءة محكم، و هو مراد الأصحاب بكونه شرطا للوجوب، و اللّه العالم.[2]
به جهت ضروری بودن این که ما در این هنگام علم داریم به تحقق موضوع خطاب. در هنگامی که خبر دادن که جناب زید کارهایی را ترک میکند که برخی از آن کارها واجب است (علم به تحقق موضوع خطاب داریم) و اگر خطاب معلوم است باید از عهده آن برآید یعنی مفری نیست جز این که قائل به احتیاط شود و مقدمهاش این میشود که برود علمش را پیدا کند.
برخلاف کسی که کاری را انجام دهد یا ترک کند در حالی که حرمت آن فعل و یا وجوب آنچه ترک شده را نمیدانیم پس شناخت معروف و منکر از باب مقدمه برای امر و نهی، واجب نیست.
اگر فرض کردیم علم به معروف و منکر به عنوان مقدمه عملی فعل او به حساب میآید، با اصل برائت، وجوب را نفی میکنیم پس لازم نیست عمل را بیاورد تا مقدمه آن شناخت معروف از منکر باشد. اصل برائت حاکم است محلی برای انجام نمیماند که بخواهید شناخت از واجب یا حرام پیدا کنید (حرام و واجبی نیست) اصل برائت، نفس تکلیف را نفی میکند. اینجا تکلیفی (امر به واجب- نهی از حرام) نیست تا برای انجام تکلیف مقدمهای قرار داد که شناخت آن واجب باشد (سالبه به انتفاع موضوع است)
دلیل حاکم مقدم است (با اصل عدم وجوب این جنبه را منتفی کردید که مقدمه واجب باشد).
تحقیق:
یکی از اشخاص معاصر (سید جواد وحدتی شبیری) اثبات کردند در صورتی قائل به وحدت شخص شویم ( 1- مسعده بن زیاد 2- مسعده بن صدقه 3- مسعده بن فرج 4- مسعده بن یسع ) با توجه به این که در کتابهای رجالی اشاره به ثقه بودن مسعد بن زیاد شده میتوان ثقه بودن مسعد بن صدقه را اثبات کرد به این صورت که:
1. بررسی تاریخی و قرائن نشان میدهد.
2. مسعده بن صدقه و مسعده بن زیاد هر دو از یک نفر روایت کرده باشند مثلا هر دو از هارون بن... روایت میکنند.
3. یک نفر از هر دو روایت کرده باشد یعنی مثلاً شما کسی را به اسم زید میشناسید و دیگری او را به اسم بوعلی.