درس کتاب المکاسب سید مهدی میر معزی

کفایه

1402/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الثالث عشر: المشتق/التنبیهات /التنبیه الثالث: کفایة المغایرة المفهومیّة بین المبدأ و الذات فی الحمل

 

متن کتاب: الرابع (1): لا ریب فی كفایة مغایرة المبدإ (2) مع ما یجری المشتق‌ علیه (3)‌ مفهوما و إن اتحدا (4) عینا و خارجا (5) (6)،

    1. ای الرابع من تنبیهات المشتقّ.

    2. مثل «الضرب» فی «ضارب».

    3. ای الذات الذی یجری علیه مشتقٌّ مثل «الضارب».

    4. ای المبدأ و ما یجری علی المشتقّ.

    5. ای بحسب الوجود الخارجی.

    6. توجّه به یک نکته در اینجا لازم است و آن اینکه اگرچه تنبیه چهارم نیز همچون تنبیه سوّم که شرط حمل مشتقّ بر ذات را وجود اتّحاد من جهةٍ و مغایرة من جهةٍ اخری میان مشتقّ و ذات می دانست، هر دو راجع به ملاک حمل مشتقّات بر ذوات می باشد، ولی تغایری که در تنبیه چهارم مطرح می شود بر خلاف تغایر مطرح در تنبیه سوّم، تغایر میان مشتقّ مثل «ضارب» و ذات نیست، بلکه تغایر میان مبدأ اشتقاق مشتقّ مثل «ضرب» و ذات می باشد و هدف اصلی از طرح این شرط مطرح در تنبیه رابع بر خلاف تنبیه ثالث، تصحیح حمل مشتقّ بر ذات نیست، بلکه هدف آن است که روشن شود با وجود اینکه به لحاظ معنای عرفی، شرط صدق مشتق ّبر ذات آن است که میان مبدأ اشتقاق مشتقّ و ذات، مغایرت وجود داشته باشد، چگونه مشتقّات حاکی از صفات ذات الهی بر ذات باریتعالی صدق می نمایند در حالی که میان مشتقّ و مبدأ اشتقاق در ذات باریتعالی هیچ تغایری وجود نداشته و مبدأ اشتقاق مشتقّ در این صفات به لحاظ وجود خارجی، عین ذات باریتعالی می باشد؟

 

متن کتاب: فصدق الصفات‌ مثل العالم و القادر و الرحیم و الكریم إلى غیر ذلك‌ من صفات الكمال‌ و الجلال‌ علیه تعالى على ما ذهب إلیه أهل الحق (1) من عینیة صفاته (2) (3)،‌ یكون‌ على الحقیقة (4)، فإن‌ المبدأ فیها (5) و إن كان عین ذاته تعالى خارجا (6) إلا أنه‌ (5) غیر ذاته تعالى مفهوما.

    1. مراد از اهل حقّ، فرقه مُحِقّه یعنی امامیّه می باشد.

    2. ای من عینیّة صفاته تعالی مع ذاته.

    3. امامیّه قائل به آن هستند که مبادی اشتقاق صفات ذات خداوند متعال مثل «قادر»، «عالم»، «حیّ»، «مرید» و «مُدرِک» یعنی «قدرت»، «علم»، «حیاة»، «اراده» و «ادراک»، عین ذات خداوند متعال هستند، به خلاف همین صفات در صورتی که بر وجودات ممکنه ای مثل انسان حمل شوند که مبدأ اشتقاق آنها عین ذات موصوف نبوده و بلکه امری خارج از ذات می باشند که بر ذات عارض شده اند، زیرا در صورتی که مبدأ اشتقاق صفات ذات خداوند متعال همچون صفات عارض بر ذات ممکنات، امور عرضی خارج از ذات بوده باشند، لازم می آید که ذات خداوند متعال، فی حدّ نفسه خالی از مبدأ اشتقاق این صفات بوده و برای کمال، محتاج به عروض مبدأ اشتقاق این صفات باشد در حالی که فرض آن است که وجود ذات باریتعالی، وجودی کامل و خالی از هر گونه نقص و کمبود است، لذا در علم کلام بیان شده که مبادی اشتقاق صفات ذات خداوند متعال عین ذات باریتعالی می باشند.

    4. عبارت «یکون علی الحقیقة»، خبر برای «فصدق الصفات الخ» می باشد ای «فصدق صفات الذات الجاریة علی الله تعالی علی ما ذهب الیه اهل الحقّ من عینیّة صفاته تعالی مع ذاته، یکون استعمالاً حقیقیاً، لا استعمالاً مجازیّاً».

    5. ای المبدأ فی صفات الجمال و الکمال الجاریة علی الله تعالی.

    6. ای بحسب الوجود الخارجی.

 

متن کتاب: و منه (1)‌ قد انقدح‌ ما فی الفصول (2) من الالتزام بالنقل (3) أو التجوز (4) فی ألفاظ الصفات الجاریة علیه تعالى‌ بناء على الحق من العینیة (5)، لعدم‌ (6) المغایرة المعتبرة بالاتفاق (7) و ذلك (8) لما عرفت‌ من كفایة المغایرة (9) مفهوما

    1. ای ممّا ذکرنا من کفایة المغایرة المفهومیّة بین المبدأ و الذات و أنّ صفاته تعالی مغایرٌ لذاته تعالی مفهوماً و ان اتّحادا بحسب الوجود الخارجی.

    2. صاحب فصول «رحمة الله علیه» در تنبیه سوّم از تنبیهات مشتقّ، کلامی دارند که مرحوم مصنّف در تنبیه چهارم، پنجم و ششم، سه ادّعایی را که مرحوم صاحب فصول در این تنبیه سوّم مطرح نموده اند مورد نقد و بررسی قرار می دهند.

لذا لازم است مقدّمتاً کلام صاحب فصول «رحمة الله علیه» به صورت کامل ذکر گردد.

ایشان در فصول می فرمایند[1] : «الثالث: یشترط فی صدق المشتق على شی‌ء حقیقة، قیام مبدإ الاشتقاق به من دون واسطة فی العروض إن كان صفة كالضارب و القاتل، فإن مبدأهما الضرب و القتل بمعنى الفاعل و هما تأثیر و لا قیام له إلا بالمؤثر؛ و كالقائم و القاعد و النائم، فإن مبادیها آثار و صفات و إنما قیامها بالمتأثر و المتصف؛ و أما إذا كان المبدأ ذاتا فلا یعتبر فیه القیام كما فی البقال و الحداد؛

و إنما قلنا من دون واسطة فی المقام، احترازا عن القائم بواسطة، فإنه لا یصدق إلا مجازا كالشدة و السرعة القائمتین بالجسم بواسطة الحركة و اللون فإنه یقال الحركة سریعة أو اللون شدید و لا یقال الجسم سریع أو شدید هذا و خالف فی ذلك جماعة فلم یعتبروا قیام المبدإ فی صدق المشتق و استدلوا بصدق الضارب و المؤلم مع قیام الضرب و الألم بالمضروب و المؤلم و جعلوا من هذا الباب إطلاق المتكلم علیه تعالى حیث إن الكلام مخلوق فی الهواء و قائم به و منشأ هذا الوهم عدم الفرق بین المصدر بمعنى الفاعل و بینه بمعنى المفعول فإن الضرب و الإیلام بمعنى الفاعل تأثیر و قیامهما بالفاعل كما أنهما بمعنى المفعول أثر و قیامهما بالمفعول و كذا الكلام فی المتكلم فإنه بمعنى الفاعل عبارة عن إنشاء الكلام و لا قیام له إلا بالمتكلم كما أنه بمعنى المفعول عبارة عن نفس الكلام و قیامه بجوهر الهواء و انتصر لهم بعض أفاضل المتأخرین بصدق العالم و القادر و نحوهما علیه تعالى مع عینیة صفاته تعالى كما هو الحق و بصدق الخالق علیه تعالى مع عدم قیام الخلق به و كلا الوجهین ضعیف أما الأول فلأنه مشترك الورود إذ الظاهر إطباق الفریقین على أن المبدأ لا بد أن یكون مغایرا لذی المبدإ و إنما اختلفوا فی وجوب قیامه به و عدمه فالوجه التزام وقوع النقل فی تلك الألفاظ بالنسبة إلیه تعالى و لهذا لا یصدق فی حق غیره و من هذا الباب إطلاق الموجود على الشی‌ء بناء على عینیة الوجود

و قد یتكلف فی إثبات صدق ذلك بأن مدلول المشتق واجد المبدإ و وجدان الشی‌ء لنفسه ضروری مستندا إلى ذاته فهو أولى من وجدان غیره له فهو أولى بصدق الاسم و هو كما ترى إذ لیس مبنى العرف على مراعات مثل هذه الأمور الخفیة و أما الثانی فلأن الخلق إن اعتبر بمعنى الفاعل كان بمعنى الجعل و التأثیر و لا نسلم عدم قیامه به تعالى لكن قیاما صدوریا لا حلولیا كما فی العفو و العطاء و الرزق و إن اعتبر بمعنى المفعول فلیس مبدأ لصیغة الخالق فلیس فی عدم قیامه به تعالى ما یخل بالمقصود و مما قررنا یظهر أنه یلزم من قیام مبدإ الاشتقاق بشی‌ء صدق المشتق منه علیه فعدم إطلاق السخی و نحوه علیه تعالى إما لمنع شرعی بناء على أن أسماءه تعالى توقیفیة أو لعدم قیام المبدإ به تعالى كما یظهر وجهه مما مر آنفا و سابقا».

مرحوم مصنّف نظر به فرمایش مرحوم صاحب فصول در عبارت «یشترط فی صدق المشتق على شی‌ء حقیقة، قیام مبدإ الاشتقاق به»، تنبیه خامس را ذکر می نمایند؛ نظر به عبارت «من دون واسطةٍ فی العروض»، تنبیه سادس را ذکر می نمایند و نظر به عبارت «الظاهر اطباق الفریقین علی انّ المبدأ لا بدّ ان یکون مغایراً لذی المبدأ»، تنبیه حاضر یعنی تنبیه رابع را ذکر می نمایند.

    3. مراد از نقل آن است که گفته شود اگرچه مشتقّات در مرحله اوّل برای ذات متّصف به مبدأ اشتقاقی وضع شده اند که مبدأ اشتقاق در آنها مغایر با ذات بوده باشد، ولی بعداً در خصوص صفات ذات باریتعالی نقل صورت پذیرفته و این الفاظ در مرحله دوّم برای ذات متّصف به مبدأ اشتقاقی وضع شده اند که مبدأ اشتقاق در آنها عین ذات می باشد.

    4. مراد از تجوّز آن است که گفته شود اگرچه مشتقّات برای ذات متّصف به مبدأ اشتقاقی وضع شده اند که مبدأ اشتقاق در آنها مغایر با ذات بوده باشد، ولی در خصوص صفات ذات باریتعالی مجازاً در ذات متّصف به مبدأ اشتقاقی استعمال شده اند که مبدأ اشتقاق در آنها عین ذات می باشد.

البتّه باید توجّه داشت که مرحوم صاحب فصول، صرفاً ادّعای نقل نموده اند و انساب ادّعای تجوّز به ایشان صحیح نمی باشد[2] .

    5. ای عینیّة صفاته تعالی مع ذاته فی الوجود الخارجی.

    6. عبارت «لعدم المغایرة الخ»، تعلیل برای «الالتزام بالنقل أو التجوّز الخ» می باشد.

    7. ای لأنّ المغایرة المعتبرة باتّفاق الفریقین بین المبدأ و الذات، یکون مفقوداً فی الصفات الجاریة علیه تعالی، لما هو الحقّ من عینیّة صفات الذات مع ذاته تعالی فی الوجود الخارجی.

    8. ای عدم صحّة ادّعاء صاحب الفصول رحمه الله من النقل أو التجوّز فی الفاظ الصفات الجاریة علیه تعالی.

    9. ای بین المبدأ و الذات.

 

متن کتاب: و لا اتفاق (1) على اعتبار غیرها (2) إن لم نقل بحصول الاتفاق (1) على عدم اعتباره (3)‌ كما لا یخفى‌ (4) و قد عرفت‌ ثبوت المغایرة كذلك (5) بین الذات‌ (6) و مبادی الصفات.

    1. ای بین العامّة و الخاصّة.

    2. ای غیر المغایرة المفهومیّة ای المغایرة الوجودیّة الخارجیّة.

    3. ای عدم اعتبار غیر المغایرة المفهومیّة ای عدم اعتبار المغایرة الوجودیّة الخارجیّة.

    4. به نظر می رسد ادّعای اتّفاق بر عدم اعتبار مغایرة مبدأ اشتقاق و ذات به حسب وجود خارجی صحیح نباشد، زیرا اشاعره قائل به اعتبار مغایرة عینیّه میان مبدأ اشتقاق و ذات هستند[3] .

    5. ای المغایرة المفهومیّة.

    6. ای ذاته تعالی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo