درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی
98/08/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ کفایی بودن وجوب آن/ بیان بحث اصولی در مورد
امر به معروف و نهی از منکر وجوب آن ثابت است:
1. آیات قرآن
2. روایات متعدد و شاید متواتر دلالت بر امر به معروف و نهی از منکر داشت.
3. دلیل عقلی نیز مثبت امر به معروف و نهی از منکر است
4. همان طور که جناب صاحب جواهر گفتند: اجماع به هر دو قسمش (منقول- محصل) دلالت بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر دارد.
و فراتر از اجماع، این امر از ضروریات است. در اصل وجوبش کسی مخالفت نکرده است اما اینکه از ضروریات هست یا نه؟ این قسمش محل بحث آقایان قرار گرفته است. و علاوه بر اجماع، دلیل بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر، سیره متشرعین متدیینین است. البته در بحث سیره نکتهای گفته میشود: اینکه سیره دلیل لبی است و دلیل لبی اطلاق و عموم ندارد و باید در مواردی که شخص شک کند، اخذ به متیقن کند و اما رجحان این امر و این مطلب که معروف امر شود و از منکر باز داشته شوند سیره مستمره مسلمین و مؤمنین است تا زمان معصوم (ع).
برخی برای امر به معروف و نهی از منکر به سیره عقلا تمسک کردهاند. سیره انبیا سلف همین بوده که امر به معروف و نهی از منکر داشتند. عقلا عالم چنین هستند.
البته دایره منکر کدام است و معروف چیست چه بسا میانشان تفاوت باشد اما نسبت به برخی از منکرات از جمله منکرات اجتماعی (به حفظ نظام اجتماعی جامعه بخواهد خللی وارد شود) عقلای عالم برخورد میکنند با تنفر و انزجار و شخصی که بخواهد مرتکب ناهنجاری شود را از ارتکاب ان منع میکنند.
از یک منظر وجوب امر به معروف و نهی از منکر مورد اختلاف است.
آیا وجوب این دو وجوب کفایی است یا وجوب عینی؟
تفاوت وجوب کفایی با وجوب عینی
تفاوت وجوب کفایی با وجوب عینی مشخص است .
وجوب عینی آن است که تکلیف متوجه همه مکلفین میباشد با این ویژگی که هریک از افراد مکلف باید این عمل را انجام دهد و انجام فعل توسط یک نفر، موجب سقوط تکلیف از دیگران نمیشود. مثلاً نماز صبح وجوبش، وجوب عینی است. بر تک تک افراد واجب است. خداوند از انسان خواسته این عمل را مباشرتاً انجام دهند و نیاباً قابل انجام نیست (به دلیل خاص اموری مثل حج نیابت پذیرند که بعد بیان میشود)
در وجوب کفایی خصوصیاتی است که با در نظر گرفتن این مشخصات و خصوصیات، واجب کفایی متمایز از واجب عینی میشود و آن این که:
1. فعلی را که خدا واجب کرده، چنان چه این فعل ترک شود و هیچ یک از مکلفین آن را انجام ندهد همه آنها عقاب و مواخذه میشوند (این خصوصیت در واجب عینی نیز هست)
2. چنان چه برخی افراد، آن واجب را انجام دهند از عهده دیگران تکلیف ساقط است (مختص واجب کفایی)
3. اگر در انجام فعل همه افراد مشارکت کنند. هر یک از کسانی که در انجام تکلیف داخل بودند برایشان پاداشی است بدون اینکه از ثواب دیگران کم شود.
سوال: تقسیم به کفایی و عینی برای وجوب است یا واجب؟
پاسخ: محل بحث است به نظر میآید وجوب را به دو قسم، تقسیم میکنند؛ زیرا این خصوصیات که 1- چنانچه یک نفر از مکلفین فعل را انجام دهد از عهده دیگران ساقط است و 2- چنانچه عمل ترک شود همه استحقاق عذاب را دارند و 3- اگر همه داخل در عمل قرار گیرند برای همه آنها ثواب است، ارتباط به وجوب دارد. نحوه وجوب کفایی با وجوب عینی متفاوت است (وجوب کار مولاست و واجب کار مکلف است).
همان زمانی که خدا میخواهد کار را به عهده مکلف بگذارد و جعل تکلیف کند، نحوه کیفیت و چگونگی در نزد مولی متفاوت است (مثل مهندس که دو طرح برای دو ساختمان دارد که از اول طرحها متفاوت است). خداوند متعال کیفیت وجوب کفایی را متفاوت ملاحظه کرده با چگونگی وجوب عینی. لذا این تقسیم برای وجوب است نه واجب.
که اگر این تقسیم از آن وجوب باشد ثمره آن این است: که اگر تقسیم، برای واجب در نظر گرفته شود، در بحثهای وظیفههای امر به معروف و نهی از منکر خود را نشان میدهد؛ یعنی این که این شرایط، شرایط للوجوب باشد یا شرایط للواجب تفاوت فاحشی دارد. چرا که آنچه شرط برای وجوب است در زمانی که آن شرط نباشد، دیگر وجوب هم نخواهد بود. مثلاً وجوب حج زمانی است که فرد مستطیع باشد با از بین رفتن شرط (استطاعت) وجوب (حج) از بین میرود. اما اگر شرط واجب وظیفه مکلف است در صورتی که آن شرط نباشد مکلف باید آن را تحصیل کند. مثلاً طهارت برای نماز.
چنان چه این تقسیم را مربوط به واجب دانستید شرایط (مثلاً 1- احتمال تأثیر؛ بر کسی که احتمال میدهد 2- عدم ترتب مفسده است؛ نهی فساد به بار نیاورد)، بر شخص واجب است این شرط احتمال تاثیر را احراز کند؛ یعنی به یک نقطهای برسد که نهی منکر او اثر کند اما اگر گفتیم آن از شرایط وجوب است شخص وظیفه نهی از منکر تا زمانی که احتمال تاثیر ندهد، ندارد.
تعریف وجوب کفایی
در تعریف وجوب کفایی نظرات مختلفی است: (بحث اصولی)
1. برخی گفتهاند: وجوب کفایی در آن مطلوب منه (مکلف) دخالتی ندارد.
طالب: خداوند متعال، طلب یا مطلوب: تحقق فعل در خارج (امر به معروف و نهی از منکر)، مطلوب منه: مکلف.
مثلاً تحقق شیء منوط به تو نیست. فعل را من خواستم تارةً شخصی میآید آن کار را انجام میدهد. و تارةً چه بسا آنچه مطلوب مولی است توسط شخص انجام نشود مثلاً بادی بوزد شیشه خمر را بیندازد و حصل مطلوب، موضوع نهی از منکر منتفی شد.
نکته برای بیان اشکال:
مرحله حب قبل اظهار (محبوبیت فعل قبل از اینکه مولی آن فعل را اظهار کند) را با نکته قبل که در بحث طلب وجود داشت، مقایسه کنید. چه زمان مولی فعلی را طلب میکند وقتی که آن محبوبش باشد. نظیر انشاء فعل قبل از انشاء طلب.
اشکال:
قوام طلب به سه چیز است 1- طالب 2- مطلوب 3- مطلوب منه. طوری که شما تعریف کردید ارتباط سخن با مکلفین از بین رفته است. ادبیات گفتاری خدا با مکلفین به این شکل است که از او چیزی میخواهد و تناسب ارتباط گیری کلام خدا با انسانها در این نهفته است که از انسان چیزی میخواهد که انجام دهد یا ترک کند و نحوه تعامل بین هذا از حیثی که خداوند جعل قانون برای انسانها میکند، این گونه است. پس اگر سخن از تکلیف است و مکلف به معلوم است باید مکلف نیز معلوم باشد و نمیتوان حلقه را مفقوده فرض کرد ولی آنچه شما گفتهاید منهای مکلف است لذا گفتهاند از این تعریف میگذریم.
2. وجوب کفایی تعلق گرفته به این افرادی که در خارج هستند به یکی از مکلفین لا بعینه.
• طالب خدا، مطلوب معلوم و مطلوب منه یکی از افراد بشر است (البته یکی عددی منظور نیست) و به تناسب کار فرق میکند؛ مثلاً تجهیز میت به یک نفر است ولی جهاد به چند نفر. پس کلمه یکی یعنی بعضی از مکلفین. نظیر جایی که مولا میگوید اکرم العلماء منظورش عالم به نحو بدلیت است و بر زید و بکر و... قابل تطبیق است.
3. بعض بالعینه، مکلف است منتها بعض معلوم عندالله و مجهول عندناست مثال: القرعه لکل امر مشکل.
4. تکلیفی که از جانب خدا آمده برای همه است به نحو عموم استغراقی؛ یعنی تک تک افراد مکلفین.
• فعل واجب (امر به معروف و نهی از منکر) با این خصوصیت همراه است (خصوصیت برای وجوب) آنچه مجعول خداست چنان چه برخی از مکلفین این فعل را انجام دهند از عهده دیگران ساقط است (نقطه افتراق با واجب عینی همین است)
• عموم استغراقی: اگر ده نفر باشند، تک تک افراد تکلیف دارند.
• عموم مجموعی: یک تکلیف بیشتر نیست.
5. نظر آخوند: وجوب کفایی سنخی از وجوب است و برای وجوب به هر یک از افراد مکلف تعلقی است (یعنی برایش موضوع ذکر کردیم) به حیثیتی که اگر به امتثال وجوب اخلال وارد کنند همشان بر مخالفت وجوب عقاب میشوند اگر چه از آنها ساقط میشود اگر به متعلق تکلیف برخی از مکلفین اتیان کنند. برای خدای متعال یک غرض بیشتر نیست و آن غرض واحد به فعل بعض، حاصل میشود و آن گاه تکلیف ساقط میشود.
6. به نحو عام مجموعی
بهترین نظر، تعریف چهارم است.