درس خارج اصول استاد محمد مروارید
97/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
مفاهیم
در مقام تعریف مفهوم، بایستی منطوق را نیز تعریف کرد.
منطوق و مفهوم در لغت
منطوق در لغت: گاهی بر هر معنایی که از لفظ فهمیده شود اطلاق میشود، چه از معانی ترکیبی باشد و یا افرادی و گاهی بر هر آنچه از شی برداشت میشود اطلاق میشود چه شی لفظ باشد و چه غیر آن.
مفهوم در لغت: بر دو معنا اطلاق میشود.
1. مترادف مدلول به معنای «معنا»، خواه مدلول لفظ مفرد باشد و یا جمله، مدلول حقیقی باشد و یا مجازی.
2. مفهوم در مقابل مصداق، مثلا مفهوم انسان حیوان ناطق بوده و مصداقش زید و بکر است.
منطوق و مفهوم در اصطلاح
منطوق در اصطلاح: هر معنایی که از لفظ فهمیده شود، پس مراد، آن معنا و مدلول و قضیهی محکیه است، در مقابل قضیه لفظیه، یک قضیه لفظیه داریم و یک قضیه محکیه، قضیه محکیه عبارت است از معنای منطوق در مقابل مفهوم.
چرا به منطوق که در مقابل مفهوم است و یک قضیه محکیه است در قبال لفظیه، چرا منطوق گفته میشود؟ حال آنکه منطوق لفظ است که نطق به آن شده است، چرا به معنا اطلاق منطوق شده است؟
این اطلاق به جهت تسمیهی مدلول به اسم دال است.
بنابراین معنای اصطلاحی منطوق این است: هر معنایی که از لفظ فهمیده شود بالمطابقه یا قرینه عامهی و یا قرینهی خاصه.
بالمطابقه مانند: و انزلنا من السماء ماءً طهورا، که دلالت بر مطهریت بالمطابقه میکند و مثال عرفی آن «رایت اسدا» که عرف از آن میفهمد که مرئی، حیوان مفترس است.
قرینهی عامه مانند مقدمات حکمت که اطلاق با آنها برداشت میشود و «ماء» را در آیهی بالا حمل بر مطلق آبها میکنیم.
قرینهی خاصه مانند «یرمی» در «رایت اسدا یرمی».
تعریف آخوند
و هي (أن المفهوم كما يظهر من موارد إطلاقه هو عبارة عن حكم إنشائي أو إخباري تستتبعه خصوصية المعنى الذي أريد من اللفظ بتلك الخصوصية و لو بقرينة الحكمة و كان يلزمه لذلك وافقه في الإيجاب و السلب أو خالفه) فمفهوم إن جاءك زيد فأكرمه مثلا لو قيل به قضية شرطية سالبة بشرطها و جزائها لازمة للقضية الشرطية التي تكون معنى القضية اللفظية و تكون لها خصوصية بتلك الخصوصية كانت مستلزمة لها.[1]
المفهوم کما یظهر من موارد اطلاقه هر حکمی است (چه اخباری و چه انشائی) که منشا آن خصوصیتی است در قضیه محکیه که آن خصوصیت مفهوم را در پی دارد.
اکنون تعریف را با ذکر چند مطلب توضیح میدهیم.
مطلب اول؛ مراد از حکم
مراد از حکم، انتفای حکم است و آخوند مسامحتا این تعبیر را به کار برده و البته در ادامه تدارک نموده «فمفهوم إن جاءك زيد فأكرمه مثلا لو قيل به قضية شرطية سالبة بشرطها و جزائها لازمة للقضية الشرطية التي تكون معنى القضية اللفظية» با همین کلمه سالبه فهماند که مقصود انتفای حکم است.
مطلب دوم؛ مقصود از خصوصیت متلازم با مفهوم
با یک مثال میتوان توضیح داد: در جملهی «اذا جائک زید فاکرمه» خصوصیت عبارت است از ترتب جزا مثلا وجوب اکرام بر شرط (مجیء زید) که نحو ترتب معلول بر علت منحصره؛ مدلول مطابقی این قضیه شرطیه، انحصار وجوب اکرام در مجیء است و این انحصار عدم معلول را حین عدم علت در پی دارد.
بنابراین توضیح، روشن شد که مفهوم مدلول التزامی است و منشا آن را در امر چهارم بررسی خواهیم کرد.
مطلب سوم؛ نوع تلازم
خیلی از مدلولهای التزامی وجود دارند اما مفهوم نیستند مانند وجوب مقدمه که ملازم وجوب ذی المقدمه و یا نهی از ضد که ملازم با امر به شی است، لکن این موارد را مفهوم نمیدانیم، بلکه مفهوم مدلول التزامی است که به نحو لزوم بین بالمعنی الاخص باشد.
مقصود آخوند نیز همین است؛ لازم بالمعنی الاخص آن چیزی است که با تصور آن بدون فوت وقت و واسطه، تصور ملازم به ذهن رسد مانند ملازمهی بین آتش و سوزندگی، لازم بالمعنی الاعم مانند همان مثالهایی که زدیم چیزی که بعد از تصور لازم و ملزوم و تصور نسبت بین آنها، تصدیق به رابطه پدید خواهد آمد.
گاهی نیز لازم غیر بین است زمانی که تصدیق به ملازمه محتاج به برهان عقلی است و صرف تصور ملزوم، و یا تصور ملزوم و همراه لازم و رابطه کفایت نمیکند.
بنابراین لازم بالمعنی الاخصِ خصوصیتِ موجود در جملهی منطوقیه را «مفهوم» مینامیم.