درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی
98/08/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ حکم امر به معروف و نهی از منکر / نظر صاحب جواهر
حکم امر به معروف و نهی از منکر
متن جواهر: و كيف كان فالأمر بالمعروف الواجب و النهي عن المنكر واجبان إجماعا من المسلمين بقسميه عليه[1]
بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر اجماع با هر دو قسمش (محصل و منقول) دلالت میکند و بر آن اجماع شده و همهی فقهاء وجوب آن را پذیرفتهاند.
فراتر از اجماع میتوان گفت که از ضروریات دین است مثل وجوب زکات، حج و نماز در اسلام.
ضروری دین، معطل اجماع نمیشود بلکه فراتر از اجماع است. در این صورت چنان چه شخصی منکر ضروری دین شود در حکم کافر است. البته صرف انکار ضروری دین، موجب ارتداد نیست بلکه آن کسی که وجوب ضروری امر به معروف و نهی از منکر را منکر شود و علم به لازم کار خود هم داشته باشد و لازم آن را میپذیرد، مرتدد میگردد.
گاهی منکر وجوب است و میداند که لازمهی سخنش این است که قرآن و پیامبر و ... انکار گردد، در این صورت مرتد و کافر است.
دلایل وجوب امر به معروف و نهی از منکر
متن جواهر: إجماعا من المسلمين بقسميه عليه، مضافا إلى ما تقدم من الكتاب و السنة و غيره، بل عن الشيخ و الفاضل و الشهيدين و المقداد أن العقل مما يستقل بذلك من غير حاجة إلى ورود الشرع، نعم هو مؤكد، و إن كان الأظهر أن وجوبهما من حيث كونهما كذلك سمعي كما عن السيد و الحلي و الحلبي و الخواجا نصير الدين الطوسي و الكركي و فخر المحققين و والده في بعض كتبه، بل عن المختلف نسبته إلى الأكثر بل عن السرائر نسبته إلى جمهور المتكلمين و المحصلين من الفقهاء،[2]
اجماع از مسلمانان به هر دو قسم اجماع محصل و اجماع منقول بر آن ثابت است. علاوه بر آن از کتاب و سنت روایاتی که بیان آن گذشت و روایات دیگر مثل روایات وجوب، اثر ترک دنیوی، اثر اخروی و ....
بلکه شیخ طوسی، علامه حلی، شهیدین و مقداد قائلند که عقل، دلیل بر امر به معروف و نهی از منکر است و از مستقلات عقلی است و نیازی به ورود شرع نیست (و از راه تلازم عقل و شرع به وجوب آن میرسیم «ما حکم به العقل حکم به الشرع») بله حکم عقل توسط شرع تأکید میشود. اظهر اینست یعنی با مراجعه به ادلهی مسأله میتوان ادعا کرد که وجوب این دو با خصوصیات مذکوره، سمعی و نقلی است.
پس صاحب جواهر وجوب امر به معروف و نهی از منکر را از مسقلات عقلیه نمیدانند؛ زیرا مسأله با خصوصیاتی همراه است که مجالی برای درک آنها برای عقل نمیباشد اما به طور کلی عقل درک میکند.
این سمعی بودن را خیلی از فقهاء قائل شدند و در کتاب مختلف سمعی بودن را به اکثر فقهاء نسبت داده بلکه به جمهور متکلمین و فقهای اهل تلاش و تحصیل نسبت داده است.
اجماع
اجماع یعنی تسالم و سازش همهی علمای دین بر این امر است. البته اجماع در این جا مدرکی است.
عقل
برخی میگویند وجوب این دو به حکم عقل است مثل حسن عدل و قبح ظلم و اگر از ناحیهی شرع و قرآن، بیانی رسید، بیان تأکید عقل است؛ پس وجوبش عقلی است و اگر شارع بیانی دارد، بیان شارع، تأکید حکم عقل است. جمعی از فقهاء قائل به این هستند؛ لذا بیانات شرعی را تأکید حکم عقل دانستند.
نقل
نظر دیگر این است که وجوب امر به معروف و نهی از منکر، سمعی و نقلی است و نکتهاش این است که کسی که آمر به معروف و ناهی منکر است چه اثراتی دارد و شخصی که تارک آن است چه عقوباتی برای آن بیان شده و عقل به این امور واقف نیست و شرع داخل در این قضیه میشود.
نظر استاد
مدعای ما اینست که وجوب امر به معروف و نهی از منکر به چهار دلیل؛ عقل، نقل (قرآن و روایات) و اجماع است.
پس چهار دلیل بر وجوب آن وجود دارد.
«فالأمر بالمعروف الواجب و النهي عن المنكر واجبان»
امر به معروف واجب، واجب است و امر به معروف مستحب، مستحب است.
اما در مورد منکر، شامل مکروه نمیشود بنابراین در منکر نگفت (المنکر الحرام)؛ چون خود منکر یعنی حرام.
ارتباط عقل و نقل
یک سری مسائل را عقل به آن نمیرسد ولی وقتی نقل، حکم خود را عرضه میکند و عقل در حکم شارع درنگ و تأمل دارد با التفات و توجه به حکم شرع آن را میپذیرد. شرعی که بیان خدا و بیان رسول خداست با عقلی که حجت باطنی خداست، همخوانی دارد و هر دو شما را به یک نقطه هدایت میکند. «حکم الله علی الناس حجتین: حجة الظاهر و حجة الباطن. حجة الظاهر انبیاء و حجة الباطن عقول». عقل و نقل هر دو عهده دار مسئولیت عظیمی هستند که آن هدایت انسانهاست. برخی از روشنفکران امروزی میگویند ما عقل گرا هستیم اما بدانید هیچ گاه عقل و نقل مخالف هم نیستند ظرف و وعاء نقل، عقل است. شما اگر عقل نداشتید که معصومین کاری به شما نداشتند. از اوصاف نبی اکرم، عقل کل است.
آیه ولایت یک جملهی عقلی است یعنی آن کسی که هادی به حق است او سزاوار است پیروی شود یا کسی که باید او را هدایت کنند؟
خدایی که شما را خلق کرده میداند نیاز شما چیست او میگوید مسیر شما عقل و نقل است.
اظهر این است که وجوب آنها سمعی و نقلی است ولی عقل هم دلیل بر این مدعاست.
عمل به ظن حرام است؛ زیرا افتراء به خداست چون شاید خدا گفته باشد و افتراء، قبحش عقلی است.