درس کتاب المکاسب سید مهدی میر معزی

بخش3

1400/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: شروط الفاظ العقد/احکام تلف المقبوض بالعقد الفاسد /السابع: ضمان القیمی بالقیمة

 

متن کتاب: و هل یقید ذلك (1) بما إذا حصل الیأس من الوصول إلیه (2) أو بعدم رجاء وجدانه (2) (3) أو یشمل (1) ما لو علم وجدانه (2) فی مدّة یتضرّر المالك من انتظارها (4) و لو كانت (5) قصیرة؟ (6) وجوه.

ظاهر أدلّة ما ذكر من الأُمور (7)، الاختصاص بأحد الأوّلین (8) (9)، لكنّ ظاهر إطلاق الفتاوى، الأخیر (10)

    1. ای کون موارد تعذّر الوصول الی العین فی حکم التلف.

    2. ای العین.

    3. یأس از وصول عبارت است از اطمینان به عدم وصول و عدم الرجاء عبارت است از عدم الظنّ بالوصول، لذا تفاوت یأس و عدم الرجاء در آن است که امید و رجاء به وصول در یأس، بسیار ناچیز بوده و ولی در عدم الرجاء، قویتر می باشد.

    4. ای انتظار تلک المدّة.

    5. ای تلک المدّة.

    6. به این معنا که اگر غاصب تا مدّتی نتواند مال را به مالک ردّ نماید و انتظار این مدّت نیز برای مالک، عرفاً ضرر به حساب بیاید، تعذّر وصول مالک به عین مال خود در این مدّت زمان در حکم تلف بوده و غاصب در زمان حیلولت و تا زمان بازگرداندن عین، ضامن قیمت آن خواهد بود و پس از بازگرداندن عین، حیلولت بر طرف شده و مالک باید قیمت عین را که به عنوان بدل حیلولت از غاصب دریافت کرده بود، به غاصب برگرداند.

    7. ای ظاهر الادلّة و الاخبار الواردة فی کون السرقة و الغرق و الضیاع و الاباق فی حکم التلف.

    8. ای الیأس من الوصول الیه او عدم رجاء وجدانه.

    9. به نظر می رسد این فرمایش مرحوم مصنّف صحیح نباشد، زیرا سرقة، غرق، ضیاع و اباق که در این روایات ذکر شده اند، در صورت امید به وصول مال در زمان طولانی یا کوتاه نیز صدق می نمایند و صدق آنها اختصاصی به خصوص صورت یأس از وصول و یا عدم الرجاء الی الوصول ندارد؛

اگر گفته شود وجه ادّعای مرحوم مصنّف مبنی بر ظهور این الفاظ در خصوص صورت یأس از وصول و عدم الرجاء الی الوصول آن است که غالب موارد سرقة، غرق، ضیاع و اباق از قبیل یأس از وصول و یا عدم الرجاء الی الوصول می باشند و لذا اطلاق این الفاظ انصراف به فرد غالب داشته و شامل فرد نادر یعنی صورت امید به وصول مال در زمان طولانی یا کوتاه نخواهد گردید؛

در پاسخ گفته می شود آنچه موجب انصراف لفظ مطلق به بعض افراد خود می باشد، غلبه استعمال لفظ مطلق در آن بعض است، نه صرف غلبه وجودی، زیرا این غلبه استعمال است که موجب انس ذهنی میان لفظ مطلق و آن فرد خاصّ می گردد، نه غلبه وجودی آن فرد در خارج؛ مثلاً اگر غالب افراد ماء به لحاظ وجود خارجی، ماء مطلق آشامیدنی بوده باشد، ولی در مغازه کلّه پزی لفظ ماء به صورت مطلق غالباً در آب کلّه پاچه استعمال شود، وقتی در مغازه کلّه پزی لفظ ماء به صورت مطلق استعمال می شود، به فردی که غالباً در آن استعمال می شود یعنی آب کلّه پاچه انصراف پیدا می نماید و لو آب کلّه پاچه در میان افراد ماء، غلبه وجودی نداشته و نادر باشد، نه به آب مطلق آشامیدنی که صرفاً در میان افراد ماء، غلبه وجودی دارد، ولی به لحاظ استعمال در مغازه کلّه پزی، غلبه نداشته و لفظ ماء به صورت مطلق، غالباً در آن استعمال نمی شود؛
سرقة، غرق، ضیاع و اباق، فرد غالب هستند و صورت امید به وصول مال در زمان طولانی یا زمان کوتاه، فرد نادر می باشد، ولی استعمال لفظ سرقة، غرق، ضیاع و اباق در هیچکدام غلبه نداشته و لذا صرف غلبه وجودی صورت یأس از وصول و یا عدم الرجاء الی الوصول نمی تواند سبب انصراف اطلاق این الفاظ به خصوص یأس از وصول و عدم الرجاء الی الوصول باشد، بنا بر این، اطلاق این الفاظ به جای خود باقی بوده و شامل صورت امید به وصول مال در زمان طولانی یا زمان کوتاه نیز خواهد گردید[1] .

    10. ای شمول صورة التعذّر فی الفتاوی بکون موارد تعذّر الوصول الی العین فی حکم التلف، لما علم وجدانه فی مدّة یتضرّر المالك من انتظارها و لو كانت قصیرة.

 

متن کتاب: كما یظهر (1) من إطلاقهم (2) أنّ اللوح المغصوب فی السفینة إذا خیف من نزعه، غَرْقُ مالٍ لغیر الغاصب (3)، انتقل إلى قیمته (4) إلى أن یبلغ الساحل (5) (6).

و یؤیده (7) أنّ فیه (7) جمعاً بین الحقّین (8) بعد فرض رجوع القیمة إلى ملك الضامن عند التمكّن من العین (9)؛ فإنّ تسلّط الناس على مالهم الذی فرض كونه (10) فی عهدته (11)، یقتضی جواز مطالبة الخروج عن عهدته (12) عند تعذّر نفسه (13)،

    1. ای کما یظهر ارادة الاخیر.

    2. ای اطلاق المفتین.

    3. به اینکه غاصب لوح، آن را در بدنه کشتی خود نصب کرده به گونه ای که اگر لوح نزع شود، کشتی غرق شده و اموال سایر مسافرین نیز غرق می شود.

    4. ای انتقل ضمان اللوح المغصوب من ردّ عینه الی ضمان قیمته.

    5. تا بعد از آنکه کشتی غاصب به ساحل رسید، لوح خود را از کشتی قلع نموده و قیمت لوح را که به عنوان بدل حیلولت از غاصب دریافت کرده بود، به غاصب باز گرداند.

    6. زیرا فقهاء، انتقال ضمان از عین به قیمت در خصوص لوح مغصوب در سفینه تا زمان بازگشت سفینه به ساحل را مقیّد به صورت طولانی شدن رسیدن سفینه به ساحل ننموده اند، لذا اطلاق کلام ایشان شامل صورتی که مدّت زمان وصول سفینه به ساحل، مدّت زمان کوتاهی مثل یک روز باشد نیز می گردد.

    7. ای الاخیر و هو شمول کون موارد تعذّر الوصول الی العین فی حکم التلف، لما علم وجدانه فی مدّة یتضرّر المالك من انتظارها و لو كانت قصیرة.

    8. ای حقّ المالک بالنسبة الی مالیّة عینه المملوکة فی مدّة الحیلولة و حقّ الغاصب بالنسبة الی قیمة العین الذی دفعه الی المالک بعنوان بدل الحیلولة، بعد ارتفاع الحیلولة و ردّ العین.

    9. ای عند تمکّن المالک من العین و ردّ العین الیه.

    10. ای کون مال الناس.

    11. ای عهدة الضامن.

    12. ای مطالبةُ المالک، خروجَ الضامن عن عهدة ماله.

    13. ای نفس مال المالک.

 

متن کتاب: نظیر ما تقدّم فی تسلّطه (1) على مطالبة القیمة للمثل المتعذّر فی المثلی؛ نعم، لو كان زمان التعذّر قصیراً جدّاً بحیث لا یحصل صدق عنوان الغرامة و التدارك على أداء القیمة، أشكل الحكم (2) (3).

    1. ای المالک.

    2. ای اشکل الحکم بکون تعذّر العین فی هذه المدّة القصیرة جدّاً، فی حکم التلف حتّی یجب علی الضامن، بدل الحیلولة.

    3. وجه اشکال حکم در این صورت آن است که اگرچه ادلّه تسلیط، دلالت بر جواز مطالبه مال در زمان تعذّر عین و در نتیجه انتقال ضمان از ضمان عین به ضمان قیمت می باشند ولی از آنجا که عرف به حدّی زمان وصول به عین را کوتاه می بیند که آن را به حساب نیاورده و اساساً تعذّر عین به حساب نمی آورد، تعذّر عین عرفاً صدق نمی نماید تا ادلّه تسلیط در صورت تعذّر عین، مقتضی انتقال ضمان از ضمان عین به ضمان قیمت باشند، بلکه عرف در این صورت، عین را مقدور دیده و لذا ادلّه تسلیط مقتضی ضمان خود عین خواهند بود، نه بدل آن یعنی قیمت[2] .


[1] مقرَّر هدایة الطالب الی اسرار المکاسب، الشهیدی التبریزی، المیرزا فتّاح، ج2، ص241.
[2] مقرَّر هدایة الطالب الی اسرار المکاسب، الشهیدی التبریزی، المیرزا فتّاح، ج2، ص241.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo