درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1403/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /اقسام قیام و فروع مربوط به آن
بحث و تحقیق در بارهی فروع مربوط به قیام و اقسام آن:
گفته شد در مورد شک اگر مسلک تعمیم را در نظر بگیریم که نسبت به هر جزء و هر فعلی از فعال نماز اگر شک به وجود بیاید، در صورت ورود در جزء دیگر، مورد قاعده تجاوز است. در مسلک تعمیم منظور از غیر هر جزء و فعلی است که واجب باشد یا مستحب. بر اساس مسلک اختصاص که سیدنا الاستاد فرمود باید از جزء مشکوک تجاوز به عمل بیاید و وارد جزء واجبی از واجبات نماز شود. ادلهی سیدنا الاستاد هم گفته شد.
تحقیق این است آنچه که در متن عروه آمده طبق رأی مشهور است و مقتضای ظاهر نصوص هم این باشد که خروج از محل جزء مشکوک و ورود در غیر آن، به طور ظاهر و به طور واضح مینماید که غیر اختصاص به جزء واجب ندارد. کلمهی غیر و کلمه شیء که در نصوص آمده اطلاقش بسیار واضح است. «يا زرارة إذا خرجت من شيء ثم دخلت في غيره فشكك ليس بشيء.»[1] شیء در این روایت واجب باشد یا مستحب، شیء است. اطلاقات این معنا را اقتضا میکند، فهم اصحاب و مشهور و متن عروه هم همین را بیان میکند. استدلالی که شده و گفته شده در نصوص جزء مشکوک و جزء بعد از آن جزء واجب آمده، این از باب ذکر مثال و از باب مورد است و مورد و مثال دلیلی بر اختصاص نیست. سیدنا الاستاد که با دقت فوق العاده اختصاص اعلام میکند، خارج از فهم عامه اهل اصول است. آنچه که استفاده میشود این است که مسلک تعمیم و فتوای متن درست است. مؤید آن این است که سید الحکیم در مستمسک، ج6، ص101 میفرماید: توهمی شده است که گویا جزء بعدی که مصداق غیر قرار گیرد، جزء اصلی یا جزء واجب باشد، میفرماید این احتمال ضعیف است و در برابر اطلاقات قابل التزام نیست؛ بنابراین نتیجهی بحث این شد که مفاد نصوص اطلاقاتی است که اعلام میکند هر جزئی باشد واجب یا مستحب، فرق نمیکند. مؤید دیگر صحیحه عبدالرحمن بود که فرموده «اهوی الی السجود» و آن رفتن به طرف سجده است و معنای خودش را دارد، نه این که اهوا سجده باشد؛ بلکه مقدمه سجده است.
يعتبر في القيام الانتصاب و الاستقرار و الاستقلال حال الاختيار فلو انحنى قليلا أو مال إلى أحد الجانبين بطل و كذا إذا لم يكن مستقرا أو كان مستندا على شيء من إنسان أو جدار أو خشبة أو نحوها نعم لا بأس بشيء منها حال الاضطرار و كذا يعتبر فيه عدم التفريج بين الرجلين فاحشا بحيث يخرج عن صدق القيام و أما إذا كان بغير الفاحش فلا بأس و الأحوط الوقوف على القدمين دون الأصابع و أصل القدمين و إن كان الأقوى كفايتهما أيضا بل لا يبعد إجزاء الوقوف على الواحدة.[2]
در بارهی انتصاب و استقرار بحث شد و رأی سیدنا این شد که انتصاب در نص آمده است. در بارهی استقرار هم صحبت شد که استقرار هر چند از نصوص به طور صریح استفاده نمیشود؛ ولی استقرار به اجماع در نماز واجب است. استقلال این است که مصلی در حال نماز به چیزی تکیه ندهد و سر پای خودش قیام داشته باشد. معنای استقلال این است که اگر بر چیزی تکیه کند و آن چیزی را بردارند، سقوط کند، در این صورت نماز درست نیست. در بارهی اشتراط استقلال نص خاصی نداریم؛ ولی ادلهی وجود دارد که بر اساس آن گفته میشود باید در حال نماز استقلال وجود داشته باشد. نصوصی داریم که اتکا را شرط کرده ولی معارض دارد و گفته اتکا لا بأس به است. پس نص بلا معارض نداریم. اما استقلال در کلام فقهاءبه عنوان یک امر مسلم آمده است.
در کتاب شریع محقق حلی میفرماید: «وإذا أمكنه القيام مستقلا وجب»[3] کسی که تمکن داشته باشد تا در حال نماز مستقلا قیام کند، بر او قیام استقلالی واجب است.
محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص159 میفرماید: «و لو تعذر الاستقلال اعتمد»[4] یعنی تا وقتی که انسان قادر است و قدرت دارد باید در حال نماز استقلال داشته باشد و اگر توان ندارد معذور است؛ آنگاه به تکیهگاهی تکیه نماید.
علامه حلی در کتاب تذکره، ج3، ص90 میفرماید: «وحد القيام الإقلال منتصبا مع القدرة فلا يجوز له الاتكاء والاستناد من غير حاجة»[5] که اقلال به تمکن ترجمه شده است و شاید مخفف استقلال باشد.
شهید در کتاب ذکری میفرماید: «حد القيام الانتصاب مع الاقلال ... والمراد بالاقلال يكون غير مستند إلى شئ بحيث لو رفع السناد سقط»[6] در حال نماز به چیزی تکیه ندهد.
ادله وجوب استقلال در حال قیام:
صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج9، ص245 – 248 مطلب را شرح میدهد و برای اثبات این مطلب چهار وجه اعلام میکند که سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ج14، ص174-175 این مطالب را با عبارت برجستهتری آورده است. وجوهی که در بارهی اعتبار استقلال بیان شده، طبق شرح صاحب جواهر از این قرار است:
1- اجماع؛ چنانکه فاضل در کتاب مختلف اجماع را حکایت کرده است. منظور از فاضل علامه حلی است که در کتاب مختلف مسأله استقلال را مورد اجماع محکی و منقول قرار داده است.
2- تقوم قیام به استقلال است و قیام به معنای درست، معنایش در عرف یا در فهم اهل لغت؛ یعنی یک ایستادن به صورت مستقل و بدون اتکا و اعتماد به چیز دیگر
3- انصراف قیام به قیام درست و قیام صلاتی و کامل که قیام درست و کامل همان قیامی است که با وضعیت استقلالی باشد.
4- تأسی به عمل رسول الله الاعظم (ص) که حضرت در حال نماز استقلال داشته و به چیزی تکیه نکرده است و این عمل حضرت در حقیقت تعلیم و بیان حکم هم هست؛ بخصوص این که گفته شود عمل مستند حکم نمیتواند باشد مگر در حد اقل؛ چون عمل اطلاق ندارد.
اگر اشکال شود که استقلال در قیام عمل پیامبر (ص) است و آنچه مستند میتواند باشد قول پیامبر (ص) است نه عمل او؛ چون عمل ممکن است از خصائص باشد و پیامبر (ص) خصائصی داشته است.
جواب این است که در بارهی نماز نصی داریم که پیامبر (ص) فرموده است «صلوا كما رأيتموني أصلي.»[7] این روایت در کتاب عوالی اللئالی آمده و عوالی همانند مستدرک روایاتی را جمع آوری کرده که در کتب مشهور نیامده است. این حدیث در عین حالی که در این کتاب آمده، از یک شهرت بین الفریقین نیز برخوردار است.
محقق حلی و صاحب جواهر و سیدنا الاستاد بعد از این وجوه دو روایتی را نقل میکنند که به تعبیر سیدنا عمدهترین مستند برای این حکم میتواند باشد. در بارهی اجماع اشکال کرده که اولا منقول است و ثانیا مدرکی است.
حملهی که به اجماع منقول وجود دارد، ذهن را منصرف از آن کرده است. باید گفت که اجماع منقول به طور کامل از دایره ساقط نیست؛ اما اعتبار کامل ندارد. فرق است بین نداشتن اعتبار کامل و سقوط از اعتبار. اجماع منقول از فقهاء نقل شده است و نمیشود بدون اعتبار باشد؛ بلکه اعتبار درجهی پایین تری دارد. در بارهی مدرکی گفته ام که رمی به مدرکی مبنایی است که بر اساس مبنای شیخ انصاری یعنی از زمان تطور به بعد مدرکی به میان آمد و قبل از آن؛ یعنی زمان صاحب جواهر، علامه و محقق فقط اجماع منقول و محصل بود.
پس اجماع را اشکال میکند و نسبت به انصراف میگوید اولا انصراف نباشد و اگر هم باشد مدرکی است. میفرماید اگر کسی بگوید قیام متقوم به استقلال است، باید ثابت کند. این وجوه را سیدنا قابل استناد نمیداند و دلیل اصلی نصوص است که عمدتا در کتاب وسائل، باب 10 از ابواب قیام، حدیث 2 و باب 2، حدیث 20 جمع آوری شده اند و این دو روایت تصریح دارند بر این که در حال نماز باید مصلی به چیزی تکیه نکند.
وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تُمْسِكْ بِخَمَرِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي- وَ لَا تَسْتَنِدْ إِلَى جِدَارٍ (وَ أَنْتَ تُصَلِّي) - إِلَّا أَنْ تَكُونَ مَرِيضاً.[8] این روایت دلالت دارد بر این که در حال نماز استناد جایز نیست.