درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/07/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/القبلة /قبله بودن عین کعبه یا جهت آن
بحث ما در بارهی قبله بود. متن عروه چنین است:
فصل- 5 في القبلة
[فصل في أحكام القبلة للصلاة]
<و هي المكان الذي وقع فيه البيت شرفه الله تعالى من تخوم الأرض إلى عنان السماء> للناس كافة القريب و البعيد لا خصوص البنية و لا يدخل فيه شيء من حجر إسماعيل و إن وجب إدخاله في الطواف
گفته شد که خود حجر اسماعیل جزء قبله نیست و در صحیحهی که ذکر شد آمده بود که مادر اسماعیل در آن دفن است و قبور انبیاء در آن میباشد.
هر چند حجر اسماعیل جزء مطاف است؛ اما ادخال حجر اسماعیل در طواف ملازمه با این ندارد که جزء بیت باشد و به تعبیر سیدنا الاستاد ممکن است برای این جزء مطاف باشد که زیر پا قرار نگیرد.
«و يجب استقبال عينها لا المسجد أو الحرام و لو للبعيد» عین کعبه باید مورد استقبال قرار گیرد. شاید به ذهن شما برسد که برای افراد بعید استقبال عین کعبه کار ناممکنی است. شرحی که داده میشود مطلب را روشن خواهد کرد.
در بارهی استقبال عین کعبه سه قول وجود دارد:
1- استقبال مربوط به خود کعبه است و امتداد قبله از تخوم الارض الی عنان السماء مشکل افراد بعید را حل میکند.
2- تفصیل بین قریب و بعید که قریب عین کعبه را باید استقبال داشته باشد و بعید جهت کعبه را. این قول مشهور است. محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص164 میفرماید: استقبال واجب است؛ برای قریب عین کعبه و برای بعید جهت آن میباشد. دلیلی که اقامه میکند نسبت به جهت کعبه، آیه 150 سوره بقره است: ﴿اینما کنتم فولوا وجوهکم شطره﴾ که شطره یعنی نحوه و جهته. از این آیه استفاده میشود که برای بعید جهت کافی است.
3- شیخ طوسی در کتاب خلاف، ج1، ص295 میفرماید: قبله برگرفته از نصی است که در آن تفصیل وجود دارد. وسائل، باب سه از ابواب قبله، ان الله تعالی جعل ال ... لاهل الدینا
سیدنا در مستند عروه، ج11، ص414-425 میفرماید: قبله عین کعبه است نه جهت و نه آن تفصیل. عمده دلیل ایشان این است که مقتضای خود استقبال به معنای کلمه و مقتضای جعل قبله این است که عین کعبه استقبال شود. اما جهت و تفصیل ادلهی که در بارهی آن آمده اعتبار ندارد. در بارهی جهت میفرماید اگر منظور از جهت خود کعبه باشد اختلاف در سطح لفظ است و نزاع لفظی است و اگر جهت غیر کعبه باشد استقبال محقق نیست. چهار روایتی که آمده سه تایش مرسل است و از اساس اعتبار ندارد و روایت چهارمی که سند دارد راوی اخیر در این سند (ابی غره) مجهول است، پس سند ضعیف میباشد. متن این حدیث اضافهی دارد «و مکة قبلة الحرم و الحرم قبلة الدنیا» این اضافه در فتوای فقهاء نیامده است. پس این روایات از اعتبار ساقط اند. هر چند شیخ در کتاب خلاف فرموده «دلیلنا اجماع الفرقة».
تحقیق آن است که این روایاتی که در وسائل یک باب شده است اگر مجموعه را کنار بگذاریم ما یک مجموعه از روایات را که مشایخ در کتب اربعه نقل کرده اند و قدمای اصحاب به آن عمل کرده اند ردّ کرده ایم؛ مثلا علامه حلی در تذکره، ج3، ص6 همین روایت را نقل میکند و مورد اعتماد ایشان تلقی شده است. اگر همه را کنار بگذاریم کار بسیار دشوار و سنگینی است. از سوی دیگر در بحث رجال گفتیم که موضوع حجیت خبر، وثوق به صدور است نه صحت سند و صحت سند یکی از طرق است. در اثر امتیازات شما وثوق به صدور پیدا میکنید. عمل قدمای اصحاب، صحت و جودت متن و مطابقت روایت با ظاهر کتاب، از دیگر امتیازاتی اند که موجب وثوق به صدور میشوند. روایات مذکور اولا کثرت دارد و یک باب را نمیشود کنار گذاشت. ثانیا رأی شیخ و علامه هم وجود دارد. ثالثا اگر یک روایت ضعیف مورد شهرت قدمایی باشد خود سیدنا فرموده که شهرت عملیه قدمائیه اگر باشد توثیق عملی است. اگر قدمای اصحاب مضمون روایت را مورد اجماع اعلام کند بالاتر از شهرت است. شیخ در کتاب خلاف این تفصیل را که نقل میکند بعد میفرماید: «دلیلنا اجماع الفرقة» و روی این روایت اجماع صورت گرفته که ردّ آن کار بسیار مشکلی است. از طرف دیگر سیدنا الاستاد که این اشکالات را دارد درست است ولی اشکالات برخواسته از دقت است و آن دقتی که در استنباط فقهی لازم است در حدّ دقت عرفی است نه عقلی و ایشان دقت عقلی به کار برده است. آنچه که در پایان این بحث میتوانیم به آن برسیم این است که باید اول جهت را تعریف کنیم و بعد جمع بندی کنیم.
منظور از این مطلبی که سید فرموده قبله جهت نیست، جهت در بحث هندسه چهار جهت است و اگر قبله جهت باشد جهت با خود قبله منطبق نیست و اضافه میآید. مثلا اگر قبله جهت غرب باشد سه جهت دیگر اضافه است.
سید طباطبائی یزدی میفرماید: اگر جهت عرفا همان سمت خود کعبه باشد مشکلی ندارد.
در جمع بندی خود سیدنا الاستاد با موافقت رأی محقق اردبیلی میفرماید عین کعبه که مورد استقبال است به طور دقیق نیست و مسافت هر چه بیشتر شود اتساع در جهت حاصل میشود. پس منظور از جهت در بیان قدما همان سمت کعبه است و آن سمت از بعید اتساع و وسعت دارد و نسبت به قریب ضیق و محدود است؛ پس به طور طبیعی برای قریب عین و برای بعید سمت و جهت کعبه قبله است.
صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج7، ص322 و 323 میفرماید: اقوا این است که عین کعبه برای متمکّن باید مورد استقبال باشد و برای کسی که متمکّن از استقبال عین کعبه نیست به خاطر بعد مسافت، جهت کعبه کافی است. مقتضای ظهور استقبال همین است که برای قریب و متمکن عین و برای بعید جهت است.
نتیجه این شد که در جمع بندی میتوانیم بگوییم که آن عینی که سیدنا و سید حکیم قبله بیان کرده به طور طبیعی برای بعید جهت در میآید منتها نه جهت هندسی بلکه جهت عرفی و جهت خود کعبه، پس نزاعی در کار نخواهد بود.
و لا يعتبر اتصال الخط من موقف كل مصل بها بل المحاذاة العرفية كافية غاية الأمر أن المحاذاة تتسع مع البعد و كلما ازداد بعدا ازدادت سعة المحاذاة كما يعلم ذلك بملاحظة الأجرام البعيدة كالأنجم و نحوها فلا يقدح زيادة عرض الصف المستطيل عن الكعبة في صدق محاذاتها كما نشاهد ذلك بالنسبة إلى الأجرام البعيدة و القول بأن القبلة للبعيد سمت الكعبة و جهتها راجع في الحقيقة إلى ما ذكرنا و يعتبر العلم بالمحاذاة مع الإمكان و مع عدمه يرجع إلى العلامات و الأمارات المفيدة للظن.
اگر کسی به قبله دست رسی نداشته باشد باید به علامات و امارات مراجعه کند که علامات را شرع مشخص میکند و امارات عقلائیه اند.
علامات تعیین قبله در روایات ستارههایی هستند که این ستارهها عبارتند از جدی، ثریا، سهیل، عیوق، شمس و قمر. بر اساس این علامات قبله تعیین میشود. سیدنا الاستاد روی این علامات اشکالی دارد که این علامات اصلا در نصوص نیامده؛ مگر جدی که در روایات آمده ولی بقیهی علامات در نصوص نیامده و اصطلاحات منجمین و اختر شناسان است که اعتبار شرعی ندارد.