درس کتاب المکاسب سید مهدی میر معزی

کفایه

1402/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الثالث عشر: المشتق/التنبیهات /التنبیه الخامس: انحاء قیام المبدأ بالذات

 

متن کتاب: و بالجملة یكون مثل «العالم» و «العادل» (1) و غیرهما من‌ الصفات الجاریة علیه تعالى (2)‌ و على غیره (3)، جاریة علیهما (4) بمفهوم واحد و معنى فارد و إن اختلفا (5) فیما یعتبر فی الجری (6) من‌ الاتحاد (7) و كیفیة التلبس بالمبدإ (8) حیث إنه‌ (9) بنحو العینیة (10) فیه تعالى‌ و بنحو الحلول‌ أو الصدور (11) فی غیره (12)،

    1. به نظر می رسد تمثیل به «عادل» در ما نحن فیه صحیح نباشد، زیرا بحث در ما نحن فیه از صفات ذات است و مرحوم صاحب فصول نیز در صفات ذات قائل به نقل شده اند، نه در صفات فعل، در حالی که «عادل» از صفات فعل الهی بوده و هیچ کس قائل به عینیّت مبدأ اشتقاق آن یعنی عدالت با ذات اقدس الهی نیست[1] .

    2. مثل «الله عالمٌ».

    3. ای و الجاریة علی غیر ذاته تعالی مثل «زیدٌ عالمٌ».

    4. ای علی ذاته تعالی و غیره.

    5. ای «العالم» الجاری علی ذاته تعالی مع «العالم» الجاری علی غیر ذاته تعالی.

    6. ای الحمل.

    7. ای اتّحاد المحمول و الموضوع و تلبّس ذات الموضوع بمبدأ اشتقاق المحمول.

    8. این واو، واو تفسیریّه می باشد و مراد از «الاتّحاد» را تفسیر می نماید یعنی: و ان اختلفا العالم الجاری علی ذاته تعالی مع العالم الجاری علی غیر ذاته تعالی فی الاتّحاد و التلبّس المعتبر فی الجری، ای فی کیفیّة تلبّس الذات بمبدأ اشتقاق الوصف.

    9. ای الاتّحاد و کیفیّة التلبّس.

    10. ای عینیّة مبدأ اشتقاق الوصف مع الذات.

    11. ای حلول مبدأ اشتقاق الوصف علی الذات او صدوره عن الذات.

    12. ای غیر ذاته تعالی.

 

متن کتاب: فلا وجه‌ لما التزم به‌ فی الفصول من نقل الصفات‌ الجاریة علیه تعالى عما هی‌ علیها من المعنى (1) كما لا یخفى‌، كیف‌ و لو كانت (2)‌ بغیر معانیها العامة (3)، جاریة علیه تعالى، كانت (2) صرف لقلقة اللسان‌ و ألفاظ بلا معنى‌، فإن‌ غیر تلك المفاهیم العامة الجاریة على غیره تعالى، غیر مفهوم‌ و لا معلوم إلا بما یقابلها (3)، ففی مثل ما إذا قلنا: «إنه تعالى‌ عالم»، إما أن نعنی أنه (4) من ینكشف‌ لدیه الشیء، فهو ذاك المعنى العام‌ (5) أو أنه (4)‌ مصداق‌ لما یقابل ذاك المعنى (5)‌، فتعالى عن ذلك (6) علوا كبیرا و إما أن لا نعنی‌ شیئا، فتكون (2) كما قلناه‌ من كونها (2) صرف اللقلقة و كونها (2) بلا معنى‌ كما لا یخفى‌ (7).

و العجب أنه‌ جعل (8)‌ ذلك (9)‌ علة لعدم صدقها (2) فی حق غیره‌ (10) (11)

    1. ای نقل الصفات الجاریة علیه تعالی عمّا هی علیها من المعنی (و هو ثبوت مبدأ الاشتقاق للذات الذی یستلزم نقص وجود الذات و خلوّه فی مرحلة ذاته عن وجود المبدأ) الی معنیً آخر لا یستلزم نقص وجود ذاته تعالی و خلوّه فی مرحلة ذاته عن وجود مبدأ اشتقاق الوصف.

    2. ای الصفات الجاریة علیه تعالی.

    3. ای معانیها العامّة الجاریة علی غیر ذاته تعالی.

    4. ای الله تعالی.

    5. ای ما یقابل ذاک المعنی العامّ الجاریة علی غیره تعالی ای ما یقابل معنی «من ینکشف لدیه الشیء» و هو الجاهل ای «من لم ینکشف لدیه الشیء».

    6. ای عن الجهل.

    7. به نظر می رسد این اشکال مرحوم مصنّف بر صاحب فصول «رحمة الله علیه» وارد نباشد؛ زیرا مرحوم صاحب فصول، مدّعی نقل در هیئت مشتقّ بوده و می فرمایند هیئت مشتقّ در صفات جاری بر ذات خداوند متعال، از معنای موضوعٌ له آن یعنی ذات مغایر با مبدأ به معنای دیگری نقل داده شده که عبارت است از ذات متّحد با مبدأ یعنی عالم در غیر باریتعالی به معنای «من ینکشف لدیه الشیء بغیر ذاته» می باشد، امّا در مورد ذات باریتعالی به معنای «من ینکشف لدیه الشیء انکشافاً بعین ذاته، لا بغیره» می باشد؛ در حالی که این اشکال بر اساس ادّعای نقل در مادّه مشتقّات وارد می گردد، نه هیئت آنها[2] .

    8. ای صاحب الفصول رحمه الله.

    9. ای نقل الصفات الجاریة علیه تعالی عمّا هی علیها من المعنی.

    10. ای غیر ذاته تعالی من الممکنات.

    11. ایشان می فرمایند[3] : «فالوجه التزام وقوع النقل فی تلك الألفاظ بالنسبة إليه تعالى و و لهذا لا یصدق فی حقّ غیره».

متن کتاب: و هو كما ترى (1)‌؛

و بالتأمل‌ فیما ذكرنا ظهر الخلل فیما استدل (2)‌ من الجانبین و المحاكمة بین‌ الطرفین (3)‌، فتأمل‌.

    1. دلیل اشکال و تعجّب مرحوم مصنّف آن است که همانطور که گذشت، واضح است که اگر مراد ایشان از نقل صفتی مثل عالم در صورت حمل آن بر ذات باریتعالی، اراده معنای مقابل عالم یعنی جاهل باشد، صدق جاهل در حقّ غیر خداوند، ممکن می باشد؛ و اگر مراد ایشان صرف لقلقه لسان و عدم اراده معنایی خاصّ باشد، باز هم واضح است که لقلقه لسان و عدم اراده معنایی خاصّ، در حقّ غیر خداوند نیز ممکن خواهد بود و وجهی ندارد ایشان بفرمایند به جهت نقل، این صفات بر غیر خداوند متعال صدق نمی نمایند؛

ولی به نظر می رسد این اشکال مرحوم مصنّف نیز همچون اشکال قبل، وارد نبوده و تعجّب ایشان بلا مورد باشد، زیرا این اشکال بر اساس ادّعای نقل در مادّه مشتقّات وارد می گردد نه هیئت آنها در حالی که همانطور که گذشت، مرحوم صاحب فصول، ادّعای نقل را در مادّه مشتقّات مطرح ننموده اند، بلکه ادّعای نقل را در خصوص هیئت مشتقّ مطرح نموده و می فرمایند مشتقّات جاری بر ذات باریتعالی به معنایی که در مورد ذات باریتعالی دارند یعنی «من یتّصف بالمبدأ اتّصافاً بعین ذاته لا بغیره»، در حقّ غیر ذات باریتعالی صدق نمی نمایند، زیرا واضح است که صفات ممکنات به لحاظ وجود خارجی، عین ذات آنها نمی باشد[4] .

    2. ای صاحب الفصول رحمه الله.

    3. به نظر می رسد این ادّعای مرحوم مصنّف صحیح نباشد، زیرا همانطور که گذشت، مرحوم صاحب فصول صرفاً استدلال معتزله را که قائل به عدم اعتبار قیام مبدأ به ذات در صدق حقیقی مشتقّ بودند، بیان نموده و آن را ردّ نمودند و هیچ اشاره ای نه به نظریّه و استدلال اشاعره که قائل به اعتبار قیام مبدأ به نحو حلولی در صدق مشتقّ بودند و نه به محاکمه و قضاوت میان این دو نظریّه ننمودند و لذا این نسبت مرحوم مصنّف در اثر غفلت ایشان از متن کلام مرحوم صاحب فصول بوده و صحیح نمی باشد؛ مضاف بر آنکه در خصوص همان استدلال معتزله که مرحوم مصنّف آن را ذکر نمودند نیز با تأمّل در کلام مرحوم مصنّف راجع به نحوه تلبّس ذات به مبدأ در صفات الهی دانسته می شود این کلام، به هیچ وجه ربطی به استدلال مذکور در فصول نداشته و اشکال بر آن به حساب نمی آید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo