< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی

98/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:امر به معروف و نهی از منکر/ روایات/ بررسی سند روایات

اصطلاح «عده» که در اغلب موارد با عبارت «عدة من اصحابنا» ذکر می‌شود و شامل گروهی از مشایخ حدیث هستند که راوی به واسطه آن‌ها، حدیث را از طبقات بالاتر روایت می‌کند، مانند: «عدّه کلینی» که جماعتی از مشایخ حدیثی او هستند که او در مواردی روایت خود را به واسطه آن‌ها روایت می‌کند مانند:

عدّه من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن عیسی عن ابن أبی عمیر عن جعفر بن عثمان عن سماعه عن أبی بصیر و وهیب بن حفص عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله (علیه‌السّلام) قال انّ لله علمین: علم مکنون، علم مخزون لا یعمله الاّ هو، من ذلک یکون البداء و علم علّمه ملائکته و رسله و انبیاءه فنحن نعلمه

منظور از «عدة من اصحابنا» کلینی

منظور از «عدة من اصحابنا» در آغاز اسناد برخی از روایات کتاب کافی، تعدادی از مشایخ کلینی‌اند که وی به جهت اختصار، به نام آن‌ها تصریح نکرده؛ زیرا اغلب آنان را افرادی شناخته شده تشکیل می‌دهند که در کتب رجالی شرح حال آنان آمده و از آنجا که در هر یک از عده‌های معلوم، حداقل دو نفر راوی موثق وجود دارد چنین تعابیری خللی به اسناد این روایات وارد نمی‌سازد.

این عدهها بنابر نقل علامه در کتاب «خلاصة الاقوال» به نقل از مرحوم کلینی اینچنین است:

الف) عدهای که در کافی از « أحمد بن عيسى الأشعري» روایت میکنند عبارتند از:

    1. أبو جعفر محمّد بن يحيى العطّار القميّ.

    2. عليّ بن موسى بن جعفر الكمندانيّ.

    3. أبو سليمان داود بن كورة القميّ.

    4. أبو عليّ أحمد بن إدريس بن أحمد الأشعريّ القميّ، المتوفّى سنة 306 ه.

    5. أبو الحسن عليّ بن إبراهيم بن هاشم القميّ.

ب) عدهای که از«أحمد بن محمد بن خالد البرقي» روایت میکنند عبارتند از:

    1. أبو الحسن عليّ بن إبراهيم بن هاشم القميّ.

    2. محمّد بن عبد اللّه بن أذينة.

    3. أحمد بن عبد اللّه بن أميّة.

    4. عليّ بن الحسين السعدآبادي.

ج) عدهای که از «سهل بن زياد الآدمي» روایت میکنند عبارتند از:

    1. أبو الحسن عليّ بن محمّد بن إبراهيم بن أبان الرازيّ، معروف به «بعلّان الكلينيّ».

    2. أبو الحسين محمّد بن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ الكوفيّ، ساكن ری.

    3. محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار القمّي، وفات یافته بسال (290هـ)

    4. محمّد بن عقيل الكليني.

بقیه‌ی عده‌های کتاب که از غیر این سه نفر نقل می‌کنند مجهول به شمار می‌روند که مصادیق آنان در هیچ یک از منابع حدیثی و رجالی موجود، مشخص نگردیده است؛ لذا چنین مواردی موجب ارسال سند می‌گردد.

تحقیق: ادله وجوب امر به معروف و نهی از منکر

آیات قرآن کریم:

﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[1] بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند.

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾[2]

«شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده‌اند (برای مردم از میان امتهای گوناگون خارج شدهاند)؛ (چه اينكه) امر به معروف و نهى از منكر مى‌كنيد».

نقطه مقابل آیه: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود در شما خیری نیست.

نکات مستفاد:

     امر به معروف، نشانه‌ى عشق به مكتب، عشق به مردم، علاقه به سلامتى جامعه و نشانه‌ى آزادى بيان، غيرت دينى، ارتباط دوستانه بين مردم و نشانه‌ى فطرت بيدار و نظارت عمومى و حضور در صحنه است.

     امر به معروف و نهى از منكر، سبب تشويق نيكوكاران (بیان استاد محترم: یعنی افرادی که در جامعه بدون اینکه مورد امر و نهی قرار بگیرند به وظایف خویش عمل میکنند، تشویق میشوند)، آگاه كردن افراد جاهل (بیان استاد محترم: در صورتی این حرف درست است که یا امر و نهی را اعم از این بدانیم که فرد میداند و منکر را انجام میدهد و به او میگوییم انجام نده که میشود نهی از منکر، و اینکه فرد نمیداند و مرتکب منکر میشود که در اینجا خطاب ما به او، نهی از منکر نیست بلکه ارشاد جاهل است! و یا اینکه بگوییم وقتی کسی امر و نهی میکند مابقی افراد جامعه که آگاهی به آن منکر نداشتند آگاهی مییابند)، هشدار براى جلوگيرى از خلاف و ايجاد نوعى انضباط اجتماعى است.[3]

﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ﴾[4]

«همان كسانى كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مى‌دارند، و زكات مى‌دهند، و امر به معروف و نهى از منكر مى‌كنند».

نکات مستفاد از آیه:

1. اقامه نماز غیر از خواندن نماز است؛ آنها برپادارنده نماز هستند. یعنی زمینه ها را به گونه ای فراهم میکنند که نماز به پا داشته شود.

2. وظیفه دولت، امر به معروف و نهی از منکر است؛ چرا که میفرماید آنجا که به ایشان تمکن دهیم و قدرت دست آنها بیاید باید مقیم صلوه، آتی زکاه، آمر به معروف و ناهی از منکر باشند. به عبارت دیگر؛ این مساله، وظیفه فردی مؤمنین نیست بدین معنا که دولت وظیفهای نداشته باشد.

آیات خارج از کتاب:

﴿يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[5]

«به خدا و روز ديگر ايمان مى‌آورند؛ امر به معروف و نهى از منكر مى‌كنند؛ و در انجام كارهاى نيك، پيشى مى‌گيرند؛ و آنها از صالحانند».

نکات مستفاد:

1. اين آيه و آیه پیش از آن ﴿لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ﴾؛ «همه اهل كتاب يكسان نيستند، طايفه‌اى از آنها (به طاعت خدا) ايستاده، آيات الهى را در دل شب تلاوت مى‌كنند و سر به سجده مى‌نهند»، صفات خوب گروهى از اهل كتاب را بيان مى‌دارد كه عبارت است از قيام به اطاعت خدا، تلاوت كتاب آسمانى، سجده، امر به معروف و نهى از منكر و سرعت در كارهاى خير.

2. ايمان، عبادت، تلاوت، امر به معروف و نهى از منكر و سرعت در كار خير انسان را در زمره صالحان مى‌برد.

3. شيوه‌ى قرآن اين است كه امر به معروف را قبل از نهى از منكر مى‌آورد و اگر درهاى معروف باز شود، راه منكر بسته مى‌شود. ازدواج آسان، جلو فحشا را مى‌گيرد. نماز، انسان را از فحشا ومنكر باز مى‌دارد. اشتغالِ صحيح مى‌تواند مانع فسادهاى اجتماعى گردد.[6]

﴿وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[7]

«مردان و زنان باايمان، ولىّ (و يار و ياور) يكديگرند؛ امر به معروف، و نهى از منكر مى‌كنند؛ نماز را برپا مى‌دارند؛ و زكات را مى‌پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت مى‌كنند؛ بزودى خدا آنان را مورد رحمت خويش قرار مى‌دهد؛ خداوند توانا و حكيم است!»

نکات مستفاد:

1. چون امر به معروف ونهى از منكر، عامل برپايى واجبات ديگر است، از اين‌رو در آيه، قبل از نماز و زكات آمده است. «...فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ- فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتِ- اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا-...»[8]

بررسی اعتبار کتاب تحف العقول:

تحف العقول نام مجموعه‌ای است حدیثی که مولف آن ابومحمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی است. وی از محدثان قرن چهارم هجری و بنابر برخی نقل‌ها از مشایخ مفید شمرده می‌شود. از ویژگی‌های کتاب تحف العقول اشتمال آن بر نقل بعضی منفردات است که در سایر مجامع حدیثی مانند آن یافت نمی‌شود. مؤلف از ناحیه پیشینیان از علم رجال، توثیق نشده است و تنها متاخران وی را ثقه میدانند. در اعتبار احادیث این کتاب و وثاقت مولف آن میان عالمان رجال و فقیهان اختلاف نظر وجود دارد. مختار نگارندگان ثقه بودن مولِّف و اعتبار کتاب بر پایه وثاقت به صدور روایات آن است. مؤلف در مقدمه کتاب به ذکر مطالبی میپردازد که به فهم اعتبار احادیث کتاب، مخاطب را یاری میرساند. وی پس از اینکه انگیزه خود را از نوشتن کتاب تحف العقول چنین بیـان کـرد: «پـس از آنکه دیدم علمای شیعه درباره فقه و حلال و حرام کتابهای فراوانی نگاشتهاند بر آن شدم تـا مجموعهای پدید آورم که در آن سخنان حکمت آموز و موعظههای پیامبر اکرم و اهل بیـت آن حضرت جمع شده باشد تا هم گنجینهای برای مراجعه خودم و هم مراجعـه علاقـه منـدان بـه خاندان رسالت گردد» در ادامه مینویسد: «من سندها را نیـاوردم تـا حجـم کتاب بزرگ نشود و رعایت اختصار کردم، هر چند که بیشتر ایـن احادیـث را بـه طـور سـماع گرفتهام و چون بیشتر آنها آداب و حکمت هایی است که خود، گواه درستی و صحت انتسـاب می باشد، لذا ارزش علمی کتاب، کم نشده است. همچنین در قسـمت دیگـر از مقدمـه نیـز عبارتی دارد که حاکی از نقل این احادیث از افراد ثقه است.

2. امر به معروف و نهى از منكر كه بر همه‌ى مردان وزنان با ايمان واجب است، برخاسته از حقّ ولايت بر يكديگر است.

کلام استاد:

ولایت به معنای سرپرستی؛ کار مشترکی را فرض بفرمایید که دو نفر باید انجام دهند شما نسبت به انجام دادن هر بخش کار این حق را دارید؛ یعنی کسی نمیتواند مانع از انجام کار شما شود؛ نه شما مانع کار دیگری میشوید و نه دیگری مانع کار شما میشود. ولایت داشتن نسبت به کار، یعنی کار را سرپرستی میکند. در مورد جامعه؛ ادارهی امور جامعه یک حق مشترکی است بین همه افراد، مثلا کسی نمیتواند بگوید من هرطور میخواهم در جامعه حاضر میشوم، این حق آن فرد به تنهایی نیست. در واقع، کل جامعه اسلامی یک پیکر واحد است و معنای آیه «المؤمنین و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض» همین است. به معنای دوستی هم اگر گرفته شود، این است که ریشه امر و نهی همان محبت است؛ چون دلسوز جامعه است امر به معروف و نهی از منکر میکند.

3. امر به معروف ونهى از منكر، اقامه‌ى نماز، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول، وظيفه و عملكرد دائمى مؤمنان است. (فعل مضارع رمز استمرار است)[9]

4. اعمال انسان، زمينه‌ساز رحمت الهى است.

﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[10]

توبه‌كنندگان، عبادت كاران، سپاسگويان، سياحت كنندگان، ركوع كنندگان، سجده‌آوران، آمران به معروف، نهى كنندگان از منكر، و حافظان حدود(و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقيقى‌اند)؛ و بشارت ده به(اينچنين) مؤمنان!

نکات مستفاد:

1. در اين آيه، نُه صفت براى مؤمنانِ مجاهد بيان شده است: از گناهان توبه كرده، در مدار عبادت قرار مى‌گيرند. با زبان، حمد و با پا حركت و با بدن ركوع و سجود دارند، پس از خودسازى، با امر به معروف به اصلاح جامعه مى

‌پردازند و از مرز قوانين الهى خارج نمى‌شوند. (بیان استاد محترم: این آیه، حکم وجوب فقهی را بیان نمی کند)

2. توبه از گناه، راه عبادت را باز مى‌كند، زبانِ ستايشگر همراه با پويايى و تحرّك، آمادگى براى ركوع و سجود در پيشگاه خدا مى‌آورد، و امر به معروف و نهى از منكر، حافظِ حدود الهى در جامعه است.

3. در مسير كمال، اوّل خودسازى است، بعد جامعه‌سازى. (بیان استاد محترم: برداشت این مفهوم از آیه کمی دشوار است.)

4. درگيرى با دشمن در مرزها، ما را از مفاسد و منكرات داخلى غافل نسازد. (بیان استاد محترم: از آیه برداشت نمیشود.)[11]

﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ﴾[12]

پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منكر كن، و در برابر مصايبى كه به تو مى‌رسد شكيبا باش كه اين از كارهاى مهمّ است!

نکات مستفاد:

1. وجوب امر به معروف و نماز، مخصوص دين اسلام نيست.

2. آگاهى فرزندان خود را به قدرى بالا ببريم كه معروف‌ها و منكرها را بشناسند تا بتوانند امر و نهى كنند.

3. كسى كه مى‌خواهد در جامعه امر و نهى كند و قهراً با هوس‌هاى مردم درگير شود، بايد به وسيله‌ى نماز خودسازى و خود را از ايمان سيراب كند.

4. رشد معروف‌ها در جامعه، مانع بروز بسيارى از منكرات مى‌گردد. (بیان استاد محترم: از آیه برداشت نمی شود.)

5. در تبليغ دين و اجراى فريضه‌ى امر به معروف و نهى از منكر، بايد صبر و سعه‌ى صدر داشته باشيم. نهى از منكر، با تلخى‌ها و نيش‌زدن‌هاى گناهكاران همراه است، مبادا عقب‌نشينى كنيم.

6. امر به معروف و نهى از منكر از مسايل مهم است و صبر در برابر آنچه در اين‌ راه به انسان مى‌رسد ارزش دارد. ﴿إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ﴾[13]

روایات:

و قال رسول اللّه (ص): «إِذَا أُمَّتِي تَوَاكَلَتِ الأَمرَ بِالمَعرُوفِ وَ النَّهيِ عَنِ المُنكَرِ فَليَأذِنُوا بِوِقَاعٍ مِنَ اللّهِ تَعَالَى»[14]

«زمانی که امت من رها کنند امر به معروف و نهی از منکر را (احساس مسئولیت نداشته باشند نسبت به این دو) باید مهیای اتفاق و واقعه ای از جانب خدا شوند».

واقعه هایی که از جانب خدا اتفاق میافتد و بنابر روایاتی که در پیش داریم؛ ممکن است آسمانی باشد مثل سیل یا زمینی باشد مثل زلزله. حالا اگر بگویند اینها طبیعی هستند ممکن است با برخی مفاد روایات ما جور در نیاید. ممکن است واقعهای از طرف پایین به بالا و یا برعکس باشد؛ مثل عدم احترام و عدم حرف شنوی زیردستان از بزرگترها و یا برعکسش ظلم و ستم اربابان در حق رعایا و زیردستان.

اگر واقعهای رخ دهد نه برای بزرگترها، پدر، و دولت خوب است و نه برای زیردستان، فرزند، و رعیت. جامعه اگر بخواهد به سمت صلاح حرکت کند، محورش قطعا امر به معروف و نهی از منکر است.

بررسی راویان روایت

نکته مورد توجه اینکه در مورد روایاتی که بیان می شود برای اثبات مدعی؛ باید دانسته شود که بر چه اساس یک روایت را معتبر شمرده و قبول می کنیم؟ وثاقت راوی ملاک است یا وثاقت صدور؟

و قال رسول اللّه (ص):

«كَيفَ بِكُم إِذَا فَسَدَت نِسَاؤُكُم، وَ فَسَقَ شَبَانُكُم وَ لَم تَأمُرُوا بالمَعرُوف، وَ لَم تَنهَوا عَنِ المُنكَر؟ فَقيل لَه: وَ يَكُونُ ذلك يا رسولَ الله؟ فقال: نَعم وَ شرٌّ مِن ذَلك، فَكيفَ بِكُم إِذَا أَمَرتُم بالمُنكَـر وَ نَهيتُم عَن المَعرُوف؟! فقيـل له: يا رسولَ اللّه وَ يَكـونُ ذَلك؟ فقـال: نعم و شَرٌّ‌ مِن ذلك، كيف بكم إذا رأيتُم المعروفَ منكَرًا وَ المُنكَرَ مَعرُوفًا»[15]

«چگونه خواهید بود وقتی زنان شما فاسد و جوانانتان فاسق شوند، در این اوضاع و احوال شما دیگر امر به معروف و نهی از منکر نمی کنید. به پیامبر گفته شد (با حالت تعجب) آیا واقعا اینچنین می شود؟ (که امر و نهی نباشد؟!)، پیامبر فرمودند: بلکه و حتی بدتر از این، چه حالی خواهید داشت آن زمان که امر به منکر و نهی از معروف کنید؟! (در جامعه دیده میشود که برخی افراد دیگری را وادار به منکر میکنند به بهانه امّل بودن و عقب افتاده بودن مثلا امر به قرض ربوی کرده و شخص را منع میکنند از قرض دادن بدون زیاده) به پیامبر گفته شد: واقعا؟ پیامبر فرمودند: بله و حتی بدتر از آن، چگونه خواهید بود وقتی که معروف، منکر و منکر، معروف شود؟(جایشان تعویض شود؛ این تیشه به ریشه است)».

نکات مستفاد:

انصافا روایت عجیبی است.

«معروف» یعنی شناخته شده، «منکر» یعنی ناشناخته که از «نکره» می آید. مثلا در جامعه ما، نماز و روزه و ... را همه می شناسند.

جامعه دینی و اسلامی، جامعه ای است که این واجبات الهی شناخته شده باشند و زشتی ها و معاصی ناشناخته.

حفظ دین و نشر دین در قالب امر به معروف و نهی از منکر می آید.

و قال رسول اللّه (ص): «إنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلّ لَيَبغِضَ المُؤمِنَ الضَّعيفَ الّذِي لا دينَ لَه، فَقيل لَه: وَ مَا المُؤمِنُ الَّذِي لا دينَ له؟ قال(ص): الَّذي لا يَنهَى عَنِ المُنكَرِ»[16] ؛ «بدرستیکه هر آینه مبغوض (مورد خشم) میدارد، خداوند مؤمن ضعیفی را که دینی برای او نیست. به ایشان(ص) گفت: کیست مؤمنی که دینی برای او نیست؟! (مگر ممکن است؟!) فرمودند: کسی که نهی از منکر نکند.»

نکته:

بر خلاف آنان که مبغوضند، عده ای نیز هستند که در جامعه محبوبند مانند علماء، طلاب دینی، و صابرین و عموما کسانی که مسئولیت نهی از منکر را برعهده دارند؛ ایشان نزد خداوند محبوبند چرا که برای ترویج دین نهی از منکر می کنند.

نکات مستفاد:

توضیح اینکه حضرت (ص) فرمودند کسی که نهی از منکر ندارد، دین ندارد؛ لااقلش این است که بگوییم دین دارد ولی دین کاملی ندارد، دینش ناقص است؛ چرا که تمام بودن دین به نهی از منکر است.

در واقع ادعاءً می گوییم این فرد بی دین است. مثل همان کلام امام علی (ع) که فرمودند: یا اشباه الرجال! و لا رجال...؛ شبیه مرد هستید ولی مرد نیستید. ایشان نفی مردانگش می کنند از مردانی که مثلا در زمان اعلام آمادگی برای جنگ می گویند هوا گرم است یا سرد، درواقع دنبال بهانه هستند. اینها ظاهرا مرد هستند ولی آن خصوصیت مردی در آنها نیست به همین خاطر امام می فرمایند ای کسانی که مرد نیستید، ای نامردها!

شبیه این حدیث که میفرمایند: «لاصلوة لجار المسجد الا فی المسجد» نماز برای همسایه مسجد نیست الا در مسجد، این «نماز نیست» یعنی چه؟ یعنی اگر بخواهد در خانه بخواند، درست نیست؟! در اینجا بحثی است در اینکه یا باید کلماتی مانند «کامله» یا «صحیحه» در تقدیر گرفته شوند؛ «لاصلوة کامله...» و یا قول مرحوم آخوند مبنی بر عدم تقدیر گرفتن را پذیرفت؛ به نظر استاد محترم قول مرحوم آخوند بسیار پسندیده است، چرا که اصل آن است که چیزی در تقدیر گرفته نشود. بنابراین به صورتی باید معنا کنیم که بدون تقدیر باشد فلذا رساتر نیز می باشد. به عبارت دیگر، بین این دو جمله کدامیک جذابتر است؟ بگوید نماز شما کامل نیست مگر در مسجد (یعنی با تقدیر) یا اینکه بگوید نماز نیست آنچه شما به عنوان همسایه مسجد در خانه به جا میآورید؟ از جهت بلاغت، جمله دوم مقصود گوینده را رسانندهتر است؛ بنابراین بهتر است.

مثلا همان جمله امام بلاغت کدامیک بیشتر است اینکه بگوید شما مردان کاملی نیستید یا اینکه بگوید اصلا مرد نیستید؟ به تعبیری با شنیدن کدامیک بیشتر به ایشان برمیخورد؟ مشخص است که بلاغت در عدم تقدیر است چرا که در کنایه نکاتی مدنظر گوینده است که صریح نمی تواند بیان کند.

در نتیجه، لا در «لادین له» را لای نفی جنس به صورت ادعائی میگیریم. از این قبیل هم زیاد داریم مثلا گفته شده: «لا دین لمن لا شرف له او لاعهد له» یعنی کسی که شریف نیست و یا به عهدش وفا نمی کند اصلا دین ندارد. یعنی از همین جهت دین او ناقص است. «لا دین لمن لا حیاء له» و الی آخر.

و قال رسول اللّه (ص): «لا يَزَالُ النَّاس بِخَيرٍ مَا أمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنكَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى البِرِّ، فَإِذَا لَم يَفعَلُوا ذَلك نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكات، وَ سُلِّطَ بعضُهم عَلى بعضٍ، وَ لَم يَكن لَهم ناصِرٌ فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ»[17] . «خیر از مردم گرفته نمی شود (همواره مردم با خیر همراه هستند و خیر نصیب آنهاست)تا مادامی که امر به معروف و نهی از منکر کنند و تعاون در نیکی ها بر پا دارند (یکدیگر را به خیر کمک کنند)، پس هنگامی که مردم این امور را انجام ندهند، برکات از آنها گرفته می شود و مسلط می شوند برخی از آنان بر بعضی دیگر در حالیکه برای آنان یاریگری در آسمان و زمین نیست».

نکات مستفاد:

1. مادامی که این سه خصوصیت در میان مردم باشد، خیر هم برای ایشان است.

2. اثر ترک این خصائص، تسلط برخی بر بعض دیگر است که برخی روایات با نون و لام تاکید بدین مضمون آورده اند که مؤمنین حتما امر به معروف داشته باشید و الا شرار(بَدان) شما بر شما مسلط می شوند و دعا میکنید و دعایتان مستجاب نمی شود. در روایت نبوی چنین آمده:

«...وَ إِذَا لَمْ يَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ أَشْرَارَهُمْ فَتَدْعُو خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُم.»

3. یاریگر در زمین و آسمان به معنی آن است که نه کسی در روی زمین ایشان را کمک می کند و نه مساعدتی از جانب خداوند بدانها می شود؛ چون تسلط شرار بر آنها در اثر کار خودشان است.

4. در روایت آمده است که وقتی عده ای به گناه و فساد کشیده شوند (از آنها تعبیر به گروه خاصه شده است)، و عامه مردم ببینند و چیزی نگویند، عذاب بر همه نازل میشود؛ گروه خاصه به جهت نفس انجام فعل حرام و عامه مردم به علت عدم نهی آنها از انجام فعل منکر.

«ان ‌الله لا یعذب العامه بذنب الخاصه اذا عملت الخاصه بالمنکر سراً من غیر أن لا تعلم العامه. فاذا عملت الخاصه بالمنکر جهاراً فلم تغیر ذلک العامه استوجب الفریقان العقوبه من‌الله عزوجل[18] : هرگاه خاصه بطور پنهانی و به گونه‌ای که عامه نفهمند مرتکب منکر شوند، خداوند عامه را عذاب نمی‌دهد. ولی اگر خاصه بطور علنی و آشکار مرتکب منکر گردند و عامه برای تغییر و اصلاح آنان اقدام نکنند، هر دو گروه (عامه و خاصه) سزاوار عقوبت و مجازات خداوند عزوجل می‌باشند».

بنابراین عوام مردم نسبت به گناهان خواص چنانچه پنهانی و غیر‌علنی صورت بگیرد، به گونه‌ای که همگان از آن آگاه نگردند. مسئولیت و تکلیفی نداشته و خدای متعال نیز آنان را از این نظر مستوجب عقاب نمی‌داند. اما آن زمان که خواص جامعه بطور علنی و آشکارا مرتکب اعمال ناشایست گردند، وظیفه‌ی عموم مردم است که نهی از منکر نمایند و مانع از ارتکاب معاصی و منکرات گردند. اگر در این حال عامه وظیفه‌ی خود را انجام نداده و به بهانه‌ای زمینه را برای معصیت خاصه از بین نبرده و آنان را نهی از منکر نکنند، هر دو گروه (عامه و خاصه) استحقاق عقاب و عذاب الهی را پیدا نموده و خداوند و خداوند عزوجل آنان را مجازات خواهد کرد.

و قال رسول اللّه (ص): «وَ جَاءَ رجلٌ مِن خَثعَم، فَقال: يا رسولَ اللّه! أخبِرني مَا أفضَلُ الإسلام؟ قال(ص): الإيمانُ باللّه، قال: ثم ما ذا؟ قال(ص): صلةُ الرَّحِم، قال: ثم ما ذا؟ قال(ص): الأمرُ بالمعروف و النهيُ عن المنكر، فقال الرجل: فأيُّ الأعمال أبغَضُ إلى اللّه تعالى عزّوجلّ؟ قال(ص): الشِّركُ باللّه، قال: ثمَّ ما ذا؟ قال(ص): قطيعةُ الرَّحِم، قال: ثمَّ ما ذا؟ قال(ص): النَّهيُ عن المعروف و الأمرُ بِالمُنكَر».[19]

«مردی از قبیله خثعم پیش پیامبر آمد از حضرت خواست که ایشان او را به افضل اسلام (با فضیلت ترین چیز در اسلام) خبر دهند، ایشان فرمودند: مؤمن شدن به خدا. پرسید: پس از آن چه؟ فرمودند: صله رحم. پرسید: و پس از آن؟ فرمودند: امر به معروف و نهی از منکر. پرسید: مبغوض ترین اعمال نزد خداوند کدامند؟ فرمودند: شرک به خدا. پرسید: و پس از آن؟ فرمودند: قطع رحم کردن. پرسید: پس از آن چه؟ فرمودند: نهی از معروف و امر به منکر».

نکات مستفاد:

1.ایمان سه رکن دارد: العقد بالقلب، الاقرار باللسان، و العمل بالارکان و الجوارح.

2. صله رحم امری بسیار سفارش شده در اسلام که بعد از ذکر ایمان آمده و زنان در برپاداشتن آن نقش مهمی دارند. در روایات آمده: «صلوا ارحامکم و ارحموا صغارکم» (خطبه شعبانیه پیامبر(ص)) و همینطور امام رضا(ع) میفرمایند که خیلی نمیخواهد نزد ما بیایید بلکه آنچه محبوب ماست را انجام دهید، یعنی همان مجالست و صله رحم داشتن تا قلوب شما با هم باشد که تجلی انسجام عملی میان شماست.

3. قطع رحم کردن، امر بسیار مذمومی در روایات در روایات ذکر شده که موجب کوتاهی عمر است.

4. نهی از معروف مانند آنکه فردی می خواهد به دیگری قرض دهد و کسی آمده و منع می کند، و امر به منکر مانند ترغیب به ربا. (در این روایات نکات تربیتی اجتماعی فراوانی وجود دارد)

5. رخنه شیطان قدم به قدم است؛ از معروف دور و منکرات نزدیک می کند.

و قال أمير المؤمنين عليه السلام: «مَن تَرَكَ إنكارَ المُنكَر بِقَلبِه وَ يَدِه وَ لِسَانِه فَهُوَ مَيِّتٌ بَين الأَحيَاء»[20] «کسی که انکار منکر را با قلب، دست و زبانش ترک کند در واقع مرده ای است بین زندگان(با عنوان زنده از وی یاد نمی شود)».

نکات مستفاد:

1. مراتب انکار از نظر مشهور: انکار به قلب، به لسان و به ید؛ (البته در این روایت تربیت متفاوت از مشهور آمده است و این مطالب در مباحث آینده مورد بررسی قرار میگیرد)

معنای انکار به قلب: در دلش از معصیتی که اتفاق افتاده ناراحت است و به نحوی هم آن را ابراز می کند. بنابراین صرف کراهت داشتن از منکر در قلب، مصداق نهی از منکر شمرده نمی شود. بلکه انکار منکر به قلب بدین معناست که درصدد است تا با یک مُظهری و مُبرزی آن ناراحتی را ابراز کند؛ مثلا اخم کند، رو ترش نماید، خود را عبوس جلوه دهد، روی برگرداند، مجلس را ترک کند و... .

معنای انکار به لسان: یعنی در بیان و کاربرد الفاظ نهی کند.

معنای انکار به ید: به ضرب و جرح و شتم جلوی منکر را بگیرد.

2. اگر این مراتب را ترک کند زنده نیست؛ چرا که مثلا در انکار به قلب باید همراه با مبرزی این کار را بکند.

3. زنده بودن به معنای آن است که با بدنش در میان دیگران باشد ولی همراه با اثر؛ به عبارت دیگر حضور فیزیکی مؤثر داشته باشد.

و قال أمير المؤمنين عليه السلام: خَطَبَ عليه السلام يوماً فَحَمِدَ اللّهَ وَ أَثنَى عَليه، وَ قال: «أمَّا بعد! فإنَّه إنّما هَلَكَ مَن كان قَبلَكُم حيثُ مَا عَمِلُوا مِنَ المَعاصِي، و لَم يَنهِهِمُ الرَّبَّانِيُّـونَ وَ الأَحبَار عَن ذَلك، و إنَّهُم لَمَّا تَمَادُوا فِي المَعاصي و لَم يَنهِهِمُ الربانيـون و الأحبار عن ذلك نُزِلَت بِهِمُ العقوبات، فَأمَرُوا بالمعروف و انهـَوا عن المنكر، و اعلَموا أنَّ الأمرَ بالمعروف و النَّهيَ عن المنكر لَن يُقَرِّبا أجَلاً و لَن يَقطَعَا رِزقاً، إنَّ الأمرَ يُنزِلُ مِنَ السَّمـاءِ إلَى الأرضِ كَقَطرِ المَطَرِ إلى كلِّ نفسٍ بِما قَدَّرَ اللّهُ لَها مِن زيادةٍ أو نُقصانٍ.... إلى آخره».[21]

حضرت (ع) روزی خطبه خوانده و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: «کسانی قبل از شما بودند که هلاک شدند؛ چرا که معاصی الهی را انجام می دادند و روحانیونشان نیز آنان را از انجام معصیت نهی نمی کردند، در پی استمرار ایشان بر معصیت و نهی نکردن آنان از سوی روحانیون، عذاب بر آنها نازل شد، پس امر به معروف و نهی از منکر کنید، و بدانید که امر به معـروف و نهی از منـکر مرگ را نزدیک نکرده و روزی را قطـع نمی کنـد، بدرستی که امـر رزق و روزی از آسمان به زمین همانند قطرات باران، برای هر کسی به مقداری که خداوند از کم یا زیاد مقدر کرده، نازل می شود».

نکات مستفاد:

1. مردم باید حواسشان باشد و امر به معروف و نهی از منکر بینشان ترک نشود.

2. امر و نهی با این جمله «لن یقرّبا اجلا» چطور معنا میشود؟ با اینکه با انجام این دو امر، برخی شهید شدهاند.

پاسخ:

الف: اجل به معنای موت و مرگ طبیعی در مورد اینها بار نمی شود، در واقع شهادت آنان، اجل به معنای پایان کار آنان نیست؛ چرا که زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند. به عبارت دیگر، شهید امر به معروف

با کاری که کرد مدت خود را به پایان نرساند بلکه مدت او استمرار دارد.

ب: آنچه در شهادت چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی نصیب شهدا می شود قابل مقایسه با بهره حاصل در زندگی دنیا نیست. از لحاظ مادی؛ تعیّشی که آنان در زندگی برزخی خواهند داشت از وصف خارج است و در مقایسه با تعیّش دنیوی قطره در برابر دریاست. و از لحاظ معنوی؛ شهید دچار خسارت نشده بلکه با ریخته شدن خونش در راه الهی بالاتر از مقامات معنوی حاصل از انجام عبادات در زندگی دنیوی را نائل می شود.

3. مراتب امر به معروف و نهی از منکر چگونه سنجیده می شوند؟

پاسخ:

باید دید کدام طریق به نتیجه می رسد و جلوی منکر با آن گرفته می شود، سپس همان طریق مؤثر را برگزید.


[3] تفسیر نور، ج7، ص264 .
[6] تفسیر نور، ج1، ص587 .
[9] تفسیر نور، ج3، ص464 .
[11] تفسیر نور، ج3، ص509 .
[12] سوره قمان، آیه17.
[13] تفسیر نور، ج7، ص261 .
[21] اصول کافی، ج5، ص57، ح6 .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo