درس کتاب المکاسب سید مهدی میر معزی

کفایه

1402/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الثالث عشر: المشتق/التنبیهات /التنبیه الخامس: انحاء قیام المبدأ بالذات

 

متن کتاب: الخامس‌ (1): أنه وقع الخلاف‌ بعد الاتفاق على اعتبار المغایرة كما عرفت‌ (2) بین المبدأ و ما یجری علیه المشتق،‌ فی اعتبار قیام المبدأ به (3)‌ فی صدقه (4)‌ على نحو الحقیقة (5) (6) و قد استدل من قال بعدم الاعتبار (7) بصدق «الضارب» و «المؤلم»‌ (8) مع قیام‌ «الضرب» و «الألم» بالمضروب و المؤلَم بالفتح (9).

    1. ای الخامس من تنبیهات المشتقّ.

    2. ای کما عرفت فی التنبیه الرابع.

    3. ای بما یجری علیه المشتقّ.

    4. ای صدق المشتقّ

    5. عبارت «بین المبدأ و ما یجری علیه المشتقّ»، ظرف و متعلّق به «المغایرة»؛ عبارت «علی اعتبار المغایرة»، جار و مجرور و متعلّق به «الاتّفاق»؛ عبارت «فی اعتبار قیام المبدأ الخ»، جار و مجرور و متعلّق به «الخلاف»؛ و عبارت «فی صدقه علی نحو الحقیقة»، جار و مجرور و متعلّق به «اعتبار» در عبارت «فی اعتبار قیام المبدأ الخ» می باشد ای: «الخامس انّه وقع الخلاف فی اعتبار قیام المبدأ بما یجری علیه المشتقّ فی صدق المشتقّ علی نحو الحقیقة بعد الاتّفاق علی اعتبار المغایرة بین المبدأ و مایجری علیه المشتقّ».

    6. در این زمینه چهار قول وجود دارد:

اشاعره قائل به اعتبار خصوص قیام مبدأ به ذات به نحو حلول در صدق حقیقی مشتقّ می باشند؛ به جهت همین مبنا است که اشاعره قائل راجع به خداوند متعال، قائل به کلام نفسی شده اند و مبدأ اشتقاق در صفت «متکلّم» جاری بر ذات باری تعالی را کلام نفسی می دانند، زیرا کلام به معنای متعارف آن، امری حادث می باشد و حلول آن در ذات باریتعالی مستلزم حلول حوادث در ذات الهی می باشد و از آنجا که حلول حوادث به معنای حلول اموری است که سابقاً وجود نداشته اند، حلول حوادث در ذات باری تعالی مستلزم نقص ذات در مرحله قبل از حدوث کلام متعارف خواهد بود، در حالی که ذات خداوند متعال از هر گونه نقص و فقر، بریء می باشد؛ لذا باید مراد از مبدأ اشتقاق در صفت «متکلّم» جاری بر ذات باریتعالی، کلام نفسی باشد که امری قدیم بوده و از ازل تا ابد برای ذات الهی ثابت می باشد؛

معتزله قائل به عدم اعتبار قیام مبدأ به ذات در صدق حقیقی مشتقّ می باشند؛ ایشان برای اثبات این ادّعای خود به چند نوع از انواع مشتقّات استشهاد نموده اند:

اوّل به مثل «ضارب» و «مؤلِم» استشهاد نموده اند که ضرب و ألم بر ذات ضارب و مُؤلِم قیام حلولی ننموده اند، بلکه حلولاً قائم به مضروب و مُؤلَم هستند؛

دوّم به مثل «مُتکَلِّم» و «خالق» استشهاد نموده اند که از صفات فعل الهی می باشند استناد نموده اند که تکلّم و خلق در آنها بر ذات الهی قیام حلولی ننموده اند، بلکه بر ذات کلام و ذات مخلوقات حلولاً قیام می نمایند؛

سوّم به مثل «بقّال» و «حدّاد» استشهاد نموده اند که مبدأ اشتقاق آنها یعنی بقل و حدید، خود از قبیل ذوات بوده و قیام آنها به ذات بقّال و حدّاد، ممکن نیست؛

و چهارم به صفات ذات الهی استشهاد نموده اند که عین ذات بوده و قیام حلولی آنها به ذات با اتّحاد عینی آنها به حسب وجود خارجی با ذات، منافات دارد.

مرحوم صاحب فصول در این زمینه تفصیل داده و در مشتقّاتی که مبدأ اشتقاق آنها وصف می باشد مثل «ضارب»، اعتبار قیام مبدأ به ذات را در صدق حقیقی مشتقّ شرط می دانند و در مشتقّاتی که مبدأ اشتقاق آنها از ذوات می باشد مثل «بقّال» و «حدّاد»، قائل به عدم اعتبار قیام مبدأ به ذات در صدق حقیقی مشتقّ می باشند؛ لذا در نوع اوّل و دوّم مذکور از مشتقّات در قول معتزله یعنی مثل «ضارب» و «مُؤلِم» و صفات فعل الهی مثل «متکلّم» و «خالق»؛ عدم صدق قیام حلولی را ردّ نموده و قائل به صدق قیام حلولی شده و می فرمایند[1] : «و منشأ هذا الوهم عدم الفرق بین المصدر بمعنى الفاعل و بینه بمعنى المفعول فإن الضرب و الإیلام بمعنى الفاعل تأثیر و قیامهما بالفاعل كما أنهما بمعنى المفعول أثر و قیامهما بالمفعول و كذا الكلام فی المتكلم فإنه بمعنى الفاعل عبارة عن إنشاء الكلام و لا قیام له إلا بالمتكلم كما أنه بمعنى المفعول عبارة عن نفس الكلام و قیامه بجوهر الهواء» و به همین خاطر است که در نوع سوّم مذکور از مشتقّات در قول معتزله یعنی مشتقّاتی که مبدأ اشتقاق آنها ذات می باشد مثل «بقّال» و «حدّاد»، قائل به عدم اعتبار قیام مبدأ اشتقاق به ذات هستند و در نوع چهارم مذکور از مشتقّات در قول معتزله یعنی مشتقّاتی که از صفات ذات الهی می باشند، قائل به نقل مشتقّ و تغییر معنای موضوعٌ له آن شده و می فرمایند[2] : «فالوجه التزام وقوع النقل في تلك الألفاظ بالنسبة إليه تعالى».

و مرحوم مصنّف مطلقاً قائل به اعتبار قیام مبدأ اشتقاق به ذات در صدق حقیقی مشتقّ می باشند و تفاوت مشتقّات را صرفاً در تفاوت انحاء و کیفیّات تلبّس را به اعتبار اختلاف موادّ و هیئات مشتقّات می دانند، نه در اصل قیام مبدأ اشتقاق به ذات و عدم قیام آن و با این تحلیل، صدق تمامی انواع چهارگانه مشتقّات مذکور در قول معتزله را حقیقی می شمارند و در قسم سوّم یعنی مشتقّاتی که مبدأ اشتقاق آنها از قبیل ذات می باشند مثل «تامر» و «حدّاد» نیز قائل به صدق حقیقی هیئت مشتقّ شده و مجاز را در مادّه مشتقّ می دانند یعنی قائل به آن هستند مبدأ اشتقاق در این دو که مادّه «تمر» و «حدید» می باشد، مجازاً در «بیع التمر» و «صنعة الحدید» استعمال شده و لذا «تامر» به معنای «بایع التمر» و «حدّاد» به معنای «صانع الحدید» بوده و در این موارد نیز مبدأ اشتقاق به معنای مستعملٌ فیه مجازی خود یعنی «بیع التمر» و «صنعة الحدید»، قائم به ذات موضوع خواهد بود[3] .

    7. ای عدم اعتبار قیام المبدأ بما یجری علیه المشتقّ فی صدق المشتقّ.

    8. ای بصدق «الضارب» و «المؤلَم» علی الذات الذی صدر عنه الضرب و الإیلام.

    9. ای مع قیام «الضرب» و «الألم» بالمضروب و المُؤلَم بالفتح، لا بالذات الجاری علی المشتقّ و هو الضارب و المُؤلِم با لکسر.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo