درس کتاب المکاسب سید مهدی میر معزی

بخش3

1400/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تنبیهات المعاطاة/الامر الرابع: انواع المعاطاة بلحاظ قصد المتعاطیین /بیان انواع المعاطاة بلحاظ قصد المتعاطیین

 

متن کتاب: الأمر الرابع أنّ أصل المعاطاة و هی إعطاء كلٍّ منهما (1) الآخر ماله یتصوّر بحسب قصد المتعاطیین على وجوه (2):

أحدها: أن یقصد كلٌّ منهما (1) تملیك ماله بمال الآخر (3)، فیكون الآخر فی أخذه قابلًا و متملّكاً بإزاء ما یدفعه (4)، فلا یكون فی دفعه (5) العوض، إنشاء تملیكٍ، بل دفع لما التزمه على نفسه بإزاء ما تملّكه، فیكون الإیجاب و القبول بدفع العین الاولى و قبضها (6)، فدفع العین الثانیة خارج عن حقیقة المعاطاة، فلو مات الآخذ قبل دفع ماله، مات بعد تمام المعاطاة؛ و بهذا الوجه صحّحنا سابقاً (7) عدم توقّف المعاطاة على قبض كلا العوضین،

    1. ای من المتعاطیین.

    2. باید توجّه داشت که مرحوم مصنّف، در اینجا صرفاً چهار وجه برای قصد متعاطیین ذکر می کنند در حالی که این وجوه، صور منحصره نبوده و مجموعاً نه وجه در اینجا وجود دارد، زیرا از طرفی در معاطاة قصد طرفین یا اباحه است یا تملیک و یا آنکه یکی معاطاة را به قصد اباحه انجام داده و دیگری به قصد تملیک و از طرف دیگر در هر یک از این سه صورت، یا مقابله بین دو مال است، یا بین دو فعل اعمّ از اباحه و تملیک و یا بین مال و فعل و از ضرب این سه صورت در سه صورت قبل، نه صورت حاصل می شود که در تمامی این صور، عمومات مقتضی صحّت معاطاة هستند مگر صوری که قصد یکی از طرفین یا هر دو طرف، اباحه و آن هم اباحه جمیع تصرّفات، حتّی تصرّفات مالکانه یعنی تصرّفات متوقّف بر ملک باشد که مرحوم مصنّف به آن اشاره می نمایند[1] .

    3. با این تفاوت که قصد بایع، اصلی بوده و قصد مشتری تبعی می باشد؛ یعنی مقصود بالاصاله بایع، فروش مال خود می باشد، در حالی که مقصود بالاصاله مشتری از تملیک مال خود، فروش آن نیست، بلکه مقصود بالاصاله مشتری، خرید و اشتراء مال بایع است و بالتبع و برای تحصیل این مقصود خود، مال خود را به ملک بایع در می آورد[2] .

    4. ای ما یدفعه الآخر الی الاوّل.

    5. ای دفع الآخر.

    6. ای قبض العین الاولی.

    7. ای فی التنبیه الثانی.

متن کتاب: فیكون إطلاق المعاطاة علیه (1) من حیث حصول المعاملة فیه (2) بالعطاء دون القول، لا من حیث كونها متقوّمة‌ بالعطاء من الطرفین. و مثله (3) فی هذا الإطلاق (4): لفظ «المصالحة» (5) و «المساقاة» (6) و «المزارعة» (7) و «المؤاجرة» (8) و غیرها، و بهذا الإطلاق (9) یستعمل المعاطاة فی الرهن و القرض و الهبة (10)، و ربما یستعمل (11) فی المعاملة الحاصلة بالفعل (12) و لو لم یكن (13) عطاءً (14) (15)، و فی صحّته (16) تأمّل.

    1. ای علی المعاطاة.

    2. ای فی المعاطاة.

    3. ای مثل المعاطاة.

    4. ای فی اطلاق باب المفاعلة علی امرٍ بلحاظ صدق اصل الفعل من دون ارادة معنی الباب و هو المشارکة من الطرفین.

    5. زیرا در مصالحه لزوماً هر دو طرف سازش نمی نمایند، بلکه در اکثر موارد صرفاً با کوتاه آمدن و سازش یکی از طرفین، مصالحه واقع می شود، لذا مصالحه به معنای صلح استعمال شده است.

    6. زیرا در مساقاة، این تنها عامل و آبیار است که سقی و آبیاری می نماید نه صاحب زمین، لذا مساقاة به معنای سقی استعمال شده است.

    7. زیرا در مزارعه، این تنها عامل و کشاورز است که زراعت می نماید نه صاحب زمین، لذا مزارعه به معنای زرع استعمال شده است.

    8. زیرا در مؤاجره، این تنها مستأجر یا موجر است که به طرف مقابل یعنی مالک یا اجیر، اجرت پرداخت می نماید، لذا مؤاجرة به معنای اجاره استعمال شده است.

    9. اطلاق باب المفاعلة علی امرٍ بلحاظ صدق اصل الفعل من دون ارادة معنی الباب و هو المشارکة من الطرفین.

    10. زیرا در رهن، قرض و هبة مخصوصاً هبه غیر معوّضه، اساساً یک عین بیشتر اعطاء نمی گردد و معاطاة به معنای اعطاء طرفینی صدق نمی نماید.

    11. ای و ربما یستعمل المعاطاة.

    12. ای لا بالقول.

    13. ای و لو لم یکن ذلک الفعل.

    14. ای حتّی من جانبٍ واحد.

    15. مراد مرحوم مصنّف، معامله به وصول المال است مثل برداشتن سبزی از مغازه سبزی فروش و قرار دادن پول آن در دخل مغازه که نسبت به هر دو طرف معامله، وصول مال است، ولی عرفاً اعطاء به حساب نمی آید.

    16. مرجع ضمیر «صحّته» عبارت است از «استعمال المعاطاة فی المعاملة الحاصلة بالفعل و لو لم یکن عطاءٌ» و لذا عبارت مرحوم مصنّف به این معنا است که «فی صحّة صدق المعاطاة علی المعاملة الحاصلة بالفعل و لو لم یکن عطاءٌ، تأمّلٌ»؛

 

متن کتاب: ثانیها (1): أن یقصد كلّ منهما (2) تملیك الآخر (3) ماله (4) بإزاء تملیك ماله إیاه (5) (6)، فتكون (7) تملیكاً بإزاء تملیك، فالمقابلة بین التملیكین لا الملكین (8)، و المعاملة متقوّمة بالعطاء من الطرفین، فلو مات الثانی قبل الدفع (9)، لم یتحقّق المعاطاة و هذا (10) بعید عن معنى البیع (11) و قریب إلى الهبة المعوّضة؛ لكون كلٍّ من المالین (12) خالیاً عن العوض (13)، لكن إجراء حكم الهبة المعوّضة (14) علیه (15) مشكل؛ إذ لو لم یملّكه الثانی (16) هنا (17)، لم یتحقّق التملیك من الأوّل؛

    1. ای ثانی الوجوه الذی یتصوّر فی المعاطاة بحسب قصد المتعاطیین.

    2. ای من المتعاطیین.

    3. «تملیک الآخر» از قبیل اضافه مصدر به مفعول خود می باشد یعنی تملیک به فرد دیگر.

    4. ای مال المتعاطی الاوّل.

    5. ای تملیک الآخر ماله للمتعاطی الاوّل.

    6. مثلاً علی خانه اش را به محمّد تملیک نماید در ازاء اینکه محمّد نیز 1000 دینار به علی تملیک نماید.

    7. ای المعاطاة.

    8. یعنی در این وجه، بر خلاف وجه قبل، فعل تملیک در مقابل و به عوض فعل تملیک قرار می گیرد، نه اینکه عین مال یکی در مقابل عین مال دیگری قرار بگیرد.

    9. ای قبل دفع ماله الذی هو انشاء فعلیٌّ لتملیک مال الآخر للمتعاطی الاوّل.

    10. ای المقابلة بین التملیکین.

    11. زیرا مقابله در بیع، بین عوضین است نه بین فعلین.

    12. ای فی هذا الوجه الثانی من المعاطاة.

    13. زیرا در این وجه دوّم، تملیک هر دو مال، مجّاناً انجام شده و عوضی ندارد و آنچه عوض دارد و معاوضه بر سر آن انجام شده است، اصل تملیک است که در مقابل تملیک آخر صورت می پذیرد.

    14. و هو تحقّق الهبة و ان لم یتحقّق العوض من الثانی.

    15. ای علی الوجه الثانی و هو قصد المقابلة بین التملیکین.

    16. ای لو لم یملّک المتعاطیَ الاوّل، المتعاطیُ الثانی.

    17. ای فی المعاطاة بقصد مقابلة التملیکین.

 

متن کتاب: لأنّه إنّما ملّكه بإزاء تملیكه (1)، فما لم یتحقّق تملیك الثانی، لم یتحقّق تملیكه (2)، إلّا أن یكون تملیك الآخر له (3) ملحوظاً عند تملیك الأوّل على نحو الداعی، لا العوض، فلا یقدح تخلّفه (4) (5).

فالأولى (6) أن یقال: إنّها (7) مصالحة و تسالم على أمرٍ معین (8) أو معاوضة مستقلّة (9).

ثالثها (10): أن یقصد الأوّل إباحة ماله بعوض، فیقبل الآخر بأخذه إیاه (11)، فیكون الصادر من الأوّل، الإباحة بالعوض، و من الثانی بقبوله لها (12) التملیك، كما لو صرّح بقوله: أبحت لك كذا بدرهم.

رابعها (13): أن یقصد كلّ منهما الإباحة بإزاء إباحة الآخر، فیكون إباحة بإزاء إباحة (14)، أو إباحة بداعی إباحة (15) على ما تقدّم نظیره فی الوجه الثانی من إمكان تصوّره (16) على نحو الداعی و على نحو العوضیة.

    1. ای لأنّ الاوّل انّما ملّک مالَه للثانی بإزاء تملیک الثانی مالَه للاوّل.

    2. ای تملیک الاوّل.

    3. ای للأوّل.

    4. فلا یقدح تخلّف التملیک الثانی فی تحقّق التملیک الاوّل.

    5. زیرا همانطور که در مبحث تخلّف داعی بیان شده است، تحقّق داعی شرط صحّت معامله نبوده و تخلّف آن موجب بطلان و فساد معامله نمی گردد، مثلاً کسی که به داعی پذیرایی مهمان نان و غذا می خرد و سپس میهمانی به هم می خورد یا کسی که به داعی شفای بیمار، دارو تهیّه می کند و سپس معلوم می شود بیمار، قبل از آن شفا پیدا کرده بوده، در این موارد تخلّف داعی موجب فساد معامله نان و غذا و دارو نمی گردد.

    6. ای فالأولی علی الوجه الثانی و هو قصد المقابلة بین التملیکین فی المعاطاة.

    7. ای المعاطاة.

    8. و الصلح جائزٌ بین المسلمین، سواءٌ افاد فائدة احدی المعاملات المعروفة ام لا.

    9. لإطلاق «تجارةً عن تراض» و «اوفوا بالعقود» و امثال ذلک.

    10. ای ثالث الوجوه الذی یتصوّر فی المعاطاة بحسب قصد المتعاطیین.

    11. ای بأخذ المتعاطی الآخر، مالَ المتعاطی الاوّل.

    12. ای للاباحة بالعوض.

    13. ای رابع الوجوه الذی یتصوّر فی المعاطاة بحسب قصد المتعاطیین.

    14. مثل اینکه علی خانه اش را در اختیار محمّد بگذارد و قصد او از این کار، اباحه خانه اش در برابر این باشد که محمّد نیز مغازه اش را برای او اباحه نماید.

    15. مثل اینکه علی خانه اش را در اختیار محمّد بگذارد و قصد او از این کار، اباحه خانه اش به صورت مجّانی و بلا عوض باشد ولی هدف، غرض و داعی او از این کار این باشد که دل محمّد نیز با او نرم شده و محمّد نیز مغازه اش را برای او اباحه نماید.

    16. ای تصوّر تملیک المتعاطی الثانی فی الوجه الثانی.


[2] مقرَّر هدایة الطالب الی اسرار المکاسب، الشهیدی التبریزی، ج2، ص180.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo